منتقد مستشرقان | ایران


کتاب «نامه‌های منوچهر ستوده و ایرج افشار» که به کوشش محمدافشین وفایی و توسط بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار با همکاری نشر سخن منتشر شده مشتمل بر 113 نامه از ستوده به افشار و 33 نامه از افشار به ستوده است. در بخش ضمایم 11 نامه متعلق به ستوده که در مرکز دایره‌المعارف بزرگ اسلامی محفوظ است آمده است. مباحث و محور نامه‌ها حول کارهای فرهنگی این دو درباره تحقیقات و تتبعات‌شان در حوزه ایران‌شناسی و مصایب مربوط به آن در مواجهه با همگنان‌شان و مراکز انتشاراتی و علمی است. در این یادداشت صرفاً به دیدگاه‌های این دو نسبت به ایران‌شناسان انیرانی (غیرایرانی) پرداخته می‌شود.

نامه‌های منوچهر ستوده و ایرج افشار

ستوده و افشار برخلاف بسیاری از همگنان ایرانی‌شان مقهور و تسلیم ایران‌شناسان انیرانی نبودند. تحقیقات آنها را با نگاه انتقادی بررسی و مداقه می‌کردند و خیل عظیم آنها را مغرض و عاری از مایه علمی می‌دانستند - جز برخی استثنائات از قبیل مارکوارت، مینورسکی و هنینگ- البته دو شخص اخیر هم از نگاه انتقادی ستوده و افشار بی‌نصیب نبودند. از این حیث وامدار میراث فکری علامه محمد قزوینی و مجتبی مینوی بودند.

ستوده در نامه‌ای به افشار از او گله دارد که چرا «مجموعه کتیبه‌های ایرانی» که تحت‌نظر هنینگ درباره کتیبه سرمشهد چاپ شده است و نسخه‌ای از آن را هنینگ برای مجله فرهنگ ایران زمین ارسال کرده و توقع معرفی آن را در مجله داشته، شرحی درباره‌ آن ننوشته«چرا شرحی درباره آن در فرهنگ ایران زمین ننوشته‌اید؟ تنها مستشرقی که در این زمینه سرش به تنش می‌ارزد هنینگ است» (ص170).

افشار در جواب ستوده می‌نویسد: «آقای هنینگ می‌خواهد هنوز هیچ نشده مقاله در مدحش در مجلات ایران منتشر بشود که فلان کار را برای ما کرده است... این فرنگی‌ها از هر فرصتی استفاده می‌کنند که توی سر ما بزنند و ما را خوار بکنند... برای هنینگ بنویس و بگو که در باب کتاب‌های corpus، که از پول ملت ایران و شاه ایران و مخبرالسلطنه ایرانی طبع می‌شود و تو از آن متمع و نامدار می‌شوی، بالاخره در مجله ما شرحی نوشته می‌شود و مقام علمی بزرگ هنینگ هم در آن ستوده خواهد شد و یارشاطر آن مقاله را خواهد نوشت» (صص440-442).

ستوده داوری افشار درباره هنینگ را نمی‌پذیرد و در جواب می‌نویسد» [کتیبه سرمشهد را] برای اولین بار این مرد خوانده است و برای اولین بار سه چهار صفحه هم یادداشت نوشته است، ولی برای این سه چهار صفحه سه چهار سال کار کرده است. اگر هنینگ را هم در فن خودش قبول نداری و برای سه چهار صفحه کارش ارزش قائل نیستی، پس برای کار چه کسی اهمیت قائل هستید؟ خواندن این خط پهلوی کار فیل بود، ولی هنینگ خواند» (ص176). افشار در اعتراض به ستوده می‌نویسد: «بنده کی گفتم که برای کتاب هنینگ ارزش قائل نیستم؟ او علامه است و بی‌همتا و کتاب‌هایش مستند و مرجع» (ص454).

در اوایل دهه سی خورشیدی فرصت مطالعاتی در دانشگاه سواس لندن برای ستوده فراهم می‌شود و از نزدیک با هنینگ، مینورسکی، میس لمبتن، هرولد بیلی و دیگر ایران‌شناسان بزرگ نشست و برخاست دارد. ستوده در سمینارهای دانشگاه سواس شرکت می‌کرد. اشپولر درباره تاریخ ایران در سمینارهای مذکور مقاله‌ای ارائه داد مبنی بر اینکه ایران تا زمان «تاریخ وصاف» تاریخ نداشته است. ستوده برآشفته می‌شود و به افشار می‌نویسد: «مقاله‌ای خام و طفلانه بود. من سخنی نگفتم، چون هنوز درست انگلیسی من راه نیفتاده است... فارسی ندانسته راجع به کتب فارسی و عربی ندانسته راجع به متون عربی بحث می‌کند... هفته‌ای یکبار از این نوع گفت‌وگوهاست... مقاله ایشان مورد بحث قرار گرفت و پنبه‌اش زده شد.» (ص 227-212).

فیض درک حضور مستشرقان و ایران‌شناسان نامور در لندن برای ستوده چندان خوشایند نیست: «من گمان می‌کردم انگلستان از نظر فارسی‌دان و فارسی خوان مستغنی است. حالا فهمیدم غیر از مینورسکی و لمبتن کسی نیست درست از فارسی استفاده کند. حتی ایوری که مدتی هم زانوی تلمذ خدمت آقای دکتر سید صادق‌‌خان گوهرین و دکتر پرویز‌خان ناتل خانلری زمین زده است. لاکهارت و لوی و بیلی و هنینگ هم در این زمینه سوادی ندارند. البته مفردات فارسی را هنینگ تقریباً حفظ است، ولی مرده‌شور ترکیب جهودش را ببرد. چه خوش بنده به انگلستان نیامده بودم و در عالم خیال این بت‌ها را می‌پرستیدم. حالا ابراهیم بت شکن شده‌ام و بت‌های آز را، که انگلیسیها باشند، خواهم شکست.» (ص 244). درباره کنفرانس‌های دانشگاه هم به افشار می‌نویسد: «کنفرانس قلابی و آشغالی که فقط برای صورت حساب ساختن برای پول‌های راکفلر برپا شده است»(ص 447).

افشار هم از رویه مینورسکی شکوه می‌کند: «این آدم‌ها آدم‌های غریبی هستند. از من تاریخ عالم آرای عباسی را خواست که فهرست دارد... بنده هم برایش فرستادم. همچنین فرهنگ ایران زمین را. اما وقتی از او یک جلد از کتاب جدیدش را که خلاصه عالم آرای امینی است به انگلیسی در حدود 150 صفحه خواستم، جواب داد که باید به فلان کتابفروش رجوع کرد. این است شرافت و معاوضه آقایان. تنها آنچه او برای من در مقابل اقلاً ده جلد کتاب فرستاده دو بروشور از مقالاتش است که یکی در ترجمه احوال خود اوست و دیگری چیزی دیگری. چه خوب شد که برای هفتاد سالگی او شماره مخصوصی به نام او نکردیم.» (ص479-478).

در بین ایران‌شناسان انیرانی، مارکوارت برای ستوده ارزش و قرب خاصی داشته. درباره دقت نظر و ارزش علمی کتاب «وهرود و ارنگ» به افشار می‌نویسد: «کتاب... یک سال یا بیشتر است که روی میز کار و جلو چشم مخلص است و هفته‌ای نیست که مطلبی تازه در آن پیدا نکنم. ولی هیچ‌گاه این قدرت را در خودم ندیدم که نقدی بر آن بنویسم. از امهات کتب جغرافیای تاریخی است و علم و دانش مؤلف از سایر مؤلفان در این زمینه بیشتر است. مطالب کتاب عصاره و نقاوه مطالعات وسیع است. به هرحال تصمیم گرفتم مطلبی درباره آن بنویسم. باز دیدم قلم بر خود شکافت. من کجا و مارکوارت کجا؟ چه بنویسم چه ننویسم؟... سرانجام دل به دریا زدم و رطب و یابسی به هم بافتم و سر راست بگویم که خودم قانع نشده‌ام. چرا این نبوغ و این قدرت استنتاج در ما نیست؟» (صص 405-404).

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...