زمانی که در ما ابدی می‌ماند | اعتماد


«گاهی اوقات برای فهمیدن نیازی به دیدن نیست.» این جمله‌ای است که در صفحه دوم داستان «هشت و چهل‌وچهار» رمز خوانش خود را به مخاطب می‌دهد. برای فهمیدن این داستان ‌باید به حواس دیگری رجوع کرد؛ همان‌طور که به هنگام خیال کردن، چشم فرو می‌بندیم. داستان از زمان حال نیاسان (شخصیت اصلی داستان) آغاز می‌شود که بر اثر حادثه‌ای در اتاق بیمارستانی خوابیده است. کتاب به فصل‌های کوتاهی تقسیم‌بندی شده که اگر چه هر کدام‌شان به‌طور مستقل بخشی از داستان را روایت می‌کنند، ولی وقتی به انتها می‌رسند، یک کل واحد را به نمایش می‌گذارند. هر یک از این فصل‌ها زمانی مستقل از دیگری دارد. اما آیا زمان، ساختاری یکپارچه همچون رودی رونده دارد؟

هشت و چهل وچهار کاوه فولادی‌نسب

آیا گذشته، حال و آینده به صورت متوالی پشت سر هم قرار گرفته‌اند؟ روایت «هشت و چهل‌وچهار» زمان و مکان خاصی را شکل می‌دهد، ولی بیش از هر چیز خواننده را از قیدهای سازنده ذهنی‌اش درباره زمان رها می‌کند. از نام داستان نیز همین انتظار می‌رود. تاکیدهای مداوم بر ساعت، شغل نیاسان و حتی نام‌خانوادگی زمانی و حتی بهانه روایت نیز در جهت پیشبرد تصویر دیگری از زمان است. به راستی راوی در میانه کدامین زمان ایستاده است؟ مفهوم زمان و ادراک آن از دیرباز تاکنون یکی از موضوعات فکری پرمناقشه بشری بوده است. زمان خصوصا در متون کهن، بیشتر از آنکه بخواهد مقدار فیزیکی تعیین ‌شده‌ای را برساند، خاصیتی استعاری و تمثیلی پیدا می‌کند. در مزامیر (۹۰: ۴-۵)، زمان اینچنین توصیف شده: «زیراکه هزاران سال در نظر تو (خدا) مثل دیروز است که گذشته باشد و مثل پاسی از شب، مثل سیلاب ایشان (سال‌های عمر) را رُفته‌ای و مثل خواب شده‌اند؛ بامدادان مثل گیاهی که می‌روید، بامدادان می‌شکفد و می‌روید، شامگاهان بریده و پژمرده می‌شود.»

این تشریح زمانی با متر و معیارهای علمی قابل اندازه‌گیری نیست. اگرچه به نظر می‎رسد که ادراک سوپژکتیو (ذهنی) از زمان، جزو مختصات دنیای قرن‌ بیستمی باشد، اما پیشینه‌ای کهن دارد. نیاسان دچار همین انقباض و انبساط زمانی می‌شود. کل «هشت و چهل‌وچهار» در چند ساعت پایانی آخرین روز سال رخ می‌دهد، ولی این چند ساعت تبدیل به چند سال یا حتی بیشتر می‌شود. راوی نیاسان را در زمان حال توصیف می‌کند، اما این حال، به شیوه آرای ریکور در رساله «حکایت و زمان»، تبدیل به حال گذشته، حالِ حال و حالِ آینده می‌شود. مفهوم حال در داستان «هشت و چهل‌وچهار»، امری بسیط است، نه لحظه‌ای گذرا. نیاسان نه تنها گذشته‌اش را فرا می‌خواند، بلکه آینده ناآمده را نیز به زمانش وارد می‌کند. اما راوی داستان چگونه توانسته این حال متفاوت را در ذهن خواننده شکل دهد؟

کاوه فولادی‌نسب از دو روش به طور همزمان بهره برده است. اول اینکه از پس‌وپیش کردن رویدادها و عدم ترتیب زمانمند وقایع استفاده می‌کند؛ گویی مخاطب در کسری از ثانیه می‌تواند سوار بر ماشین زمان، از دوره‌ای به دوره دیگری از زندگی شخصیت اصلی سفر کند. با این حال فقط خواننده نیست که سوار ماشین زمان می‌شود، بلکه این خود نیاسان است که در زمان گشت‌وگذار می‌کند. این «سفر خیالی» در «هشت و چهل‌وچهار» با برقراری ارتباطی بینامتنی با رمان «مجمع دیوانگان» (۱۳۰۳)، نوشته عبدالحسین صنعتی‌زاده‌کرمانی، از استحکام بیشتری برخوردار شده است.

نیاسان رمان «مجمع دیوانگان» را می‌خواند. به همین دلیل بخش‌هایی از این رمان عینا وارد داستان شده است. اولین تکه‌ای که نیاسان می‌خواند، این است: «دو هزار سال بعد...» همین شروع و قطعه منتخبی که شخصیت اصلی را به دنبال خود می‌کشد، نقش رمزگانی را بازی می‌کند تا خواننده بداند، قرار است او هم مانند شخصیت‌های رمان «مجمع دیوانگان» در چشم‌ به ‌هم زدنی به آینده یا گذشته سفر کند. پیرنگ عروج یا سفر به عالم دیگر، یکی از شیوه‌های کهن روایت است. از ویژگی‌های مهم این نوع پیرنگ، عدم پیروی از قانون فیزیکی زمان است؛ چراکه شخصیت‌های این نوع روایت‌ها پس از بازگشتن از عالم دیگر، خود را دوباره در زمان حال می‌بینند. «هشت و چهل‌وچهار» هم با پیروی از چنین ساختاری، خواننده را مدام با خود به نقطه‌هایی از روایت می‌برد و بازمی‌گرداند تا باز خود را در زمان حال بیابد. روش دومی که فولادی‌نسب به کار برده، نوع چینش شخصیت‌های فرعی داستان و ارتباط آنها با شخصیت اصلی است. این شخصیت‌ها به سه دسته قابل تقسیم‌بندی هستند؛ گذشتگان: پدربزرگ و پدر نیاسان، همزمانان: بدر، آیندگان: واهه و اردشیر (دوستان نیاسان) .

به نظر می‌رسد شخصیت بدر با موهای شرابی، نقطه ثقل داستان یا لولایی باشد که دروازه داستان به واسطه آن به «درون» و «بیرون» می‌چرخد. گذشته گسترشی از درون به بیرون دارد و آینده روند معکوسی را طی می‌کند. بدر با روشی تناسخ‌گونه در میان گذشته و آینده حلول می‌کند تا حال خیالی را بیافریند. معمولا به یاد آوردن گذشته، از تصور کردن آینده، عمل آسان‌تری می‌نماید. در اینجا نیز «هشت و چهل‌وچهار» با استفاده از دو زوج واهه-ماریا و اردشیر-گلنار، آینده نیاسان را تداعی می‌کند. ماجرای عشقی نیاسان با بدر، رویایی است که در گذشته او، پدربزرگش با ناتالیا تجربه کرده، ولی اراده‌ و شاید آرزوی خیالی او این است که آینده‌ای عشقی به پایداری واهه-ماریا و ثمره‌ای همچون عشق اردشیر-گلنار بیابد. به این سبب داستان با شخصیت‌هایی که دور و بر نیاسان هستند، کیفیتی چندوجهی از حال را می‌سازد. ظرافت دیگری که «هشت و چهل‌وچهار» از مفهوم زمان برای خواننده می‌گشاید، سیالیت زمان است.

نیاسان و ماجراهایی که با او پیوند دارند، حرکتی مکان‌مند ندارند. شخصیت اصلی نقطه‌ای ایستاست که زمان از میان او عبور می‌کند. این عبور با تکرار وقایعی همسان، در گذشته، حال و آینده شکل و شمایل دیگری می‌یابد. نمود این وقایع همسان، زوجی هستند که در داستان دچار سانحه تصادف می‌شوند. در خاطرات گذشته نیاسان، هر دو می‌میرند، ولی در آینده خیالی او سرنوشت دیگری پیدا می‌کنند. «هشت و چهل‌وچهار»، معلق‌ترین لحظات را پیش روی مخاطب تصویر می‌کند، چراکه هر خواننده‌ای مدام باید از تصور مکان‌مند زمان تهی شود. با اینکه داستان با اتکا بر فضاسازی‌های متعدد در تهران جلو می‌رود، اما هر کسی پس از به پایان رسیدن داستان، همه آن مکان‌ها را تصویرهای مه‌آلود و خواب‌گونه‌ای می‌یابد که محو شده‌اند. اینجاست که احساسی شبیه لحظه پریدن از خواب به خواننده دست می‌دهد: مرزی از زمان که میان ذهن خواب و هوشیاری در رفت‌وآمد است؛ زمانی که در ما ابدی می‌ماند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هیتلر ۲۶ساله، در جبهه شمال فرانسه، در یک وقفه کوتاه میان نبرد، به نزدیک‌ترین شهر می‌رود تا کتابی بخرد. او در آن زمان، اوقات فراغتش را چگونه می‌گذراند؟ با خواندن کتابی محبوب از ماکس آزبرن درباره تاریخ معماری برلین... اولین وسیله خانگی‌اش یک قفسه چوبی کتاب بود -که خیلی زود پر شد از رمان‌های جنایی ارزان، تاریخ‌های نظامی، خاطرات، آثار مونتسکیو، روسو و کانت، فیلسوفان یهودستیز، ملی‌گرایان و نظریه‌پردازان توطئه ...
در طبقه متوسط، زندگی عاطفی افراد تحت تأثیر منطق بازار و بده‌بستان شکل می‌گیرد، و سرمایه‌گذاری عاطفی به یکی از ابزارهای هدایت فرد در مسیر موفقیت و خودسازی تبدیل می‌شود... تکنیک‌های روانشناسی، برخلاف ادعای آزادی‌بخشی، در بسیاری از موارد، افراد را در قالب‌های رفتاری، احساسی و شناختی خاصی جای می‌دهند که با منطق بازار، رقابت، و نظم سازمانی سرمایه‌دارانه سازگار است ...
صدام حسین بعد از ۲۴۰ روز در ۱۴ دسامبر ۲۰۰۳ در مزرعه‌ای در تکریت با ۷۵۰ هزار دلار پول و دو اسلحه کمری دستگیر شد... جان نیکسون تحلیلگر ارشد سیا بود که سال‌های زیادی از زندگی خود را صرف مطالعه زندگی صدام کرده بود. او که تحصیلات خود را در زمینه تاریخ در دانشگاه جورج واشنگتن به پایان رسانده بود در دهه ۱۹۹۰ به استخدام آژانس اطلاعاتی آمریکا درآمد و علاقه‌اش به خاورمیانه باعث شد تا مسئول تحلیل اطلاعات مربوط به ایران و عراق شود... سه تریلیون دلار هزینه این جنگ شد ...
ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...