کتاب «دوستت دارم دمشق» مجموعه داستان کوتاه با محوریت جنگ سوریه و مدافعان حرم توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد

به گزارش مهر، این کتاب شامل ۱۰ داستان از ۱۰ نویسنده جوان و توانا است که به بحران سوریه و پدیده داعش پرداخته‌اند. داستان‌های این مجموعه از نظر سبک، فرم و زاویه دید گوناگون و متنوعند.

داستان‌ها سعی دارند در بستر عاطفی اتفاقات حماسی را روایت کنند و گوشه‌ای از این بحران را نمایش داده و حس همدلی را بپرورانند. زنان محوریت اکثر این داستان‌ها هستند. دمشق و دفاع از حرم، جنگ داخلی سوریه، اسارت زنان و کودکان به دست داعش، مدافعان حرم، مستشاران ایرانی، لشکر فاطمیون و حملة تروریستی داعش به مجلس درون مایة اصلی داستان‌های این مجموعه است. 

افسانه گودرزی، سارا اسماعیلی، سیده زهرا طباطبائی، سیده اسماء‌هاشمی، رقیه بابایی، سیده طاهره موسوی، زهرا اخلاقی، زینب بخشایش، صدیقه شاهسون و سیده نفیسه محمدی نویسندگانی هستند که در این مجموعه اثری از آنها منتشر شده است.

در بخشی از این کتاب می‌خوانیم:

صدای زنگ پیامک ابوذر بلند شد. موبایل را از جیب شلوار جینش بیرون کشید. باز هم همان پیامهای همیشگی از شمار های ناشناس: ای شیردلان و شیرصفتان و ای برادران از راه رو حهای صادق پیروی کنید چرا که راهی دیگر برای رستگاری امت مظلوم وجود ندارد!...
بلافاصله پیامک دوم رسید: خلافت از شما می‌خواهد که به صف مبارزه کنندگان درآیید و برای بقای دولت اسلامی بپاخیزید... بشتابید به سوی بهشتی که پهنایش از زمین تا آسمان است!...
میخواست در جواب پیامک بنویسد: بهشت؟ بهشت خود دمشق بود! دمشق قبل از درگیری... دمشق قبل از ورودداعش. بهشت خنده کودکان دمشق بود!...
اما نتوانست. با مشت به در مغازه کوبید. بیرون مغازه رفت و عربده کشید. تفنگش را به سمت آسمان گرفت و بی وقفه شلیک کرد. پوکه‌های تیر روی زمین میریخت.
گنجش کها از روی زمین پر کشیدند. بچه‌ها همه دست از کار کشیدند و خیره نگاهش کردند. عموعمران بیرون آمد. نگاهش کرد. حرفی نداشت که بزند. بوی نان سوخته هم هجا را گرفت. احمد و عماد چند بسته نان را برداشتند و دویدند.
هنوز چند قدمی برنداشته بودند که صدای قِل خوردن یک بشک ه در کوچه پیچید. ابوذر بلند شد. تفنگش را مسلح کرد. پس رهای دیگر نا نها را توی دست گرفتند و بلند شدند. نگاه همه به ته کوچه بود.

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...