ماجرای یک مرد مرموز | الف


شمایل کاملی از یک نویسنده حرفه‌ای بود، هر روز صبح زود از خواب بیدار می‌شد، صبحانه‌ای می‌خورد و بعد پیپ‌اش را چاق می‌کرد و پشت ماشین تحریرش می‌نشست. در حالی که دهانه‌ی پیپ را بین دندانهایش نگه می‌داشت با دو دست شروع به تایپ می‌کرد. عادت نداشت از قلم استفاده کند و کار تایپ با ماشین تحریرهای قدیمی هم چندان آسان نبود به همین خاطر ظهر که می‌رسید دیگر خسته شده بود، آنقدر که کار نوشتن را تا فردا تعطیل کند. تا این زمان بیش از پنجاه صفحه تایپ کرده بود، چیزی در حد یک فصل از کتابش.

بندرگاه مه آلود» [Le Port Des Brumes]

اما کار نویسنده هیچ وقت تعطیل نمی‌شود چرا که هنگام استراحت کردن، گوش دادن به موسیقی، پیاه روی در خیابان و یا حتی غذا خوردن وو به آنچه می‌نویسد فکر می‌کند. با این سبک از زندگی ژرژ سیمنون بیش از ۲۲۰ کتاب در طول تقریبا پنج دهه نویسندگی از خود برجای گذاشت که اغلب آنها در سبک پلیسی و جنایی نوشته شدند. در سال ۱۹۰۳ به دنیا آمد و در سال ۱۹۸۹ در هشتاد شش سالگی در گذشت. بلژیکی تبار بود اما بیشتر عمرش را در فرانسه و به ویژه سوئیس گذرند. از میانه دهه بیست به طور جدی به داستان نویسی پرداخت و در میانه دهه هفتاد هم خود را بازنشسته کرد و تنها به نوشتن خاطرات خود پرداخت. سیمنون دوبار ازدواج کرد و تنها یک دختر داشت که با خودکشی‌اش، ده سال پایانی عمر پدرش را غرق اندوه و تنهایی کرد.

شاید عجیب باشد اگر بگوییم نویسنده‌ای تا این اندازه پرکار، یکی از بهترین نویسندگان ادبیات داستانی نیز محسوب می‌شود. در سال ۲۰۰۵ کشور بلژیک او را به عنوان مهمترین نویسنده‌ای که این کشور داشته انتخاب کرد. در تاریخ ادبیات داستانی فرانسوی زبان نیز ژرژ سیمنون جایگاهی در خور اعتنا برای خود کسب کرده و در میان نویسندگان آثار پلیسی و جنایی نیز یکی از چهره‌های بی‌همتاست. کسی که سهم بسیار زیادی در آشتی دادن مخاطب حرفه‌ای ادبیات داستانی و همچنین روشنفکران با ادبیات پلیسی و جنایی داشت. به عبارت روشن‌تر آثار ژرژ سیمنون به خوراک روشنفکرانه‌ای بدل شد برای آنها که می‌خواستند رمان سرگرم کننده پلیسی و جنایی بخوانند بدون آنکه پیش دیگران برای‌شان کسر شأن باشد!

رمانهای ژرژ سیمنون از نثری ساده و استوار برخوردارند، زبانشان پرمایه و ساختارشان فکرشده است. اما در این میان مهمترین ویژگی آنها بار روانشناسانه‌ای‌ست که برخوردارند. جرم و جنایت در آثار او نه عنصری برای حادثه پردازی و خلق جذابیت‌های داستانی که محملی برای بررسی روانِ نژند و رنجورِ آدمهایی‌ست که می‌توانند در موقعیت هایی بحرانی دست به اعمال مجرمانه بزنند. رمانهای او با اینکه به لحاظ بار داستانی غنی هستند اما در عین حال از جنبه‌های شخصیت محورانه نیز برخوردارند. قریب به شش دهه از ترجمه رمانهای ژرژ سیمنون به فارسی می‌گذرد. اما با توجه به کثرت آثار او باوجود ترجمه تعد زیادی از آثارش در سه دهه گذشته هنوز آثار ترجمه نشده بسیاری در کارنامه او وجود دارد. معروف ترین رمانهای او آثاری هستند که سربازرس مگره شخصیت محوری داستان آنهاست. سربازرسی که در پلیس فرانسه خدمت می‌کند و در بیش از هشتاد رمان او حضور یافته و به عنوان یکی از معروف ترین شمایل‌های کارگاهی تاریخ ادبیات داستانی، بارها در سینما نیز مورد اقتباس قرار گرفته است.

مجموعه ارزشمند نقاب که توسط نشر جهان کتاب به بازار ارائه شده حالا دیگر با یونیفرم سیاه خود به مجموعه‌ای شناخته شده درمیان علاقمندان ادبیات و به ویژه دوستداران رمانهای اصیل پلیسی و جنایی بدل شده است. حجم قابل توجهی از کتابهای این مجموعه که شمارشان از پنجاه گذشته به آثار ژرژ سیمنون با کاراکتر سربازرس مگره اختصاص داشته است. هرچند که در ماه‌های اخیر تنوع نام نویسندگان به جذابیت و مقبولیت بیشتر این مجموعه انجامیده اما به عنوان پنجاهمین کتاب نقاب نیز قرعه به نام ژرژ سیمنون و کارآگاه مگره خورده است. «بندرگاه مه آلود» [Le Port Des Brumes] رمان دیگریست از ژرژ سیمنون با حضور کارآگاه مگره که بخش عمده ماجراهای آن در بندر اویسترهام منطقه نورماندی فرانسه می‌گذرد.

فصل آغازین رمان در واگن قطار می‌گذرد جایی که سربازرس مگره به همراه مردی عجیب است که در یک محله شلوغ پاریس دستگیر شده است و زنی که در گذشته پرستار او بوده به طرف بندر اویسترهام می‌روند.

این مرد هنگام دستگیری به شکل دیوانه‌واری در خیابان و بین ماشین ها این‌سو و آن‌سو می‌رفته است. به هر زبانی با او حرف می‌زنند واکنش نشان نمی‌دهد حتی به زبان ناشنوایان نیز جواب نمی‌دهد.

این مرد مرموز میانسال با سرو وضع نونوار و پنج هزار فرانک پول نقد در جیب، بدون داشتن اوراق هویت حسابی آنها را کنجکاو کرده به خصوص اینکه زیر کلاه کیس او آثار زخم گلوله روی سرش دیده می‌شود.

انتشار عکس مرد باعث آشکار شدن هویتش می‌شود، او زمانی رییس بندر اویسترهام منطقه نورماندی فرانسه بود. ژرژ سیمنون این داستان را محملی برای پرداختن به آدمهایی از جامعه کوچک و برخوردار از خلق و خوی محافظه کارانه کرده است. بندگاه مه آلود نیز همانند دیگر رمانهای ژرژ سیمنون علاوه بر جذابیت‌های داستانی به دلیل رویکرد روانشناسانه‌ای که به مقوله جرم و جنایت دارد اثری در خور توجه است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...