کتاب «ستوان من» اثر دانیل گرانین [Daniil Granin] از نویسندگان مطرح معاصر روسیه را روانه بازار کتاب کرد.

ستوان من [мой лейтенант]  دانیل گرانین [Daniil Granin]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر،  دانیل گرانین خود از سربازان حاضر در جنگ دوم جهانی بوده است و بسیاری از وقایع رفته بر روسیه در جریان حمله آلمان نازی به این کشور و به ویژه محاصره شهرهای مهم آن را با چشم دیده است و با وجود خود لمس کرده است و جدای از این، در زمره نویسندگان چیزه‌دست به شمار می‌رود که بسیاری از جوایز ادبی معاصر روسیه را از آن خود کرده است.

«ستوان من» داستانی مستند است. گرانین که یکی از ستوان‌های ارتش سرخ در جریان محاصره لنینگراد بوده است، در این داستان از زبان شخصیتی که از قضا خود نیز یکی از ستوان‌های ازتش سرخ است روایتی بکر و صعب از این ماجرا بازگو می‌کند. این داستان از سویی مستند به دیده‌ها و لمس‌شده‌ها توسط نویسنده آن و از سوی دیگر خلق شده با ذهن خیال‌پرداز و داستان‌سرای اوست و تلفیق این دو با هم است که «ستوان من» را به یکی از تأثیرگذارترین آثار ادبی زمانه خود در سرزمین سرد شمال آسیا و جهان مبدل کرده است.

گرانین در رمان خود با وجود اینکه یک راوی مستقل را برای بازگویی داستانش انتخاب کرده است اما در یک نگاه رمان او دارای چیزی بیش از ششصد شخصیت است. شخصیت‌هایی که هر یک در تاریخ محاصره 875 روزه لنینگراد ولو در نقش مردمان عادی شهر، نقشی عجیب ایفا کرده و این واقعه را در تاریخ جهان به ثبت رسانده‌اند. گرانین با تکیه بر این شخصیت‌ها روایت‌ها و خاطراتی از این واقعه را بازگو کرده است که تا پیش از این کمتر در کتاب و یا متنی تاریخی توسط پژوهشگران و نویسندگان مورد توجه قرار گرفته است و همین مساله اعتبار رمان او را برای علاقه‌مندان به تاریخ و ادبیات دو چندان کرده است.

تراژدی «ستوان من» اما نه در جبهه‌های جنگ که در پس آن روی می‌دهد. گرانین در این کتاب و با لحنی ضدجنگ به انتقاد از حکومت حاکم بر سرزمین خود می‌پردازد که چرا باید مردمانی از آن با وجود جان‌فشانی برای حفظش در مقابل ارتش نازی در سخت‌ترین شرایط، پس از پایان جنگ مورد سوظن قرار بگیرند و در شدیدترین وضع موجود در دادگاه‌های عجیب نظام کمونیستی محکوم به مرگ و یا تبعید شوند. بر این مبنا «ستوان من» رمانی است درباره جنگ و در ضدیت با آنچه جنگ برای حاضران در خود به ارمغان می‌آورد.

انتشارات کتاب نیستان رمان «ستوان من» را باا ترجمه نازیلا حاجیوا در 128 صفحه و با قیمت 27هزار تومان منتشر کرده است. 

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...