«ما مردم ...» [We the People: The Revolution of '89 Witnessed in Warsaw, Budapest, Berlin & Prague] روایت تیموتی گارتن اش [Timothy Garton Ash] از حوادث سال 1989 در لهستان، مجارستان، چکسلواکی و آلمان شرقی است که حکایت از هیجان و سرعت دگرگونیهای سیاسی است که سرنوشت این کشورها را در اروپای شرقی تغییر میدهد.
به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، کتاب «مامردم....» نوشته تیموتی گارتون اش با ترجمه فروغ پوریاوری از سوی نشر ثالث به چاپ رسید.
کتاب از پنج عنوان «شاهد عینی و تاریخ»، «ورشو، اولین انتخابات»، «بوداپست، آخرین خاکسپاری»، «برلین: پایان دیوار»، «پراگ: درون فانوس جادویی» و «سال تصمیمگیری» تشکیل شده است.
این کتاب به حضور گارتن اش، روزنامهنگار و پژوهشگر در اتفاقات سال 1989 در اروپای شرقی میپردازد. او معتقد است که کتابش تاریخ جامع رویدادهای 1989 اروپای شرقی نیست اما به اندازه کافی بیباکانه است.
تیموتی گارتون اش (زاده 12 ژوئیه 1955) مورخ، نویسنده و مفسران انگلیسی است. وی استاد مطالعات اروپایی در دانشگاه آکسفورد است. بخش عمده ای از آثار وی مربوط به اواخر تاریخ مدرن و معاصر اروپای مرکزی و شرقی بوده است.وی در مورد رژیمهای کمونیست سابق آن منطقه، تجربه آنها با پلیس مخفی، انقلاب ها در سال 1989 و تبدیل دولتهای بلوک شرق سابق به کشورهای عضو اتحادیه اروپا نوشته است. وی نقش اروپا و چالش ترکیب آزادی و تنوع را به ویژه در رابطه با گفتار آزاد بررسی کرده است.
اتفاقهای خارقالعاده
وقتی جملات تیموتی گارتن اش را میخوانید میتوانید هیجان یک روزنامهنگار که شاهد عینی حوادثی بوده که امروز به تاریخ پیوسته است، لمس کنید: «چهار سال افکار جسورانه آن روز حالا خیلی بزدلانه مینمایند! اما حتی اگر در آن هفت ماه آخر 1989 هیچ اتفاق دیگری هم نمیافتاد، باز در پایان سال رویدادهای ژانویه تا مه مجارستان و لهستان به عنوان رویدادهای خارقالعاده، استثنایی و تاریخی به ثبت میرسیدند. همچنان که تاریخ به گونه سرگیجهآوری سرعت میگرفت، موفقیتهای مذاکرات و «اصقلابها» تقریبا به فراموشی سپرده شدند. نخست، پیروزی خارقالعاده خود همبستگی در انتخابات ژوئن که به انتخاب اولین نخستوزیر غیرکمونیست اروپای شرقی بعد از چهل سال انجامید. دوم، مراسم خاکسپاری دوباره ایمره ناگی، قهرمان انقلاب 1965 مجارستان در بوداپست و رویدادهای متعاقب آن که به نخستین انحلال رسمی یک حزب کمونیست حاکم در اروپای شرقی منجر شد. (ص 16 و 17)
وقتی اتفاقات نخستین حواشی نخستین انتخابات لهستان را در ورشو ترسیم میکند، کوچکترین مسائل هم برایش حس خاصی دارد، مثل لحظهای که میخواهد اتفاقات را ثبت کند حتی با یک کاریکاتور: «آن شب به چاپخانه قدیمی روزنامه حزب تریبونالودو رفتم که حالا گازتا ویبورچا، یعنی «روزنامه انتخابات» هول هولکی سر هم شده همبستگی را هم چاپ میکرد. تکنولوژی چاپخانه فلز داغ و تقریبا مال عهد دیکنز بود، اما جالبترین قسمتش سانسور در محل بود. خیلی شاد شدم که ویراستاران گازتا اجازه دادند کاریکاتوری را به اتاق سانسور ببرم و تائیدش را بگیرم. طبق دستورالعملی که به من داده بود، تقهای به در زدم و وارد اتاق شدم و با لحنی خسته و نه چندان مودبانه گفتم: «شب بخی... گازتا ویبورچا، صفحه پنج.» دیدم به جای آدمی شرور با عینکی دودی، جلوی زنی ایستادهام که لباسش مثل نظافتچیها بود: پیراهن گلدار ارزان... (ص 27)
اشتباه محاسباتی
تیموتی گارتن اش در گزارشهایی که برای آینده نوشته به اشتباهات و نقاط قوت حرکتهای انقلابی هم اشاره کرده، درست موقعی که در آن صحنه حضور دارد: «ظهر بیست و سوم اکتبر، در سی و سومین سالگرد شروع انقلاب 1956، ماتیاش سوریش از بالکن ساختمان باشکوه پارلمان در کرانه دانوب رسما کشور را جمهوری مجارستان اعلام کرد. او در برابر کف زدنهای بلند مردم گفت قانون اساسی جدید کشور «برخاسته از درسهای تاریخی و خیزش استقلال ملی اکتبر 1956 است.» اما بعد، با گفتن «ما همچنان به توسعه روابط صلحآمیز و متعادل خود با همسایه بزرگمان، اتحاد شوروی، که به سود منافع ملی کشورمان بوده است، ادامه خواهیم داد.» مرتکب اشتباه محاسباتی بزرگی شد. این همه شاید دربردارنده حقیقت بود، اما اصلا مناسب آن مناسبت نبود. جمعیت سوت زد و هو کرد. عصر همان روز، جلوی ساختمان پارلمان برای مراسمی حقیقتا آزاد و مستقل، سه راهپیمایی یادبود برگزار شد. سخنرانهای این مراسم مردان سالخوردهای بودند که زندانهای طولانی مدت کشیده بودند و جوانها از مجسمهها بالا رفتند. (ص 63)
لحظات سقوط دیوار برلین و وصف جزئیات انتخابات هم از صحنههای ماندنی آلمان شرقی در تاریخ است. اش در اینجا با عینک روزنامهنگاری منتقد اتفاقات را رصد کرده است: «در آلمان شرقی نیز بلافاصله تاریخی را برای انتخابات تعیین کردند و پارلمان من درآوردی به برداشتن تمام ارجاعها به نقش رهبری حزب در قانون اساسی رای داد. در اینجا نیز عضویت و قدرت حزب به سرعتی بسیار مبهوت کننده نابود شد و همراه آن سهمناکترین دستگاه امنیتی اروپا، اشتازی مخوف، هم نابود شد. (صحنه عقبکشی رئیس این وزارتخانه، ژنرال اریش ملکه، از میکروفون مجلس خلق فراموش نشدنی بود، او من من کنان گفت: «اما من همه تان را دوست دارم!») در اینجا حتی پیش از جاهای دیگر، رهبران باقیمانده کمونیست با گافهای خودشان جلو انداختن سقوط خود کمک کردند: مخصوصا تلاش ناشی از برآوردی غلط برای برقرار کردن درباره سرویس امنیتی کشور، که در ظاهر وظیفهاش محافظت از مردم در برابر گروههای راست افراطی یا «نئونازیسم« بود. اما آخرین رویداد، به تمام مشابهتها پایان داد.(ص81)»
شادی کریسمس
در گزارش رویدادها در چکسلواکی «اش» با نام بردن از اسامی که در آینده این کشور نقش دارند، نشان میدهد او چه قدر در صحنه حضور داشته و در کنار انقلاب شادی آینده را هم نقش میزند: «در نتیجه، قاعدتا میبایست عزیتم از چکسلواکی در ایام کریسمس حاوی تصاویر شاد باشد. شادی همگانی، آنگونه که در میدان ونسسلاس دیده شده بود، اما تعداد شادیهای فردی حتی از آن هم بیشتر بود. به یاد پاول بوم بودم که در کلبه سوخت رسانیاش طرح قوه مقننه دو مجلسی را در میانداخت. به یاد پتر بودم، که داشت فصل آخر جدیدی برای تاریخ چکسلواکیاش مینوشت و دیگر میشد به طور قانونی منتشر میشود. به یاد ریتا بودم، که داشت برای شغل تازهاش، سفیر چکسلواکی در واشنگتن، آماده میشد. به یاد یژی بودم که حالا سیاست خارجی جمهوری چکسلواکی(سیاست سوسیالیستی؟) را هدایت میکرد و به یاد واتسلاو یعنی ونسسلاس بودم که داشت به شادی کریسمس جام میزد. (ص 145)»
حالا کمونیسم از چک رخت بربسته و تیموتی گارتن اش به ردپای آن مینگرد و آنچه که به جای مانده است و نتوانستند آن را آلوده کنند: «کمونیسم موفق شده بود بسیاری از کلمات جریان اصلی تاریخ اروپا را زهرآلود کند؛ به خصوص کلمه «سوسیالیسم» را که بارها در این کتاب نشان داده شده است. اما به نوعی موفق نشد کلمات «شهروند» و «مدنی» را بیالاید، اگرچه از این کلمات به گونه تحریف شده استفاده میکرد. برای مثال، درخواستهای «مسئولیت مدنی» معنایش این بود که «صدایتان درنیاید، بگذارید ما جلوی این دانشجویان مزاحم درآییم اینکه چرا کمونیسم موفق نشد این کلمات را زهرالود کند، خود سوال جالبی است- من برایش هیچ جواب حاضر و آمادهای ندارم- اما واقعیت این است که وقتی نمایندگان پارلمان همبستگی خواستند برای گروهشان اسم بگذارند، اسمش را گذاشتند باشگاه پارلمانی «شهروندان»؛ جنبش چک خودش را تربیون مدنی، نامید... (ص 167)»
کتاب «ما مردم....» نوشته تیموتی گارتون اش با ترجمه فروغ پوریاوری در 176 صفحه، شمارگان کمتر از هزار نسخه و به بهای 38 هزار تومان از سوی نشر ثالث روانه بازار نشر شد.
[این کتاب پیش از این با عنوان «فانوس جادو» با ترجمه فرزانه سالمی منتشر شده است.]