بازسازی تاریخِ جنوب | سازندگی


کتاب «سرخ مثل دریا» اولین رمان لیلا امیری است که به‌تازگی از سوی نشر مروارید منتشر شده است. لیلا امیری در اولین اثرش دست روی ادبیات اقلیمی گذاشته ‌است. رمان روایت پسری به‌نام عامر در منطقه‌ جنوب ایران است که مسیر سرنوشت او با یک اشتباه تغییر می‌کند و هرچه دست‌وپا می‌زند بیشتر در منجلاب فرومی‌رود.

خلاصه کتاب معرفی سرخ مثل دریا لیلا امیری

روایت با گلوله‌خوردن عامر آغاز می‌شود، به گذشته می‌رود و در پایان دوباره به اول روایت برمی‌گردد: «صدای شلیک چند گلوله سکوت وهم‌انگیز نخلستان را می‌شکند. عامر کنار رودخانه افتاده است، با بالاتنه‌ای لخت و شلوار شش‌جیب سبز لجنی. خون از شانه و سینه‌اش بیرون زده و به انگشت‌های دست راستش رسیده.» این خطه از ایران با وجود اسكان اقوام مختلفی چون اعراب، لرها و تركان قشقایی از یك طرف و ارتباط با خارجیان به دلیل موقعیت خاص جغرافیایی آن از طرف دیگر سبب شده است كه از یك نوع فرهنگ مختلط و آمیخته برخوردار گردد. نویسنده هم با بهره‌گیری از این فرهنگ‌های متنوع و طبیعت متفاوت همچون دریا داستانی متنوع از جنوب نوشته و ماجراپردازی را با مسایل اجتماعی درآمیخته ‌است.

همچنین از طبیعت خاص جنوب برای فضاسازی و زبان بومی به خوبی استفاده کرده است؛ شط و دریا، نخلستان و گرما از زمینه‌های بومی جنوب است و بدین وسیله نوعی تشخص سبكی به اثر خود داده ‌است: صدای کَغاری (یاکریم) از لابه‌لای شاخه‌های درخت جَم می‌آید. نعره‌هایی از آن طرف چیل شنیده می‌شنود. کولی‌ها کیکنگی (کِل) می‌زنند. سر برمی‌گرداند. سرخی آب روی برگ مُغ‌های کوچک و بوته های لیمو شتک انداخته.»

گرمای جنوب، كشمكش با تلاطم دریا، علوم غریبه، خرافات، جهل و فقر دست‌اندازهای رمان هستند که نویسنده از آنها به‌خوبی گذر کرده است. او بیش از توجه به غرایب به كاوش درمسایل ملموس زندگی و خانواده پرداخته است. او به جادو و دعانویسی و باورهای مردم آن منطقه اشاره دارد. عامر فکر می‌کند نحسی کارهای پدرش که در دبی دستی در کارهای علوم غریبه دارد و جادو جنبل روی زندگی‌اش سایه انداخته است.

روایت لیلا امیری از صناعت خشن که مختص آن اقلیم است بهره گرفته که این خصوصیت به‌خاطر تنوع فرهنگی ناشی از آمیزش صورت‌های گوناگون زندگی است. وجود بنادر، این منطقه را به محل تردد مسافر و انتقال کالا بین ایران و کشورهای عربی بدل کرده است. با تبادل کالا و مسافر برخی صورت‌های فرهنگی کشورهای دیگر نیز وارد جامعه شده و با شیوه‌های فرهنگی محلی درآمیخته است. این صورت‌های فرهنگی از بدوی‌ترین نوع، مانند مراسم زار که نویسنده هم به آن اشاره کرده است:

صدای بهروز که جواب یکی از بچه‌ها را می‌داد، بلند شد: «از همه‌جا مُلا آوردن، اما هیچ کدوم نتونست دردش رو دوا کنه.» عامر باز رفت توی فکر؛ شاید استاد کشمیری کریم بلد بود حال غلام را خوب کند. دوباره صدای بهروز آمد: «هر وقتی نباید رفت دریا. می‌گن زار با پولدارها کاری نداره. آدم‌های فقیر، ماهیگیرها و کسایی که رو دریا کار می‌کنن هوایی می‌شن.» و عامر همین‌طور که چشم‌هایش به زمین بود، متوجه صدای یکی دیگر از بچه‌ها شد: «غلام زار نداره. پیش مامازار و بابازار بردنش خوب نشده، پس زاری نیست.»

گوناگونی جغرافیایی ویژگی دیگر رمان است. با وجود اینکه جغرافیا ژانر نمی‌سازد، اما رنگ‌وبوی تازه‌ای به کتاب بخشیده است. درواقع نویسنده با کار روی جغرافیا به‌نوعی تاریخ جنوب را بازسازی کرده ‌است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...