هنر در روزهای جنگ | اعتماد


«یادداشت‌های بغداد» با عنوان فرعی «روزنوشته‌های زنی در جنگ و تبعید» [Baghdad diaries : a woman's chronicle of war and exile] یادداشت‌های داستانوار و خوش‌خوان یک هنرمند عراقی است در بحبوحه جنگ‌هایی که حیات اجتماعی مردم عراق را دستخوش تغییر و فرسایش و اندوه کرده بود. یادداشت‌های هنرمندی آواره اما عاشق و شیفته زندگی، وطن و آفرینش در فاصله سال‌های 1991 تا 2003؛ نها الراضی [Nuha al-Radi] سال‌ها در گستره هنر به آفرینش دل سپرد، «نمایشگاه‌های بسیاری در لندن و گالری‌های خاورمیانه برپا کرد و هنر سرامیک را با کاشی‌های دیواری‌اش که آینه و موجوداتی در آن تعبیه کرده بود، پرتره‌های سفالی از دوستانش، ظروف و زیربشقابی‌ها، به حد اعلایش رساند. سرامیک‌های نها با آن رنگ‌های فوق‌العاده درخشان و اصیل، مزین به نقش‌مایه‌های فرهنگ عربی بودند به علاوه، در آنها ارجاعاتی هم به هنر تاریخی بین‌النهرین بود.»

خلاصه یادداشت‌های بغداد» روزنوشته‌های زنی در جنگ و تبعید» [Baghdad diaries : a woman's chronicle of war and exile]  نها الراضی [Nuha al-Radi]

اما آثار هنری او در روزهای جنگ در عراق، از جنگ اول خلیج فارس تا حملات امریکا، یک ویژگی دلنشین و تامل‌برانگیزی دارد که گالری هنری این هنرمند جنگ‌زده را از دیگر گالری‌های مرسوم در جهان متمایز می‌کند؛ او در تنگنای اقتصادی سال‌های جنگ و تحریم، به شکلی نمادین، مواد و متریال اثر هنری خودش را از میان سنگ‌ها و نخاله‌ها و قطعات ماشین‌ها فراهم می‌کند؛ «اسم این نمایشگاه را «هنر تحریم» می‌گذارم. همه مجسمه‌ها، همه خانواده‌های آدمک‌ها را از سنگ و قطعات ماشین (مانند اگزوزهای خراب و صداگیر اگزوز که وقتی صداگیر خودم را برای تعمیر برده بودم جمع‌شان کردم) درست کرده‌ام که خیلی بامزه شده. کله‌ها سنگ‌های رنگ‌آمیزی‌شده است و بعضی‌هایشان به راحتی جدا می‌شوند.»

و در ادامه می‌پرسد که آیا این آثار به این شکل، تاییدی بر واقعیت کنونی عراق نیستند؟ او در جای دیگر باز ضمن اشاره به روند ساخت آثار هنری‌اش می‌نویسد: «کریشتف گفت ممکن است همه صداگیرهای ماشین‌های سفارت را باز کند و به من بدهد، چون همه‌شان باید عوض شوند. خوشم می‌آید ماشین‌ها را محض خاطر هنر اوراق کنم.» و در نهایت با همین خرت و پرت‌های بلامصرف است که نها اثر هنری‌ درخشانش را می‌آفریند، با مشقت فراوان و کار هرروزه: «مثل سگ دارم کار می‌کنم، دست‌هایم در بدترین وضعیت ممکنند؛ با این همه لوله‌های بزرگ و آهن‌پاره‌ها، آدم واقعا رنگی‌پنگی می‌شود. سلاح کشتار جمعی من حاضر است و فردا برایش چشم می‌گذارم. واقعا مرگبار شده. شاید اسمش را بگذارم «مخلوق کشتار جمعی» یا حتی خلاصه‌تر «ویرانگر».» ویرانگر در یک گالری به نمایش درمی‌آید و پیشنهاد برای نمایش آن به خارجی‌ها هم هست: «غازی دیروز آمد و فکر کرد جالب می‌شود اگر «ویرانگر» را به هتل رشید بدهم تا خارجی‌ها و رولف اکئوس هم آن را ببینند. بهش گفتم این مجسمه قطعات سوئدی هم دارد؛ پنج قطعه از ولوو امل!»

 نها الراضی [Nuha al-Radi]

رولف اکئوس که سیاستمدار سوئدی و رییس کمیسیون ویژه سازمان ملل بود در خلع سلاح‌های کشتار جمعی عراق، اثر هنری نها را نمی‌بیند اما این اثر هنری راه می‌کشد به سمت واقعیت‌های تلخ تاریخ: «ویرانگر را به مزرعه سمیرا بردیم. وقتی به سها گفتم، گفت: «می‌دانی کجا برده‌ایش؟ درست کنار نیروگاه هسته‌ای که سال‌ها پیش اسراییل بمبارانش کرد.» مضحک نیست؟ بدون نیت قبلی، رفته جایی که دفاع کند.» و به این ترتیب در یک کتاب که روزنوشت‌های داستانوار جنگ است، از کوشش غریب و دل‌انگیز یک هنرمند آگاه می‌شویم که جنگ و تحریم نه تنها او را متوقف نکرده بلکه وی را به آفریدن آثار هنری بدیعی برانگیخته است. نها الراضی در اوج روزهای جنگ و تحریم امیدوارانه از نمایشگاه هنری‌اش حرف می‌زند و به کرات در خاطراتش در این کتاب از آن یاد می‌کند، خاطراتی که از دیگر سو آینه روحیات یک هنرمند در وانفسای جنگ و تحریم هم هست وقتی که راوی در میان همه رنج‌ها، گرسنگی‌ها و دلتنگی‌ها، زیبایی زیستن را هم می‌بیند که خودش بالاترین هنر انسان است و از همین روست که او با حیوان و گیاه در تعاملی شیرین است و با اینکه سرطان دارد و جسمش رنجور است، نمی‌گذارد این همه بلیه، او را عاصی و متوقف کند: پاسداشت زندگی در رنج و خشم و اندوه، این روحیه نهای مجسمه‌ساز است که در این کتاب بازتابی روشن دارد در حالی که او از واقعیت‌های تلخ جامعه قحطی‌زده و رنجور سرزمینش هم می‌نویسد: «فردا پنجاه ساله می‌شوم. خیلی افسرده‌ام. در کثافتی غرق هستیم و همه‌چیز خیلی غمگین است. کلی آدم باید بمیرند، آن هم برای چه؟ نظم اجتماعی خیلی ضربه خورده. تورم، پول تقلبی، فقر و گرسنگی رواج دارد. در همه‌چیز کمبود داریم؛ دارو، غذا، لوازم یدکی، گرچه اغلب‌شان با قیمت گزاف پیدا می‌شوند»، اما نمایشگاه هنری او و روحیاتش در این روزنوشت‌ها، حاکی از تلاش او برای شاد بودن در اوج این وضعیت اسفبار است، شادی‌هایی که گاهی دلیلش خوابی است که نها در آن یک درخت بزرگ حمل می‌کرده با میوه‌هایی که قرص نان بوده برای بخشیدن به مردم گرسنه یا پنجره‌های خانه یک دوست با شیشه‌های رنگی که آسمان جنگ را مثل یک کلایدسکوپ بازتاب می‌دهد؛ گاهی هم نباتات و گیاهان و باغبانی است که به او امید و شادی می‌دهد چنانچه در یادداشت‌هایی پراکنده در کتابش این امیدبخشی را می‌توان به کرات به تماشا نشست:

«باغبانی تنها مایه تسلی‌ام است. خاصیت درمانی‌اش فوق‌العاده است. هیچ همنشینی آرامش‌بخش‌تر از گیاهان نیست. وقت‌هایی که خشمگینم سراغ گیاهانم می‌روم و هرس‌شان می‌کنم و وقت‌هایی که امیدوارم گیاه می‌کارم.»، «اولین شقایق‌های نعمانی‌ام درآمده‌اند. سفیدند. یعنی می‌تواند نشانه صلح باشد؟» «با یک سینه‌سرخ دوست شده‌ام. در کتاب پرندگان گشتم که ببینم واقعا همان سینه‌سرخ است یا نه، چون انتظار نداشتم اینجا سینه‌سرخ پیدا شود. خرما دوست دارد پس حتما یک سینه‌سرخ عراقی است. داخل گل‌کاغذی‌های کنار کارگاهم زندگی می‌کند و بی‌وقفه می‌خواند.»

نها الراضی، هنرمند عراقی، در ژانویه 1941 در بغداد متولد شده و در سال 2004 به دلیل سرطان خون و در بیروت جان سپرده است؛ او سفالگر و نقاش مشهوری در سرزمین خود بود و بعدها با آثار نوآورانه‌اش در جهان شناخته‌تر شد. کتاب یادداشت‌های بغداد او از جمله بهترین روزنوشت‌های جنگ به شمار می‌رود که چاپ اول آن با ترجمه مریم مومنی و در 276 صفحه از سوی نشر چشمه به بازار کتاب آمده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...
تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...