رمان «اوسنه‌ی گوهرشاد» نوشته سعید تشکری توسط انتشارات به‌نشر  (آستان قدس رضوی) منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش مهر، عرضه این کتاب از سی‌ودومین نمایشگاه کتاب تهران آغاز شد و تعدادی داستان کوتاه به‌هم پیوسته را در بر می‌گیرد که در کنار هم تشکیل یک رمان یا رمانک فانتزی با موضوع انقلاب اسلامی می‌دهند.
در داستان این کتاب، گوهرشاد بیگم بانی ساخت مسجد گوهرشاد در مشهد، پس از هزار سال به این مسجد می‌آید و با ملکه‌ای روبرو می‌شود که می‌خواهد مسجد گوهرشاد را خراب کند...

در کتاب «اوسنه‌ی گوهرشاد» روایت‌هایی درباره مسجد گوهرشاد، دوران تجدد رضاخانی، واقعه کشتار مردم در این مسجد، شهر پاریس و … ارائه می‌شود و داستان‌هایی موازی در قرون گذشته و معاصر مقابل خواننده گذاشته می‌شود.

عناوین بخش‌ها یا داستان‌های این کتاب به ترتیب عبارت است از:

«پاریس، قرن نوزده!»، «بازگشت به حال»، «مولن روژ»، «آنتراکت…»، «اون قدیما… خیلی قدیم»، «ملاقات تاریخی!»، «شک…»، «یک یادداشت قدیمی…»، «اهالی دل!»، «اُوقُواق پغی! [خداحافظ پاریس!]»، «تناقض»، «کمی خلاصه»، «گنده‌لات‌ها…»، «در راه مشهدالرضا!»، «پاریس کوچولو...»، «من و شما...»، «این پاریس کجا، اون پاریس کجا؟!»، «مسافران اروپا در راه مشهد»، «آرزوهای بزرگ!»، «واسه همه لات واسه ما شوکولات»، «جوانمرد»، «کوچه‌های داغدار»، «زمان حال... من و شما»، «پاکروان‌ها و پرسه در مشهد»، «خرید عروسی»، «یه گشت و گذار معمولی»، «کمی قبل! [آنچه خواندید]»، «کمی بعد! [آنچه خواهید خواند]»، «مولن روژ در مشهد»، «محرم نزدیک است»، «جشن بالماسکه»، «ماه من ماه گردون»، «گوهرشاد، شاهد بی‌رحمی»، «ملاقات دونفره در کوهسنگی، پاکروان و اسدی»، «واقعه گوهرشاد»، «خاطرات یک راوی... [یا خاطرات شیخ بهلول]»، «گفتگوی صمیمی با یکی از قهرمانان قصه...»، «ادامه فصل ۳۶ [خاطرات یک راوی]»، «گوهرشاد در مسجد گوهرشاد»، «منزل میرزامحمود»، «میهمانان تاریخ در دفتر کاتب»، «سوءظنِ دوباره»، «عروس!»، «عروس اصلی!»، «گوهرشاد و امینه چشم در چشم [همون فیس تو فیس خودمون!]»، «نویسنده و قهرمان‌های داستانش»، «چند گزیده از چند کتاب گزارش، خبر، نامه اداری و...»، «امینه پاکروان تمام شد»، «پاکروان در مشهد»، «رخت دامادی» و «قهرمان دوست‌داشتنی».

در قسمتی از این رمان می‌خوانیم:

جنگی را گویا تدارک دیده بودند علیه مردم. اما هنوز سربازان بیرون حرم بیشتر بودند و آن هم به این خاطر بود مبادا اوضاع شهر به هم بریزد که داخل مسجد و آن جمعیت را می‌شد کنترل کرد اما هیاهو و آشوب مردم را نه.
دعای ندبه را آغاز کردیم که کسی داخل مسجد گوهرشاد آمد و گفت من از جانب استاندار آمده‌ام. پیغام این بود که متفرق شوید و اگر درخواستی دارید استاندار در بست بالا منتظر شماست.
گفتم ما برای مذاکره با استاندار اینجا جمع نشده‌ایم.
چاپار استاندار رفت اما گویا بیرون از مسجد جنگی آغاز شده بود.
سربازها با سرنیزه و قنداق تفنگ و مردم با هرچه در دستشان بود به جان هم افتاده بودند.
عده‌ای بر درشکه‌هایشان سنگ بار زده بودند و برای مردم آورده بودند تا از خود به سنگ دفاع کنند.
سربازها هم که سر و بدنشان زخمی از سنگ‌ها شده بود، فرمان شلیک گرفتند.

این کتاب با ۱۹۲ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۳ هزار تومان منتشر شده است.

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...