حانیه جهانیان | شهروند


در سال‌های اخیر، حرف‌ و حدیث‌های فراوانی درباره نادر جهانبانی، خلبان دوره پهلوی دوم، مطرح شده است. به‌ویژه در فضای مجازی گروهی موج گسترده‌ای از تبلیغات درباره‌اش به راه انداخته بودند. هرچند در این میان عده‌ای موافق سرنوشت او بودند و برخی دیگر درباره محاکمه و اعدام او پرسش‌هایی مطرح می‌کردند. کتاب «ژنرال چشم‌آبی» نوشته شاداب عسگری که به‌تازگی از سوی انتشارات شهید کاظمی منتشر شده،‌ در واقع واکنشی است به همین جریان. به همین مناسبت گفت‌وگویی با مؤلف کتاب انجام داده‌ایم که در ادامه می‌خوانید:

خلاصه کتاب ژانرال چشم‌آبی» نوشته شاداب عسگری نادر جهانبانی

جناب عسگری! بی‌هیچ مقدمه‌ای، نظرتان درباره اختلاف عقیده کاربران در شبکه‌های اجتماعی درباره نادر جهانبانی چیست؟
من هم ایرانی‌ام و مثل تمام هموطنانم علاقه‌مندم برای خودم اسطوره‌ای داشته باشم و با افتخار به فرد یا افرادی در تاریخ، احساس سربلندی کنم. اما در این میان دوست ندارم سرم کلاه برود. بدون تعارف علاقه ندارم کسی به شعور من توهین کند. در شبکه‌های اجتماعی شاهد صحبت‌های بسیاری درباره جهانبانی بوده‌ام. اگر بخواهم عامیانه این موضوع را برای شما جا بیندازم، می‌توانم این‌طور بگویم که از نظر گروهی، این شخص _نعوذ بالله_ فقط چند بند انگشت با خدا فاصله دارد؛ یعنی چیزی نبود که برای تمجید از او به کار گرفته نشود.

ایراداتی که به روایات حامیان او وارد است، چیست؟
در ابتدا، او را از خاندان شاهنشاهی معرفی می‌کنند، این درحالی ا‌ست که ریشه‌های او و سابقه‌ شاهنشاهی‌اش متعلق به دوره قاجار است. حتی درباره جزییات ساده و پیش‌ و پا افتاده اغراق صورت گرفته، از قد تا رنگ چشم! درباره حضور او در نیروی هوایی، این فرد در طول عمرش حتی در بین ۴ خلبان اصلی نیروی هوایی هم نبود. فردی به نام «فریدون ایزدستا» مدعی شده در آن زمان از شاگردان نادر جهانبانی در نیروی هوایی بوده است؛ در حالی که با بررسی‌ای ساده به راحتی می‌توان به کذب بودن این ماجرا پی برد. دلیل رد این ادعا این است که روایت و تاریخی که ایزدستا عنوان کرده همزمان با سال‌های ممنوعیت پرواز جهانبانی است. یا مثلا برخی دیگر از رشادت‌های او درباره پرواز زیر پل اهواز می‌گویند. حدود ۳۰ روز به جست‌وجو و کسب اطلاعات در همان‌جا مشغول بودم و از افراد بومی همان‌جا درباره این ادعا پرسیدم. پاسخ این بود که در آن زمان حتی یک هواپیما هم از زیر این پل عبور نکرد.

پس طبیعتاً تحقیقات فراوانی در این زمینه کرده‌اید. نحوه صحت‌سنجی و گردآوری اطلاعات برای تدوین «ژنرال چشم‌آبی» چگونه بوده؟
برای اینکه بدانم چقدر از این صحبت‌ها صحت دارد، شروع به تحقیقات و جست‌وجو کردم. این پژوهش‌ ۵ساله و میدانی بود؛ از ارتباط برقرار کردن با برادر او در انزلی و خواهرش که این روزها هیچ یک از آنها در قید حیات نیستند تا کسب اطلاعات از طریق همکارانش. متأسفانه آنچه در شبکه‌های اجتماعی درباره نادر جهانبانی گفته می‌شود، صحت ندارد. برای خودم طرح سوال می‌کردم؛ مثلا در زمان کسب اطلاعات درباره اینکه جهانبانی با هواپیما از پل اهواز رد شده، محلی‌ها این نکته را اضافه کردند که پرواز او از جاده ساوه با دو خلبان هواپیما را به سمت مهرآباد برگرداندند. در صورتی که یافتن مستندات و روایات قابل اثبات هم دشوار بود.

واقعیت ماجرا این بود که شاه به دلیل چهره گیرای جهانبانی تصمیم گرفت برای تبلیغات از او نهایت استفاده را ببرد. جهانبانی خلبان خوبی بود، اما نه آنقدر که این روزها درباره‌اش می‌گویند. در پاییز سال ۱۳۴۴ به او مأموریت داده می‌شود تا ۹فروند F5 را از ترکیه به ایران بیاورد. در همان ابتدای پرواز، یک فروند دچار سانحه می‌شود و در پی آن، یکی از خلبانان فوت می‌کند. هنگام بازگشت، فرمانده وقت نیروی هوایی (ارتشبد حاتمی) گردش کار این سانحه را به شاه گزارش می‌دهد و در آن قید می‌شود که قصور از سمت لیدر (جهانبانی) صورت گرفته است. پس از این گزارش، ژنرال چشم‌آبی تا اطلاع ثانوی از مشاغل پروازی کنار گذاشته می‌شود. از سال ۱۳۴۴ تا پیروزی انقلاب اسلامی او هیچ‌گونه سمت پروازی نداشت.

پس از جست‌وجو و تحقیقات میدانی، برداشت شخصی شما چه بود؟
اینکه قرار است یک شخصیت از عصر پهلوی بزک شود تا به تاریخ و ملت ایران تحمیل شود. درباره نادر جهانبانی و برخی روایات نقل‌شده از سوی همکارانش مطلقا هیچ‌گونه مستنداتی وجود ندارد. بنده حاضرم با هواداران او مناظره‌ای بر اساس مستندات داشته باشم. به‌دور از هرگونه شعار، چراکه در این مدت از سوی گروهایی فحاشی و توهین‌های بسیاری علیه من صورت گرفت و حتی تهدید به قتل شدم.

درباره این حملات و اهداف نهایی آنها چه تحلیلی وجود دارد؟
به نظر می‌رسد که این افراد در راه کسب منفعت شخصی ولو یک لجبازی ساده، حملات سازماندهی‌شده‌ای را ترتیب داده‌اند و در این مورد چیزی که واضح است عدم صداقت و بیان روایت است. از سوی دیگر، ساده‌لوحی و ناآگاهی برخی منجر به دنباله‌روی و فریب‌خوردن آنها درباره جهانبانی شده است. در یک کلام، افرادی دچار «بی‌بصیرتی» شده‌اند.

اما هنوز هم عده‌ای درباره روند دادرسی و حکم اعدام برای جهانبانی، دچار ابهام هستند. قطعا خودتان هم با این نوع پرسش‌ها مواجه هستید. درست است؟
ببینید؛ طی چند روز گذشته، و در ارتباط با چرائی اعدام سپهبد نادر جهانبانی صحبت‌هایی مطرح شد مبنی بر اینکه با توجه به توضیحات مندرج در کتاب «ژنرال چشم آبی»، مبتنی بر اینکه هیچکدام از موارد منتسب به وی صحت ندارد، چرا وی اعدام شده است؟ ابتدا لازم است که توضیح دهم طرح اینگونه سوال‌ها، فقط با قصد ایجاد شبهه جدید پیرامون نادر جهانبانی عنوان می‌شود. آیا، جهانبانی به خاطر داشتن قد ۱۹۵ سانتی، عبور از زیر پل اهواز، چشمان آبی، عضویت در تیم آکروجت و دیگر شایعات منتسب به وی اعدام شده که وقتی ثابت می‌شود، آن موارد صحت ندارند، سوال کنیم که پس چرا اعدام شد!!؟ ابتدا بایستی عرض کنم که قضات سراسر جهان براساس استنتاج و باورهای خودشان که در طول محاکمه به دست می‌آورند و اصطلاحا، علم قاضی نامیده می‌شود، اقدام به صدور رای می‌کنند. فارغ از کیفرخواست دادستان که به استناد آن محکوم به اعدام شد، اطلاع مخاطبان از موارد زیر نیز الزامی بنظر میرسد:

- پرویز ثابتی رئیس اداره سوم ساواک، در صفحه ۱۸ کتاب «در دامگه حادثه» می‌گوید که جهانبانی در سوء استفاده ۲۸ میلیون دلاری شرکت گرومن در سال ۱۳۵۴ با سپهبد ایادی همکاری داشته است.
برابر اعلام سپهبد شاپور آذربرزین در صفحه ۱۷۳ کتاب «فرماندهی و نافرمانی» نیز از حیف و میل ۲۰ میلیون دلاری جهانبانی پرده برداشته و می‌گوید: «در کشوری که خطاکار تنبیه نمی‌شود، کسی از خیانت نمی‌ترسد. به آغوش باز خارجی‌ها رفتن هم مد شده است.»

- برقراری ارتباط خلاف شرع با گلنار بختیار که دارای همسر بوده و انجام زنای محصنه که شوهرش بعد از اطلاع، او را طلاق می‌دهد، در سال ۱۳۴۸.
- سوء مدیریت وی در امر پروازی که منجر به سقوط سه فروند جنگنده و کشته شدن سه نفر از خلبان گردیده است.
- صدور مجوز برای ازدواج دختر مسلمانش با یک فرد مسیحی در تهران.
- تهدید انقلابیون به بمباران تظاهرات مردم در سال ۱۳۵۷.

گفتنی است که در دادگاه دوم، قاضی دادگاه از جهانبانی می‌خواهد که آخرین دفاعش را انجام بدهد، او به صراحت می‌گوید: من دفاعی ندارم و آماده اعدام هستم. این طرز بیان جهانبانی در جلسه دوم دادگاه، اینگونه تلقی شده و می‌شود که وی تمامی قصورش را پذیرفته است.

باز تاکید می‌کنم که این مطالب، مضاعف بر آن مطالبی است که در کیفرخواست وی آمده بود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...
یک تنش مفهومی هست بین «نامکان بودن» و «مکان سعادتمند». این می‌تواند پارادوکس معنایی ایجاد کند که قرار نیست جایی وجود داشته باشد که سراسر فضیلت باشد... با پیدا شدن امریکا ما با یک زمین جدید روبه‌رو هستیم... ایده رمانتیک امرسون این است که ما یک سه‌گانه داریم: خود، جامعه و طبیعت. زمانی ما می‌توانیم به تعالی برسیم که وحدتی ارگانیک بین اینها شکل بگیرد... اگر آلن‌پو به خود حمله می‌کند و نشان می‌دهد این خود نه می‌تواند وحدت‌بخش باشد و نه خود وحدت دارد‌، کار ملویل حمله به ضلع طبیعت است ...