اندیشیدن به ازدواج | هم‌میهن


در میان انبوهی از کتاب‌های روانشناسی زرد که به موضوع ازدواج و مسائل آن پرداخته‌اند، حالا نشر کرگدن با انتشار کتاب «درباره ازدواج، جستارهایی فلسفی» به تألیف و ترجمه مهدی اخوان، روایت‌های متفاوت، عمیق و تأمل‌برانگیزی درباره این مسئله مهم بشری پرداخته است که می‌تواند هم آگاهی‌بخش باشد، هم رهایی‌بخش.

درباره ازدواج، جستارهایی فلسفی» به تألیف و ترجمه مهدی اخوان

به‌قول نیچه: «باید هنگام ازدواج از خودمان بپرسیم آیا واقعاً اعتقاد داری که از هم‌صحبتی با این زن تا هنگام پیری لذت خواهی برد؟ تمام امور دیگر در ازدواج زودگذر است و بیشتر اوقات با هم بودن، صرف هم‌صحبتی و گفت‌وگو می‌شود» درواقع پرسش نیچه از دوام و پایداری ازدواج است که آن را در کیفیت رابطه می‌جوید.

ازدواج، به‌عنوان یکی از مهم‌ترین تصمیم‌ها و انتخاب‌ها (تا پیش از آن) و وضعیت‌ها (پس از آن)، شایسته‌ی تحلیل و تأمل فلسفی است. در برخی کشورها ازدواج، در کنار طلاق و فرزندان که آن‌ها هم با ازدواج مرتبط‌اند، تنها رخداد زندگی فرد است که در شناسنامه‌ی هویتی او، بین تولد و مرگ، ثبت می‌شود.

این پدیده را از منظرهای گوناگون تاریخی، جامعه‌شناختی، روان‌شناختی، زیست‌شناختی، جغرافیایی و سیاسی می‌توان کاوید و کاویده‌اند. این کتاب اما ازدواج را از منظری فلسفی تحلیل می‌کند.

بخش اول مروری است بر آرای برخی از مهم‌ترین فیلسوفانی که در باب ازدواج و مقولات مرتبط با آن اندیشیده‌اند.

بخش دوم یک مجادله‌ی قلمی جدی است بین دو اندیشمند فلسفی معاصر در باب ازدواج. این دو در سه مقاله، ازدواج را عرصه‌ی نقض و ابرام فلسفی قرار داده‌اند. ابتدا دان مولر استدلالی علیه ازدواج اقامه می‌کند، سپس ایدو لندو علاوه‌بر نقض استدلال مولر، دفاعیه‌ای از ازدواج مطرح می‌کند و درنهایت مولر به او پاسخ می‌دهد.

در بخش سوم (تعلیقات)، ابتدا تقریری از هر دو استدلال، جوانب و مقدمات جدال مولر و لندو مطرح و نکات مهم‌تر و مخفی‌تر این بحث به زبانی ساده بیان می‌شود. در ادامه مباحث و مسائلی فلسفی در باب ازدواج به قلم مولف می‌آید تا خواننده با زوایای فلسفی بیشتری از این موضوع آشنا شود.

ازدواج چیست؟ آیا اساساً می‌توان تعریفی مجتمع و مانع از مفهوم «ازدواج» عرضه کرد یا تنوع و گوناگونی کاربردهای مفهوم ازدواج در فرهنگ‌ها و زمان‌های مختلف به‌حدی است که باید این واژه را دست‌کم بین برخی معانی متفاوت «مشترک لفظی» بدانیم؟ مولفه‌های ذاتی و عرضی ازدواج چیست؟ اگر ازدواج «رابطه» است، چه نوع رابطه‌ای است و مقومات آن چیست؟ طرفین رابطه چه ویژگی‌های دارند؟ در رابطه، چه اموری پیش و پس از «رابطه» وجود دارد یا به‌وجود می‌آید؟ اساساً ازدواج قراردادی حقوقی است یا تعهدی اخلاقی؟ ربط و نسبت ازدواج و مقوله خانواده چیست؟ و پرسش‌های بسیاری از این دست که در جستارهای این کتاب تلاش شده از منظر فلسفه و فیلسوفان به آن پاسخ داده شود.

گرچه ممکن است برخی از پرسش‌ها یا رویکردهای کتاب درباره ازدواج پرسشی روانشناختی به‌نظر برسد اما پاسخ‌های کتاب به آنها در قالب این جستارها فلسفی است که ممکن است یک جاهایی با مباحث روانشناختی هم مماس شود.

ضمن این‌که مباحث کتاب به‌نوعی تمرین فلسفه‌ورزی در باب ازدواج است یا در یک خوانش کلی‌تر باید گفت، فلسفه‌ورزی در باب اموری است که اگر ابزارهای فلسفی هم نبودند ما به‌نحو فطری و البته ناروشمند درباره آنها تفلسف می‌کردیم.

این کتاب پر است از داده‌های تاریخی، روانشناسی و اجتماعی، خصوصاً ناظر به جامعه آمریکا و انگلستان و مقایسه مناسبات زناشویی قدیم و مدرن. اما لابه‌لای این داده‌ها به همان میزان انباشته از تحلیل‌های راسل و استدلال‌های او به سود برخی توصیه‌ها و پیشنهادهایی است که روابط زناشویی را بهتر می‌کند.

یکی از مباحث مهم کتاب، نسبت «عشق» و «ازدواج» است. پرداختن به این موضوع که آیا عشق علت محدثه ازدواج است یا علت مبقیه آن هم باید باشد؟ یا اساساً به زبان هیوم-غزالی میان عشق و ازدواج هیچ نسبتی از نوع ضرورت علی وجود ندارد بلکه رابطه‌ای امکانی و از نوع مقارنت است؟ عشق در ازدواج با دیگر گونه‌های عشق در روابط انسانی و غیرانسانی چه تفاوتی دارد یا چه تفاوتی باید داشته باشد؟ نسبت بین عشق، رابطه جنسی و ازدواج چیست؟

اساساً ازدواج به‌عنوان یک نهاد انسانی طی تاریخ چه نیاز یا نیازهایی را از آدمیان برآورده می‌کرده است و آیا در جهان مدرن و پیچیده امروز، همچنان این نیاز برقرار است و اگر برقرار است آیا ازدواج یگانه پاسخ به آن است؟ درنهایت کتاب تلاش می‌کند در خوانشی فلسفی به این پرسش‌ها پاسخ دهد که چرا ازدواج می‌کنیم و ضرورت آن چیست؟ آیا ازدواج می‌کنیم که تولیدمثل کنیم یا به دنبال راهی مادام‌العمر برای رفع تنهایی خود هستیم؟ آنها که به‌دنبال پاسخی عمیق‌تر درباره ازدواج و مسائل آن هستند، کتاب مناسبی را برای خواندن در دست گرفته‌اند؟

«درباره ازدواج، جستارهای فلسفی»، مباحث غنی و خواندنی بسیاری را در این باره روایت می‌کند. اما آنچه موقع خواندن کتاب باید به آن توجه داشت، پس‌زمینه‌های فرهنگی- اجتماعی این مقالات و جستارهاست که متعلق به غرب مدرن است. از این رو هنگام مطالعه آنها باید مختصات فرهنگ مدرن و مدرنیته را پیش چشم داشت.

آمارها، مناسبات، مفاهیم و مقولات تا حدی تخته‌بند این سنت است. البته این بدان‌معنا نیست که مدعیات و ادله این مقالات هیچ وجه اشتراکی با فرهنگ ملل دیگر ندارند که اگر اینگونه بود، ضرورتی در ترجمه آنها وجود نداشت.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...
کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...