گریستن در سپیده‌دم | آرمان امروز


هالدور لاکسنس [Halldór Laxness] نویسنده ایسلندی برنده نوبل ادبیات در طول حیاتش آثار درخشان بسیاری نوشت، که «ماهی خنیاگر» [The fish can sing یا Brekkukotsannáll] یکی از شناخته‌شده‌ترینِ آن‌ها است؛ رمانی که به‌تازگی با مقدمه جین اسمایلی نویسنده آمریکایی برنده پولیتزر و ترجمه سارا مصطفی‌پور از سوی نشر سولار منتشر شده است. بیشتر آثار لاکسنس درمورد ایسلند، آزادی و فرهنگ و عقاید مردم آن کشور است؛ همان‌طور که در سال 1955 جایزه نوبل را به‌خاطر قدرت حماسی زنده‌اش که توانست هنر روایی ایسلند را احیا کند دریافت کرد.


خلاصه رمان ماهی خنیاگر» [The fish can sing یا Brekkukotsannáll]

شخصیت‌ها و اتفاقات اغلب آثار لاکسنس در مراتع و مزارع وسیع ایسلند رخ می‌دهد. از رمان‌های «مردم مستقل»، «زنگوله ایسلند» و «سالکا والکا» تا «ماهی خیناگر» که در سال 1957 انتشار یافت؛ رمانی که لاکسنس در اوجِ شکوفاییِ خویش نوشته‎ ‌است. رمان نثری ساده و سلیس دارد و سارا مصطفی‌پور مترجم فارسی، به‌خوبی از عهده ترجمه‌ آن برآمده است. «ماهی خنیاگر» فرهنگ و شور و هیجان ایسلندی‌های قرن بیستم را تصویر می‌کند. داستان با راوی اول‌شخصش آلفگریموری جوان، به وصف فرهنگ زندگی در برکوکات می‌پردازد؛ زمین حاصل‌خیز، دریای پربرکت و یک زندگیِ معمولی.

«ماهی خنیاگر» روایتی از وقایع مختلف از کودکی تا بزرگسالی است؛ اتفاقات پراکنده‌ای که از جنس یکدیگر هستند و از دریچه کودک و مردی نوجوان دیده و با حس و ادراک کودکانه به آن پرداخته شده است. بدون آنکه به هریک از آن وقایع نظر خاصی اعمال شود، شمه‌ای از هرکدام در هر فصل آورده شده‌ است. درحقیقت خواسته لاکسنس این بوده که به تنهایی، غم، شادی، فقر، عدالت، دوستی، ایمان و یک‌به‌یک احساسات انسانی اشاره‌ای داشته باشد تا در آن زمان به‌خصوص و در جامعه‌ ایسلند آنها را توصیف کند و به تصویر بکشد.

هرچند رمان فاقد قصه خاصی است، اما هر فصل آن، بیانگر یکی از اتفاقاتی است که می‌تواند در زندگیِ آینده قهرمان رمان تاثیرگذار باشد. ماجرای هر فصل بی‌آن‌که ارتباطی به یکدیگر داشته باشد در مسیر خود حرکت می‌کند تا در انتهای ماجرا در یک نقطه به‌هم برسند. با شروع فصل اول، خواننده خود را برای یک داستان تخیلی آماده می‌کند، اما در ادامه و بعد از عبور از چند فصل می‌توان فهمید که آن تنها تکه‌ای از پازل داستان بوده است. لاکسنس با دقت و ریزه‌کاری، به شرح زیروبمِ یک ساعتِ دیواری قدیمی می‌پردازد. درحقیقت نویسنده آن‌چنان در هر فصل به هر یک از موضوعات می‌پردازد که تصور می‌شود سوژه اصلی قصه است؛ با توصیفات و توضیحاتی دقیق و موشکافانه که باید قبول کرد هر یک از آنها تنها شرح لحظاتی از زندگیِ خودِ او است. لاکسنس در هر فصل با پرداختن به جزییات و ارایه تصاویری از رنگ، بو، مزه و به‌طور کلی پرداختن به حواس پنج‌گانه، هر یک از جریان‌ها را برای خواننده قابل لمس و لذت‌بخش‌تر کرده است.

لاکسنس در «ماهی خنیاگر» به مراحل مختلفی می‌پردازد که اندک‌اندک در روح شخصیت داستان تاثیر گذاشته و اهداف آینده‌اش را نشانه‌گذاری می‌کند. اهدافی در آینده که با مراحل و اتفاقات مختلفی در کودکی و نوجوانی نشانه‌گذاری می‌شود. او آلفگریمور را بازیکنی در میانه‌ زمینِ زندگی دانسته که هر کدام از اتفاقات در گذشته‌ او در روحش ثبت و ضبط شده تا در بازی‌های آینده‌ زندگی برگی تازه در بازی‌ای جدید به دستش بدهد. او مانند یک جامعه‌شناس به زوایای تاریک جامعه دست می‌برد و به واکاوی آن بدون نگاهی جانب‌دارانه می‌پردازد. لاکسنس توانسته است در «ماهی خنیاگر» خلاقانه و هوشمندانه موضوعاتی شوق‌برانگیز را انتخاب کند که نه‌تنها در انتخاب زندگی آینده‌‌ آلفگریمور تاثیرگذار باشد، بلکه خواننده را نیز بر سر شوق و ذوق و رغبت به خواندن نگه دارد.

در لابه‌لای خطوط داستان رگه‌های طنز نیز به چشم می‌خورد که گرچه گاه به طنزی تلخ و گزنده گرایش پیدا می‌کند، اما نشان از شوخ‌طبعی نویسنده دارد. گذر از لابه‌لای خطوط داستان نشان از شخصیت خوش‌قریحه و شوخ و خلاق نویسنده دارد. نویسنده‌ توانسته با استفاده از ساده‌ترین کلمات بدون گم‌شدن در فرم و بازی با لحن، رمان را سرپا نگه دارد و با وجود هماهنگ‌نبودن موضوعات در فصول مختلفِ رمان، داستانی پرکشش بسازد که خواننده را تحریک و ترغیب به ادامه و خواندن داستان می‌کند.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...