بلندپروازی برای ساختن دنیای بهتر | الف


دیو اگرز [Dave Eggers]، نویسنده‌ی آمریکایی است که طیف وسیعی از آثار داستانی را در کارنامه‌ی خود جای داده است؛ از رمان‌های بیوگرافیکالی همچون «تلاش‌های نفس‌گیر یک نابغه‌ی سرگشته» تا داستان‌هایی فانتزی از جمله «هولوگرامی برای شاه» که بر اساس آن فیلمی هم ساخته شده است. او جوایز متعددی مانند پولیتزر را طی سه دهه نویسندگی‌اش به‌دست آورده و همواره به خاطر چارچوب‌شکنی‌اش در داستان‌نویسی، مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است. گروه‌های هدف آثارش نیز دامنه‌ی گسترده‌ای دارند و از کودک و نوجوان تا بزرگسالان در رده‌های سنی مختلف را در برمی‌گیرند.

خلاصه رمان درهایی در تاریکی» [The lifters] نوشته دیو اگرز [Dave Eggers]

اِگِرز در زمینه‌ی روانشناسی مخاطب تبحر خاصی دارد و این را می‌توان از طرح‌هایی که برای کتاب‌هایش در نظر می‌گیرد، دریافت. کتاب‌های کودک و نوجوانِ او اغلب در نهایت ایجاز و با تصویرپردازی‌های متناسب با ذهنیت این گروه‌های سنی نوشته شده و آثار مختص بزرگسالان‌اش لحنی جدی و فضای انتزاعی گسترده‌تری دارند. کتاب «درهایی در تاریکی» [The lifters] یکی از بارزترین نمونه از تلاش‌های او برای ارائه‌ی روایتی متناسب با موقعیت سنی در نوجوانان است. رمانی ماجراجویانه که اِگِرز تلاش کرده آن را متناسب با فانتزی آمیخته با واقعیت در ذهن نوجوانان امروزی طراحی کند.

شخصیت اصلی رمان، پسری نوجوان به نام «گرَن» است که کنجکاوی و خلاقیت درخور توجهی دارد. او ایده‌های بسیار بلندپروازانه‌ای درباره‌ی ساختن دنیایی بهتر برای نوجوانان در سر می‌پروراند. وضعیت خانوادگی‌اش شرایط تحقیق این رؤیاها را گاه دشوار و طاقت‌فرسا می‌سازد، اما گرَن آن‌قدر سخت‌کوش است که می‌تواند این موانع را از سر بگذراند. اسم او با این روحیه‌اش همخوانی دارد و پدرش به‌خاطر استحکام و مقاومت در مقابل مشکلات نام «گرانیت» را برای او انتخاب کرده است. گرَن گرچه در آغاز از این نام‌گذاری رضایت ندارد، اما تجربه‌ی زندگی متلاطم‌اش او را متقاعد می‌سازد که این نام تعریف درستی درباره‌ی شخصیت اوست.

خانواده‌ی گرَن با وجود معلولیت مادر و نابه‌سامانی اوضاع شغلی پدر، مجبور به مهاجرت هستند. آن‌ها باید به شهری به نام «کاروسِل» بروند تا پدر بتواند با کار در آن‌جا شرایط مالی‌شان را بهبود ببخشد. گرَن و خواهر کوچک‌اش «مِیزی» چندان راضی به این سفر نیستند. آن‌ها دوست دارند در شهری که با آن خو گرفته‌اند بمانند و مدرسه و مکان‌های بازی‌شان را از دست ندهند، اما والدین‌شان بر این مسأله تأکید دارند که در صورت ماندن در این شهر، وضعیت مالی‌شان آن‌قدر وخیم می‌شود که ممکن است نتوانند دیگر خانه‌ای داشته باشند.

مسافرت خانواده با ماشین و تقریباً بی‌دغدغه به سرانجام می‌رسد، اما ورود به کاروسِل دری به جهانی تازه و کاملاً متفاوت به روی آن‌ها می‌گشاید. کاروسِل شهری قدیمی است که زمانی به سبب ابداعاتش در ساختن چرخ و فلک، شهرت و درآمدی قابل‌توجه داشته است اما اکنون با پیشرفت تکنولوژی، دیگر آن جذابیت‌های سابق را ندارد. پدر به امید تعمیر و بهسازی چرخ و فلک به این شهر آمده، اما معمولاً کار چندانی به او سپرده نمی‌شود. کاروسِل شهر بی‌رونقی است و شرایط اقتصادی چندان مساعدی ندارد. مردم اغلب پول چندانی برای تعمیر وسایل‌شان ندارند و گرَن مردانی را می‌بیند که به خاطر نداشتن پول برای تعمیر وسایل نقلیه‌شان، سوار دوچرخه‌های بچگانه می‌شوند. روز به روز بر حجم ضایعات و وسایل اسقاطی در این شهر افزوده می‌شود، در حالی که وضعیت مالی طوری نیست که بتوان به این آشفتگی و تراکم وسایل خراب‌شده سر و سامانی بخشید. خانه‌ای که گرَن در آن زندگی می‌کند نیز نمونه‌ای از همین اوضاع نامساعد است. در خانه‌ی گرَن همه چیز قدیمی و خراب است و پدر ساعت‌ها زمان برای تعمیر و مرمت آن‌ها صرف می‌کند. گرَن مقدار زیادی از وسایل کهنه را که در انبار زیر شیروانی خانه‌شان تلنبار شده می‌بیند و مدام به فکر چاره‌ای برای استفاده از آن‌هاست.

اما ماجرای اصلی از کشف انبار زیرزمینی بزرگی در مدرسه شکل می‌گیرد، جایی که گرَن با دوک و دنیای سحرآمیزش آشنا می‌شود. گرَن از قابلیت‌های این دنیای زیزمینی برای پیاده کردن ایده‌های مبتکرانه‌ی خود بهره می‌گیرد. دوستان‌اش نیز در این راه با او همراهی می‌کنند. آن‌ها می‌کوشند با ساده‌ترین و دم‌دستی‌ترین ابزارهای دوروبرشان سلاح‌هایی برای مقابله با شرارت بسازند. در اوایل همه‌چیز به راحتی پیش می‌رود، اما به‌تدریج حوادثی رخ می‌دهد که قهرمانان داستان را در چالشی بزرگ وارد می‌کند. آن‌ها می‌کوشند از تمام توانمندی‌های ذهنی‌شان در حل مسأله استفاده کنند و ابتکار عمل را به دست بگیرند.

کتاب اگرچه فضایی آمیخته با فانتزی دارد، اما اغلب اتفاقاتی که در آن رخ می‌دهند، نمونه‌هایی از دنیای واقعی و عرصه‌ی زندگی معمول نوجوانان را به نمایش می‌گذارند. نوجوان قهرمان این داستان طی سفری پر هیجان و سرشار از فراز و نشیب‌های بسیار، مهارت‌هایی برای برون‌رفت از شرایط بحرانی و حل مسائل در شرایط دشوار را می‌آموزد. مهارت‌هایی که اغلب نوجوانان را برای حضور در موقعیت‌های مختلف اجتماعی و مواجهه با انواع شرایط بالقوه آسیب‌زا و پرخطر آماده می‌سازد. این فرآیند مهارت‌آموزی را دِیو اِگِرز اغلب با زبانی ساده، با استفاده از تصاویر و با بهره‌گیری از نیروی خیال‌پردازی نوجوانان برای مخاطبان‌اش تشریح می‌کند.

[رمان «درهایی در تاریکی» نوشته دیو اگرز با ترجمه پژمان طهرانیان و توسط نشر نو منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...