مجموعه مقالات «مد و فلسفه» [Fashion : philosophy for everyone : thinking with style] با ویراستاری جسیکا وولفندیل [Jessica Wolfendale] و جنت کنت [Jeanette Kennett] با ترجمه ریحانه صارمی از سوی انتشارات نگارستان اندیشه منتشر شد.

مد و فلسفه» [Fashion : philosophy for everyone : thinking with style]

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، سبک پوشش ما می‌تواند طیف وسیعی از مسائل، از بیگاری زنان کشورهای جنوب جهانی گرفته تا مرگ ماه اقیانوسی و حتی تومور مغزی کشاورزان در هند را تحت تأثیر خود قرار دهد. زودگذری که تولید بی‌رویه پلی استر را به همراه دارد، بیگارگاه‌های بی‌شماری که به نام‌های تجاری، کارگران ارزان تحویل می‌دهند و مزرعه‌های پنبه‌ای که سهم وسیعی از آب کشورهای کم آب را می‌بلعند، همگی حاصل مواجهه ما با پوشاکمان هستند. شاید بتوانیم از انسان‌ها انتظار داشته باشیم که ظاهرمان را نادیده بگیرند، اما نمی‌توانیم اثرات ماندگار رفتارهای روزمره‌مان را نادیده بگیریم. پوشاک ما حاوی پیام‌اند، نه صرفا به این دلیل که ما از آنها می‌خواهیم به جایمان سخن بگویند، بلکه به این دلیل که آنها خود، فارغ از خواست ما، سخن می‌گویند و نقششان را ایفا می‌کنند.

در اینجاست که پرداخت نظری و فلسفی به زندگی روزمره و در مورد خاص این کتاب مد، حائز اهمیت می‌شود. شناخت اثراتی که رفتارهای روزمره ما می‌توانند از خود به جا بگذارند و آگاهی از ابعاد آنها ما را بیش از پیش مسئول عملکردهای هرروزه‌مان می‌کند و در دورانی که اکثر افراد کارهایشان را به این دلیل که «دوست دارند» و «حالشان را خوب می‌کند» انجام می‌دهند، این نگرش عمیق‌تر به پیامدهای انتخاب‌های روزمره می‌تواند بار دیگر مسئولیت اجتماعی را به یاد ما بیاورد.

تصویر جلد این کتاب ماری آنتوانت(۱۷۵۵-۱۷۹۳)، آخرین ملکه فرانسه پیش از انقلاب کبیر را نمایش می‌دهد که از نمونه‌های قدیمی مدگرایی است. گفته می‌شود که او مبالغ هنگفتی را خرج مد و طراحی لباس‌های مجلل خود می‌کرده است، در حالی که مردم کشورش اکثرا در گرسنگی به سر می‌برده‌اند و شکافی که انقلاب کبیر را به همراه داشت. آنتوانت به دست انقلابیون دستگیر و محاکمه شد و سرانجام به تیغ‌های گیوتین سپرده شد. در عرف، ماری آنتوانت نماد تجمل بی‌خبر از دنیای اطراف است و در داستان‌هایی که از او نقل می‌شود می‌گویند زمانی که ماری آنتوانت صدای شورشیان را شنید پرسید اینها چه می‌خواهند؟ در پاسخ به او گفتند مردم نان ندارند بخورند و او جواب داد بگویید به جایش کیک بخورند. هرچند صحت این روایت زیر سؤال است اما نشان از تضادی است که میان مد مجلل و جهان خارج در باور عموم وجود دارد.

کتاب حاضر تلاشی است برای چنین پرداخت فلسفی‌ای به زندگی روزمره که با زبانی روان و مسائلی ملموس و قابل درک به پدیده مد و پوشاک پرداخته است. کتاب حاوی مجموعه مقالاتی است که نسبتی مسائل مختلف، از خود گرفته تا هویت، جنسیت و اخلاق را با مد می‌سنجند و با سؤال چیستی مد آغاز می‌کند و با چگونگی مواجهه با مد به پایان می‌رسد.

این کتاب حاوی رویکردهای متکثری به مد است. پیشگفتار کتاب دفاعیه‌ای است از مد که با خوانش موج سوم فمینیسم همخوانی دارد و تلاش دارد تا مزیت‌های مد را، که از چشم فیلسوفان دور مانده است، مطرح کند. اما در مقاله عروسکان مد و فمینیسم نویسنده رویکردی انتقادی‌تر درخصوص نسبت میان مد و زن اتخاذ می‌کند و با نقد داستان تاریخی عروسک باربی تلاش می‌کند به چگونگی تثبیت ایده مدگرایانه محدود در دختران جوان بپردازد.

از سویی مقالاتی که ذیل بررسی اخلاقی به مد آمده‌اند تلاش دارند تا نسبت میان مد و پیامدهای اجتماعی آن را مورد بررسی قرار دهند و ما را با این پرسش مواجه کنند که چگونه می‌توان همزمان هم اخلاقی بود و هم مدگرا؟ در ذیل همین بخش مقاله بیگارگاه‌ها و کلبی‌گری» به خوبی به مسئله بیگارگاه‌ها در کشورهای فقیر جهان می‌پردازد.

زبان اکثر نوشته‌ها روان و غیرتخصصی است و مخاطب آن عام. مثال‌هایی که در اکثر نوشته‌ها آمده است با تجربیات و دیده‌ها و شنیده‌های روزمره اکثر ما هم‌خوانی دارند.

کتاب «مد و فلسفه» اثر جسیکا وولفندیل با ترجمه ریحانه صارمی در 324 صفحه با 150هزار تومان از سوی انتشارات نگارستان اندیشه به بازار نشر عرضه شد.

................ هر روز با کتاب ...............

معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...
بابا که رفت هوای سیگارکشیدن توی بالکن داشتم. یواشکی خودم را رساندم و روشن کردم. یکی‌دو تا کام گرفته بودم که صدای مامانجی را شنیدم: «صدف؟» تکان خوردم. جلو در بالکن ایستاده بود. تا آمدم سیگار را بیندازم، گفت: «خاموش نکنْ‌نه، داری؟ یکی به من بده... نویسنده شاید خواسته است داستانی «پسامدرن» بنویسد، اما به یک پریشانی نسبی رسیده است... شهر رشت این وقت روز، شیک و ناهارخورده، کاری جز خواب نداشت ...
فرض کنید یک انسان 500، 600سال پیش به خاطر پتکی که به سرش خورده و بیهوش شده؛ این ایران خانم ماست... منبرها نابود می‌شوند و صدای اذان دیگر شنیده نمی‌شود. این درواقع دید او از مدرنیته است و بخشی از جامعه این دید را دارد... می‌گویند جامعه مدنی در ایران وجود ندارد. پس چطور کورش در سه هزار سال قبل می‌گوید کشورها باید آزادی خودشان را داشته باشند، خودمختار باشند و دین و اعتقادات‌شان سر جایش باشد ...
«خرد»، نگهبانی از تجربه‌هاست. ما به ویران‌سازی تجربه‌ها پرداختیم. هم نهاد مطبوعات را با توقیف و تعطیل آسیب زدیم و هم روزنامه‌نگاران باتجربه و مستعد را از عرصه کار در وطن و یا از وطن راندیم... کشور و ملتی که نتواند علم و فن و هنر تولید کند، ناگزیر در حیاط‌خلوت منتظر می‌ماند تا از کالای مادی و معنوی دیگران استفاده کند... یک روزی چنگیز ایتماتوف در قرقیزستان به من توصیه کرد که «اسب پشت درشکه سیاست نباش. عمرت را در سیاست تلف نکن!‌» ...
هدف اولیه آموزش عمومی هرگز آموزش «مهارت‌ها» نبود... سیستم آموزشی دولت‌های مرکزی تمام تلاش خود را به کار گرفتند تا توده‌ها را در مدارس ابتدایی زیر کنترل خود قرار دهند، زیرا نگران این بودند که توده‌های «سرکش»، «وحشی» و «از لحاظ اخلاقی معیوب» خطری جدی برای نظم اجتماعی و به‌علاوه برای نخبگان حاکم به شمار روند... اما هدف آنها همان است که همیشه بوده است: اطمینان از اینکه شهروندان از حاکمان خود اطاعت می‌کنند ...