بهار سرلک | اعتماد
 

ویرجینیا وولف، نویسنده انگلیسی که او را یکی از مهم ترین مولفان مدرنیست قرن بیستم می شناسند، گفته بود «میدل مارچ» «یکی از چند رمانی است که برای بزرگسال ها نوشته شده است.» نویسنده این رمان، جورج الیوت (یا در حقیقت ماری آن ایوانس) دویست سال پیش در بیست ودوم نوامبر در نانیتن، وارویک شایر به دنیا آمد. او در طول عمر شصت ساله اش، هفت رمان نوشت که بسیاری از نویسندگان «میدل مارچ» را شاهکارش نامیده اند.

اخلاق اسپینوزا

گاردین گزارش کرده است که قرار است ترجمه جورج الیوت از کتاب «اخلاق» اسپینوزا، فیلسوف هلندی، اثری که بیش از یک قرن در گمنامی کامل به سر می برد، منتشر شود؛ این ترجمه دریچه ای تازه بر طرزفکر خالق «میدل مارچ» باز می کند. این نویسنده ترجمه اش از این متن محوری در فلسفه غرب را در سال ۱۸۵۶ پیش از اینکه نام مستعار جورج الیوت را انتخاب کند، تکمیل کرد. در آن زمان در برلین با جورج لیوس زندگی می کرد. اگر ناشری انتشار کتاب را می پذیرفت، این اثر نخستین ترجمه کتاب «اخلاق» به انگلیسی بود. اما لیوس سر ۲۵ پوند با انتشارات هنری بون دعوا و مرافعه راه انداخت. ماری آن ایوانس کتاب را کنار گذاشت و سراغ ادبیات داستانی و نام مستعار رفت و رمان «صحنه هایی از زندگی روحانی» را در سال ۱۸۵۷ و «آدام بید» را در سال ۱۸۵۹ منتشر کرد. ترجمه کتاب «اخلاق» اسپینوزا در سال ۱۹۸۰ برای مخاطبان دانشگاهی از سوی دانشگاه سالزبورگ به صورت محدود منتشر شد و پس از آن پرده فراموشی روی آن کشیده شد.

با فرارسیدن دویستمین سالروز تولد جورج الیوت، انتشارات دانشگاه پرینستون اعلام کرده است که ویراست جدیدی از این ترجمه را فوریه سال آینده منتشر خواهد کرد. کلر کارلیسل، استاد فلسفه و الهیات در کالج کینگز لندن وجود این ترجمه را کشف کرده است. او می گوید: «دلیل عدم انتشار این کتاب حقیقتا تصادفی بوده است. لیوس انتظار داشت ترجمه کتاب ۷۵ پوند عایدشان کند و وقتی برای ناشر نامه نوشت، او در جواب گفت: «گفته ایم فقط ۵۰ پوند.» مساله ای پیش پاافتاده بود با توجه به اینکه الیوت تمام کارهای کتاب را کرده بود... لیوس به الیوت گفته بود انتشار کتاب را فراموش کند و همه چی اینجا تمام شده بود. چند سال بعد لیوس برای انتشارش تلاش کرد اما همه هم و غمش را روی آن نگذاشت و آن موقع هم منتشر نشد. بعد هم فراموش شد.»

الیوت پیش از ترجمه کتاب جای پای خودش را به عنوان روشنفکری قدرتمند محکم کرده بود و ویراستار غیررسمی نشریه «Westminster Review» شده بود و از طرفی کتاب های «زندگی مسیح» نوشته داوید اشتراوس، فیلسوف آلمانی را در سال ۱۸۴۶ و «جوهر مسیحیت» اثر لودویگ فویرباخ را در سال ۱۸۵۴ ترجمه و منتشر کرده بود.

طبق گفته های کارلیسل، ترجمه اسپینوزا دریچه ای به روی «دوره ای مهم از شکل گیری ذهنیت روشنفکری و فلسفی الیوت باز می کند.» او می گوید: «پیش از اینکه داستان نویسی را شروع کند خود را در این پروژه غرق کرده بود. ترجمه کتاب «اخلاق» آخرین کاری بود که پیش از داستان نویسی و «جورج الیوت» شدن انجام داد. بخش عمده ای از کتاب «اخلاق» تحلیل های سودمندی از احساسات (هیجانات و عواطف) بشری به دست می دهد و فکر می کنم الیوت آشکارا این موضوع را فراگرفت چراکه او درک شگفت آوری از احساسات انسانی و نحوه عملکردشان داشت.»

همچنین کارلیسل به ارتباط میان برخورد فلسفی اسپینوزا با آزادی انسان و واکاوی این مساله توسط الیوت در مقام رمان نویس اشاره می کند و توضیح می دهد: «اسپینوزا جبرگرا بود بنابراین اعتقاد نداشت که انسان دارای اختیار است. جورج الیوت به معنای دقیق کلمه جبرگرا نبود اما عقیده جالب خودش را در مورد آزادی انسان شکل داده بود؛ اسپینوزا به جای اینکه بگوید: «ما آزادیم و آزادی انتخاب داریم»، سعی داشت بگوید: «چطور می توانیم آزاد باشیم؟ این ویژگی چیزی نیست که به خودی خود داشته باشیم. بلکه ویژگی ای است که باید روی آن کار کنیم.» و فکر می کنم این احساس را می شود در رمان های الیوت دید؛ قهرمان های زن او اغلب باید راه هایی را برای آزادتر شدن شان پیدا کنند، تا خودشان را از عادات قدیمی یا از طرز فکرهای کوته بینانه ای که با آنها بزرگ شده بودند، رها کنند.» این موضوع درون مایه ای است که از شرایط خود الیوت برآمده بود. این نویسنده هرگز با لیوس ازدواج نکرد اما زمانی که روی ترجمه کتاب «اخلاق» کار می کرد، در اعتراض به هنجارهای جاری در جامعه آن زمان با همدیگر زندگی می کردند. کارلیسل می گوید: «او این گام جسورانه را برداشت و بعد زمانش را به ترجمه اثری جسورانه که عقاید مذهبی معیار را زیر سوال می برد، اختصاص داد. کاری که او در آن زمان در زندگی اش انجام می داد، دقیقا شبیه به گذر او از زندگی قدیمی به زندگی جدیدش به عنوان جورج الیوت بود.» با وجود اینکه بیش از ۱۵۰ سال از ترجمه الیوت از کتاب «اخلاق» می گذرد، این ترجمه با ترجمه های معاصر این اثر قابل قیاس است. کارلیسل در این باره می گوید: «در قرن نوزدهم ترجمه بیشتر یک هنر بود تا علم. در نتیجه همانطور که انتظار دارید ترجمه جورج الیوت کیفیت ادبی خاصی دارد. برخی از انتخاب های واژگان او به خوبی با انتخاب واژگان مترجمان معاصر قابل قیاس است.»

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

در خانواده‌ای اصالتاً رشتی، تجارت‌پیشه و مشروطه‌خواه دیده به جهان گشود... در دانشگاه ملی ایران به تدریس مشغول می‌شود و به‌طور مخفیانه عضو «سازمان انقلابی حزب توده ایران»... فجایع نظام‌های موجود کمونیستی را نه انحرافی از مارکسیسم که محصول آن دانست... توتالیتاریسم خصم بی چون‌وچرای فردیت است و همه را یکرنگ و هم‌شکل می‌خواهد... انسانها باید گذشته و خاطرات خود را وا بگذارند و دیروز و امروز و فردا را تنها در آیینه ایدئولوژی تاریخی ببینند... او تجدد و خودشناسی را ملازم یکدیگر معرفی می‌کند... نقد خود‌ ...
تغییر آیین داده و احساس می‌کند در میان اعتقادات مذهبی جدیدش حبس شده‌ است. با افراد دیگری که تغییر مذهب داده‌اند ملاقات می‌کند و متوجه می‌شود که آنها نه مثل گوسفند کودن هستند، نه پخمه و نه مثل خانم هاگ که مذهبش تماما انگیزه‌ مادی دارد نفرت‌انگیز... صدا اصرار دارد که او و هرکسی که او می‌شناسد خیالی هستند... آیا ما همگی دیوانگان مبادی آدابی هستیم که با جنون دیگران مدارا می‌کنیم؟... بیش از هر چیز کتابی است درباره اینکه کتاب‌ها چه می‌کنند، درباره زبان و اینکه ما چطور از آن استفاده می‌کنیم ...
پسرک کفاشی که مشغول برق انداختن کفش‌های جوزف کندی بود گفت قصد دارد سهام بخرد. کندی به سرعت دریافت که حباب بازار سهام در آستانه ترکیدن است و با پیش‌بینی سقوط بازار، بی‌درنگ تمام سهامش را فروخت... در مقابلِ دنیای روان و دلچسب داستان‌سرایی برای اقتصاد اما، ادبیات خشک و بی‌روحی قرار دارد که درک آن از حوصله مردم خارج است... هراری معتقد است داستان‌سرایی موفق «میلیون‌ها غریبه را قادر می‌کند با یکدیگر همکاری و در جهت اهداف مشترک کار کنند»... اقتصاددانان باید داستان‌های علمی-تخیلی بخوانند ...
خاطرات برده‌ای به نام جرج واشینگتن سیاه، نامی طعنه‌آمیز که به زخم چرکین اسطوره‌های آمریکایی انگشت می‌گذارد... این مهمان عجیب، تیچ نام دارد و شخصیت اصلی زندگی واش و راز ماندگار رمان ادوگیان می‌شود... از «گنبدهای برفی بزرگ» در قطب شمال گرفته تا خیابان‌های تفتیده مراکش... تیچ، واش را با طیف کاملی از اکتشافات و اختراعات آشنا می‌کند که دانش و تجارت بشر را متحول می‌کند، از روش‌های پیشین غواصی با دستگاه اکسیژن گرفته تا روش‌های اعجاب‌آور ثبت تصاویر ...
به قول هلدرلین، اقامت انسان در جهان شاعرانه است... شعر در حقیقت تبدیل ماده خامی به نام «زبان»، به روح یا در حقیقت، «شعر» است. بنابراین، شعر، روح زبان است... شعر است که اثر هنری را از اثر غیرهنری جدا می‌کند. از این نظر، شعر، حقیقت و ذات هنرهاست و اثر هر هنرمند بزرگی، شعر اوست... آیا چنان‌ که می‌گویند، فرازهایی از بخش نخست کتاب مقدس مسیحی که متکی بر مجموعه کتب مقدس یهودیان، یعنی تنخ است، از اساطیر شفاهی رایج در خاور نزدیک اخذ شده یا خیر؟ ...