مرواریدی در دل صدف | کافه داستان


رمان «آوای موج‌ها» [The sound of waves] نوشته یوکیو می‌شیما [Yukio Mishima] و در اصل نام ادبیِ کیمیتاکه هیرائوکا نویسنده، شاعر، نمایشنامه‌نویس، بازیگر و کارگردان نامدار ژاپنی است. او سه بار کاندیدای جایزه نوبل ادبیات شد اما هر بار به یک دلیل این اتفاق محقق نگردید. این کتاب را که در ژاپن جزء یکی از بزرگ‌ترین داستان‌های عاشقانه جهان به شمار می‌رود، غلامحسین سالمی ترجمه و انتشارات نگاه به چاپ رسانده است. این رمان سال ۱۹۵۴ جایزه بزرگ ادبی ژاپن به نام شینچوشا را به خود اختصاص داده است.

آوای موج‌ها» [The sound of waves]  یوکیو می‌شیما [Yukio Mishima]

داستان با توصیف فوق‌العاده‌ای از فضا آغاز می‌شود و علاوه بر توصیفات زیبایی که دارد، فضا را بسیار هنرمندانه در ذهن خواننده خلق و نمودار می‌کند. نویسنده عشق پاک و سادۀ دو نوجوان را به تصویر کشیده که در راه رسیدن به یکدیگر سختی‌های زیادی را متحمل می‌شوند، اما با درایت و دوراندیشی این مسیر سخت را سپری می‌کنند. آنها به موقع سکوت و به موقع برای خواسته‌شان لب به سخن می‌گشایند و این نقطه عطف داستان است.

شین جین نوجوان ماهیگیر ساده، صبور، کم‌حرف و فهمیده‌ای است که با مادر غواص و برادر کوچکترش در روستایی زیبا و در عین حال دورافتاده زندگی می‌کند. او پدر خود را سال‌ها پیش در حمله آمریکایی‌ها به کشتی ماهیگیری‌شان از دست داده و تمام تلاش خود را انجام می‌دهد تا مخارج خانه را تأمین کند که شاید مادرش کمتر مجبور به کار باشد و به زحمت افتد. شین جین کسی است که در عین اینکه نسبت به خیلی از ساکنان روستا در فقر و تنگدستی بیشتری روزگار می‌گذراند اما هیچ‌گاه عزت نفس خود را خدشه‌دار نکرده و در بسیاری مواقع بزرگ‌منشانه رفتار می‌کند. این موضوع در بسیاری موارد حسادت هم‌سن و سال‌هایش را برمی‌انگیزاند و تنها تصمیمی که می‌گیرد این است که با کمی فاصله از آنها راحت‌تر روزگار بگذراند.

در همان روزگاری که شین جین سرش به کار و اموراتش مشغول است، با دیدن اتفاقیِ هاتسوئه، دختر یکی از مردان ثروتمند روستا، دل به عشقش می‌سپارد و هر چه زمان بیشتر می‌گذرد این عشق در جانش زبانه می‌کشد و شعله‌ورتر می‌شود تا جایی که شین جین و هاتسوئه را تا مرز انجام کار بی‌اخلاقی می‌کشاند اما آنها با خودداری و گرفتن تصمیمی درست و عاقلانه با هم قرار می‌گذارند تا زمان رسیدن درست و بر مبنای رسم و رسوم روستا صبوری به خرج دهند.

چیز جالبی که در این داستان وجود دارد تصویری است از عشق‌های اساطیری که در هر فرهنگی از جهان امروز چه از نوع غربی و چه از نوع شرقی آن بارها خوانده‌ایم. اینکه طرفین با تمام اتفاقات و موانعی که وجود دارد، تلاش خود را در راه این عشق پاک به خرج می‌دهند تا با بهترین وضعیت ممکن و در حد اعلای خود به منصه ظهور برسد. امتحان‌هایی که بر سر راه عاشق گذاشته می‌شود تا خودش را ثابت کند و معشوق با دلی قرص‌تر بتواند به آن اعتماد کند و یوکیو می‌شیما این تصویر را به بهترین صورت امکان در مقابل دید خوانندگان قرار می‌دهد. البته این موضوع هم از نگاه خواننده داستان به دور نمی‌ماند که کمی تقابل و رفت و برگشت‌هایی بین دنیای مدرن و دنیای آنان وجود دارد و اتفاقاتی که در این مسیر پیش می‌آید تا سرانجام در جایی جهانِ این دو دنیا را به هم گره می‌زند.

در بخش‌هایی از داستان با دنیای زنانه مادران و دختران قصه آشنا می‌شویم و جاهایی که آنها مجبور می‌شوند برای بالا بردن کیفیت زندگی‌شان سخت کار کنند و اینکه وقتی تنها می‌شوند و تنها به خودشان فکر می‌کنند به این نتیجه می‌رسند که چه آرزوهای از دست رفته‌ای دارند که برایشان تنها یک حسرت را باقی گذاشته است. کار بسیار ظریف و هنرمندانه‌ای که نویسنده انجام داده این است که در خلال قصه به بیان رسم و رسوم‌های حاکم بر جامعه روستایی می‌پردازد. اینکه دخترها باید رسم زندگی کردن و آداب درست زنانه را بیاموزند و پسران هم در انجمن مخصوص خودشان راه بهتر و سالم زندگی کردن را یاد می‌گیرند.

خواندن «آوای موج‌ها»ی می شیما تأمل‌برانگیز و ارزشمند است. تأمل‌برانگیز است به این دلیل که خواننده از جایی از داستان که با عشق دو نوجوان مواجه و درگیر می‌شود منتظر است ببیند که نوجوان بی‌تجربه‌ای که تا کنون با هیچ دختری برخورد نداشته و بیشترین زمان خود را به کار مشغول بوده، اکنون با درگیر شدن با موضوعی که هر روز یک گره جدید در آن ایجاد می‌شود چقدر می‌تواند درست و منطقی برخورد کند که در پایان او را بسیار شگفت‌زده می‌کند.

و ارزشمند است؛ چرا که ما در عین سادگی داستان و به دور بودن از پیچیدگی‌هایی که شاید بعضی مواقع غیرمنطقی و غیرقابل درک در داستان‌ها قرار می‌گیرند، تصویری از دو نوجوان را می‌بینیم که با وجود سن کم اما بسیار عاقلانه، درست، منطقی و هوشمندانه با مشکل و چالش زندگی‌شان برخورد و به موقع برای دنیای خودشان گره‌گشایی را انجام می‌دهند.

«آوای موج‌ها» می‌تواند برای همه کسانی که به داستان‌ها و رمان‌های عاشقانه علاقه‌مند هستند گزینه خوب و مناسبی باشد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...