از زیراکس تا تاسیس شرکت دانشبنیان | مهر
راوی کتاب «تندتر از عقربهها حرکت کن» [نوشته بهزاد دانشگر] جوانی موفق و بااراده است که مدیریت یک شرکت دانشبنیان را بر عهده دارد. او با سرمایهای ناچیز، از یک دفتر تایپ و زیراکس فعالیت اقتصادی خود را شروع کرد.
بارها برای اکثر ما پیش آمده که در مواجهه با برخی مشکلات، با خود اندیشیدهایم که کاش توانش را داشتم و فلان کار را انجام میدادم تا چنین مشکلی برطرف شود، یا کاش سرمایهای داشتم و برای کمک به حل فلان مشکل هزینه میکردم. یا حتی گاهی در فکر ساختن ابزاری، تأسیس شرکتی یا شروع فعالیتی افتادهایم؛ اما نمیدانستیم از کجا باید شروع کنیم، چطور ادامه دهیم و از چه راهی به مقصد برسیم. خیلیهایمان بعد از این اندیشههای نیکو، به خواب رفتهایم و در عالم رؤیا، پیگیر افکار سازندهمان شدهایم. یا در بیداری، با یک حساب سرانگشتی برای هزینههایی که باید برای به سرانجامرسیدنشان متحمل شویم، ابر تفکر بالای سرمان را کنار زدهایم و به گفتن «برو بابا دلت خوشهها!» بسنده کردهایم.
برخیهایمان برای پوشاندن جامهی عمل به افکارمان، پا جلو گذاشتهایم و در همان ابتدا یا در میانهی کار، در رویارویی با پیچیدگیهای مسیر، جا زدهایم و از حرکت ایستادهایم. با وجود اینکه همیشه شنیدهایم از تو حرکت، از خدا برکت و ادبیات دینی و فرهنگیمان از امید و توکل و دستبهدامان خدا شدن پر است، باورهایمان تهی است؛ گویی ذهن حسابگرِ مادیِ درگیرِ دو دو تا چهارتایمان، فراموش کرده دنیا دست کیست!
تکیه بر تقوا و دانش در طریقت کافریست
راهرو گر صد هنر دارد توکل بایدش
تعداد اندکیمان اما آستین همت بالا زده، کفش آهنی به پا کردهایم و با ارادهای پولادین و شمشیری آخته در مصاف با پیچوتابهای راه، به خدا توکل کردهایم و دل را زدهایم به دریا. آن وقت، دیدهایم در پستی و بلندیهای مسیر و در بیراههها و سنگلاخها، گاهی نداهای درونی رسول شدهاند و گاهی دست و زبان دیگران. دریافتهایم که باید به وظیفهمان عمل کنیم؛ اما چشمهایمان را ریز و گوشهایمان را تیز کنیم تا پیغام سروش را درک کنیم. بهزاد دانشگر در کتاب تندتر از عقربهها حرکت کن، روایتگر داستان چنین مردی است؛ داستانی خواندنی از گامهای استوار یک جوان بر جادهی آرزوهایش با توشهی امید و توکل به خدا، برای کمک به مردم، برای پیشرفت اقتصادی، برای رونق تولید ملی و برای ایران.
«دیدن بیمارهای سرطانی، دیدن خانوادههای بغضکرده و نگران که منتظرند ببینند کی نوبت درمانشان میشود، کشنده بود. چشمهای نگران پدر و مادرهایی که با نگاهی مبهم به آیندهی فرزندشان فکر میکردند... . روزهایی که دستگاه رادیوتراپی یا شتابدهندهی خطی خراب بود، این نگرانیها بیشتر میشد. همیشه به فکر راهی بودم که بشود برای کمترشدن دردهای بیمارها و همراهانشان کاری کرد.»
نوید نجاتبخش جوانی موفق و پرتلاش و بااراده است که مدیریت شرکت دانشبنیان بهیارصنعت سپاهان را بر عهده دارد و بیش از بیست سال است که در زمینهی تولید تجهیزات پزشکی با فناوری پیشرفته، از جمله دستگاههای شتابدهندهی خطی، مشغول به فعالیت است؛ دستگاههایی که تولیدشان منحصر به چهار کشور دنیاست. کاربرد دستگاههای شتابدهندهی خطی در رادیوتراپی و پرتودهی به بیماران سرطانی است و از لحاظ تکنولوژی، پیچیدهترین دستگاه پزشکی محسوب میشود. او که با سرمایهای ناچیز، از یک دفتر تایپ و زیراکس فعالیت اقتصادی خود را شروع کرده، تا حضور در شهرک علمیتحقیقاتی و تأسیس شرکت دانشبنیانش، مخاطب را با خود همراه میکند. از فراز و نشیبهایی که پشت سر گذاشته و از چالشهایی میگوید که در پیش دارد. او با سخاوتمندی سفرهی دلش را باز کرده و جرعههایی از تجربیات سخت و شیرین مسیر مقدسش را به کام خواننده مینوشاند. سطر سطر کتاب تندتر از عقربهها حرکت کن مملو از درس است؛ درس ایثار، درس صبر، درس امید و ایمان، درس پایداری، درس جهاد و... .
«جهاد که فقط تیر و تفنگ نیست. هرجا پا بگذاری روی نفست، پا بگذاری روی راحتیهایت و برای یک مسئلهی مقدس بزنی به دل خطر، آنجا میشود جهادت.»
نجاتبخش در کتاب تندتر از عقربهها حرکت کن، تکتک رموز موفقیتش را به میان آورده است؛ رموزی که ترجمان عملی توکل به خدا و نشئتگرفته از بینش و باور او به روایات اهلبیت(ع) است. او قائل به شناخت و انجام وظیفه است و «و مَنْ تَوکَّلَ عَلَی اللّه ذَلَّتْ لَهُ الصِّعابُ وَ تَسَهَّلَتْ عَلَیْهِ الأَسْبابِ» به جانش نشسته است. «من اگر میخواستم فکر کنم ساختوساز کارخانهمان چقدر هزینه دارد و امکانسنجی کنم و دو دو تا چهار تای تجاری بکنم، هیچگاه وارد فاز ساخت نمیشدم؛ چون نه تا قبلش از این کارها کرده بودیم، نه مشکلاتش را میدانستیم، نه هزینههایش را؛ ولی گفتیم ما وظیفه داریم توی این مسیر حرکت کنیم؛ پس راه میافتیم. خدایا به امید خودت و توکل کردیم به خدا.»
او از سکوی پرتابِ دعای والدین و خدمت به آنها تا فتح قلههای دانش و فناوری نیز سخن گفته است.«من مادری دارم که با هم توی یک خانه نشستهایم. صبح به صبح که از خانه پایین میآیم و میخواهم بیرون بروم، سلامی میکنم و میگویم حاج خانم، کاری نداری؟ دستش را بلند میکند و برایم دعا میکند: الهی که موفق باشید. سالم باشید. دعا را رها نمیکند تا از در بیرون بروم... این پارتی من است و دعای مادر پارتی بسیار خوبی است.»
در روزگاری که همه به دنبال کسب موفقیتهای فردی هستند، متون متعددی به توسعهی فردی پرداختهاند و تعاملات انسانی بر پایهی سود و زیان شخصی بنا شدهاند، نگاه خاص نجاتبخش به موفقیت، جالب توجه است و من اسمش را میگذارم مدل موفقیت جمعی حاصل مجاهدتی گروهی:«موفقیتی که من را از اطرافیانم جدا کند یا از مردمم، موفقیت نیست. موفقیتی که من در آن تنها باشم و یکه، بیشتر خودخواهی است تا موفقیت. این چه موفقیتی میتواند باشد که به قیمت گذشتن از دیگران به دست بیاید.»
مدیریت هم برای او معنای دیگری دارد. میگوید باید مدیریت خدا را بپذیری و بگذاری خدا گاهی برایت پیام بفرستد و تأکید میکند که این بهمعنای نفی سعی و تلاش نیست:«وقتی بهشان میگویی مدیریت را به آن شکلی نداریم که در کتابها یا در کلاسها گفته میشود، چشمهایشان گرد میشود. بعد جوری نگاهت میکنند که انگار داری مزخرف میگویی یا داری شعار میدهی. یکیشان گفت یعنی چه؟ یعنی یک دخل گذاشتی اینجا، پول را میریزی داخلش، بعد از اینور برمیداری؟ گفتم نه، ما به وظیفهمان عمل میکنیم؛ اما چشممان به تقدیرات الهی است. وقتی تغییری در مسیرمان پیش میآید، نمیترسیم، هول نمیکنیم. توکل میکنیم به خواست خدا و در آن جلو میرویم تا ببینیم خواست خدا چیست.»
نجاتبخش علاوه بر بیان توفیقات الهی در مسیری که طی کرده، از موانعی میگوید که بر سر راه تولید محصولات داخلی، بازاریابی، صادرات و رقابت در بازارهای جهانی قرار دارد. اما آنچه در این میان او را بیشتر آزردهخاطر کرده است، اعتمادنکردن مسئولان به دانش داخلی و دغدغهنداشتنِ آنها است:«تقریباً میشود گفت کسانی که در ایران توی صادرات موفق بودند، خیلی کم هستند؛ چون برای دولتها چندان مهم نیست. شعار حمایت از صادرات میدهند؛ اما با شعار و باید و دلم میخواهد که نمیشود محصول صادر کرد. برنامهریزی میخواهد.»
نوید نجاتبخش از فاصلهی صنعت و دانشگاه میگوید و به سیستم مقالهپرور دانشگاه که عملاً تبدیل به مخفیگاهی برای استعدادها و توانمندیهای استادان و دانشجویان شده، انتقاداتی وارد کرده است:«اینکه کشور ما اینقدر رفت دنبال مقاله، یعنیاینکه وقت ما دارد تلف میشود. آنها هم به ما میگویند آفرین. به ما جایزه میدهند و میگویند رشد علمی شما زیاد شده است. منتها واقعیت این است که ما اینجا نشستهایم پشت کامپیوتر و او در آن سر دنیا، آنها را میگیرد و میسازد و آن تجهیزات را به خود ما میفروشند و به ما میگویند آفرین.»
از دیگر آسیبها و موانع تولید و توسعه در نظر نجاتبخش، نبود مسئولیتپذیری است کهاین روزها تقریباً حلقهی مفقودهی بسیاری از کارها است: «روزی، استادی گفت ٩٠درصد شاگردهای من الان آنطرف مرزند. با حسرت و افتخار هم میگفت. گفتم خب تقصیر شماست که اینها رها میکنند و میروند. گفت به من چه. کسی به اینها اهمیت نمیدهد. گفتم من منکر اشتباه مسئولان و مدیرانمان در بیتوجهی به این افراد نیستم؛ ولی سؤال من این است که اگر یک روز بابای ما بهمان اخم کرد یا چیزی در سفرهمان نبود، سریع رها میکنیم میرویم خانهی همسایه؟ یا اینکه نه، میایستیم کنار پدر و مادرمان؟ میایستیم ببینیم مشکل چیست و چگونه حل میشود؟»
نوید نجاتبخش، این سردار اقتصاد مقاومتی، معتقد است: راه پیشرفت و توسعهی مملکت ما از دانشبنیان میگذرد؛ از تحرکات جهادی، از گذشتنهای از خود، از کنارگذاشتن منها و اسیر نام و نان نبودن. بگذاریم خدا درست کند.
او با همین طرز تفکر و با همین باورها، از ساخت تخت و برانکارد در شرکت کوچک دونفرهاش یا علی گفت و وظیفهای را که بر دوشش حس میکرد، شروع کرد و با نوعی مدیریت معنوی که شیوهی خاص خودِ اوست، به همراه همکارش که دوشادوش او فعالیت میکند، با پشتسرگذاشتن چالشهای مسیر و آمادگی برای مقابله با چالشهای جدید، اقدام به تأسیس شرکت دانشبنیان بهیارصنعت سپاهان و گسترش آن میکند؛ بهگونهای که در سال ١٣٩٩، چهارصد نیروی تماموقت و هفتصد نیروی پارهوقت مشغول همکاری با این شرکت بودهاند؛ شرکتی که او موفقیتش را حاصل تلاشی جهادگونه و گروهی میداند و همهی امورات آن را به ارادهی الهی گره زده است. «اگر ما بتوانیم در کارهایمان رضایت الهی و رضایت به ارادهاش را باور کنیم، از هر کانالی به آن کار کمک میشود که این پرفروغتر شود.»
مطالعهی کتاب تندتر از عقربهها حرکت کن که بهزاد دانشگر آن را نوشته و نشر معارف منتشرش کرده است، به همهی دانشجویان، استادان، مدیران فرهنگی، کسانی که دستی در صنعت دارند و همهی افرادی که قصد تولید محصول و انجام پروژههای دانشبنیان دارند، توصیه میشود. راستش فکر میکنم این کتاب حتی برای کسانی هم که قصد ازدواج دارند، ولی ترسها و حسابکتابها و محدودیتهایشان به پای عملشان پیچیده، مفید باشد. مخاطب این کتاب همچنین میتواند دولتمردان و سیاستگذاران و مسئولانی باشند که بهنحوی، در محققساختن شعار سال ١٤٠٠، یعنی «تولید، پشتیبانیها، مانعزداییها» نقش ایفا میکنند.