عاشقانه‌های سیداحمد ذوالمجد | جام جم


حدود سال۱۳۹۹توسط خانواده علامه طباطبایی مطلع شدیم که مجموعه‌ای از یادداشت‌های مربوط به جلسات خصوصی مرحوم علامه، یافت شده است. این مجموعه، یادداشت‌های مرحوم سیداحمد ذوالمجد از این جلسات است. جلساتی که درحدود ۲۰سال دردهه‌های ۴۰و۵۰شمسی در منزل مرحوم ذوالمجد واقع درشهر تهران برگزار می‌شد.

یادداشت‌های مرحوم سیداحمد ذوالمجد

این جلسات معمولا در شب‌های جمعه و روزجمعه برگزارمی‌شده است و حاضران این جلسات افراد مختلفی بوده‌اند، از بعضی دوستان مرحوم ذوالمجد تا کُربَن فرانسوی، ظاهرا آغاز این جلسات سال‌های پایانی دهه۳۰ بوده است، ولی یادداشت‌هایی که به دست ما رسیده، متعلق به سال ۱۳۴۲ به بعد است.

معارف به معنای عام
محتوای این جلسات، معارف به معنای عام آن است؛ یعنی در این جلسات علاوه‌بر پاسخ به پرسش‌های حاضرین از جمله هانری کربن به طرح علوم و معارف فلسفی عرفانی و قرآنی پرداخته شده که البته گاهی مسائل مورد گفت‌وگو مسائلی مقدماتی ابتدایی و فراخور حال مخاطب است. گاهی نیز مباحث فقهی اصولی و تاریخی نیز ذکر گردیده یا در موارد زیادی مطالعات تطبیقی میان ادیان و مذاهب نیز ارائه شده است. در ابتدای بسیاری از این یادداشت‌ها، تاریخ جلسه و بعضا اسامی افراد حاضر در جلسه نیز ذکر شده است؛ از قبیل مسیو کربن، آقای شهید مطهری، آقای سیدجلال‌الدین آشتیانی، دکتر فرزانه، دکتر سپهبدی، دکتر شایگان، آقای حدادی، آقای هبوطی، آقای خداوردیان، آقای میرمطهری، آقای ابراهیمی دینانی و آقای محمدعلی شناسا.

درصدد تنظیم و تجمیع
تفاوت دستخط در این نوشته‌ها از سویی و آمدن عنوان آقای ذوالمجد میان حاضران جلسه در بعضی برگه‌ها از سوی دیگر، این احتمال را برجسته می‌سازد که بعضی از این یادداشت‌ها نوشته خود مرحوم ذوالمجد نباشد. آن‌گونه که از بسیاری از این اوراق روشن می‌شود مرحوم ذوالمجد مانند کثیری از ارباب فضل در آن روزگار خطی زیبا و دلنشین داشته است. بعضی جلسات دو بار نوشته‌شده و گویی یادداشت آن جلسه مجددا تنظیم و بازنگری شده است. از اینجا می‌توان حدس زد که آن مرحوم خود در صدد تنظیم و تجمیع این مجموعه بوده است.

دشواری در خواندن برخی یادداشت‌ها
متأسفانه این یادداشت‌ها سالها دست به دست شده وبخش‌های قابل‌توجهی از آن مفقود گشته است؛ چه بسیار که ادامه با ابتدای یادداشت مربوط به یک جلسه به دست ما نرسیده است. تعدادی از یادداشت‌ها آب خورده و مخدوش گشته است یا بر اثر بوسیدگی کاغذ، بخشی از آن از بین رفته است. چه بسا یادداشت‌هایی که ناخواناست یا خواندن آن صعب است. قسمتی از این نوشته‌ها یک بار توسط منشی فرزند مرحوم ذوالمجد تایپ شده است. اندوهناک این‌که بخش قابل‌توجهی از اصل این یادداشت‌های تایپ‌شده به دست ما نرسیده است در حالی که منشی محترم نیز علی‌رغم کوشش بسیار، موفق به خواندن بعضی کلمات نگشته است. این امر کار ما را دشوار و اصالت آن را تا حدی مخدوش ساخته است.

حفظ حال و هوای جلسات
لحن گفتاری جلسات که به طور معمول همراه حذف بخش‌هایی از کلام است در کار ما تا حد بسیاری محفوظ مانده است و بخش‌هایی که مخل به فهم است تا اندازه‌ای اصلاح گشته است. کوشیده‌ایم حال و هوای جلسات که از خلال یادداشت‌ها قابل فهم بوده، محفوظ بماند. ابتدا تمام یادداشت‌ها توسط دوستان عزیز آقایان دکتر حمیدرضا گرامی‌پور و حجت‌الاسلام علیرضا غلامی در چند موضوع کلی تقسیم‌بندی و کدگذاری شد. سپس تمام این یادداشت‌ها در بازخوانی طاقت‌فرسایی با حجت‌الاسلام حسام یزدی مدون و تایپ شد. این دو مرحله باتوجه به سختی‌های مذکور در این کار، زمان بسیاری صرف برای هر یادداشت صرف کرد وبا توجه به محور عمده گفت‌وگو در آن عنوانی درنظر گرفته شد.

البته بعضی عناوین در اصل یادداشت‌ها ذکر شده بود. سپس با تقسیم‌بندی موضوعی مباحث متوجه شدیم که تمام این مباحث به آسانی در سه موضوع عمده دین عرفان و فلسفه گنجانده می‌شود. این امر ارتباط عمیق این سه حوزه را در اندیشه علامه طباطبایی برجسته می‌سازد. درباره پاورقی‌ها باید گفت عموما برای رفع ابهام یا توضیح بیشتر کلمه یا جمله‌ای در متن است وبرای این منظور سعی شده است به آثار دیگر علامه و مطالب همین کتاب ارجاع داده شود. همین‌طور به جای استفاده از متن عربی آثار علامه از ترجمه آنها استفاده شده است تا از این طریق استفاده از کتاب برای عموم مخاطبان فراهم گردد. همچنین منبع و نشانی آیات،روایات اشعار ونقل قول ها، وترجمه آیات و روایاتی که ترجمه‌شان درمتن نیامده، آورده شده است. گاهی نیز از یک جلسه، چند یادداشت متفاوت وجود داشته که به تفاوت آنها اشاره شده است. تعداد کمی از پاورقی‌ها با نشانه و علامت ۱۰ مشخص شده است. این پاورقی‌ها توضیحاتی بوده که در متن یادداشت‌ها از علامه نقل شده است.

عشق به علم و معنویت
این مجموعه حاصل کوشش مستمر مرحوم سیداحمد ذوالمجد و نشانه‌ای ازعشق او به علم ومعنویت است. لذا برای قدردانی و به رسم یادبود عکس‌هایی از ایشان در پیوست آمده است.همچنین تصاویری ازاصل یادداشت‌ها درپیوست قرار داده‌شده که سختی کاردر تنظیم آنها را نمایان می‌کند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...