تبعید، مرگ، مهاجرت | آرمان ملی


داستان «هتل روآندا» براساس داستان واقعی نسل‌کشی 1994 در رواندا است. پاول روسساباگینا مدیر هتل «هزار تپه» در کیگالی است. پس از چندی خشونت‌های قومی بالا می‌گیرد و افراد قبیله هوتو آغاز به کشتار افراد قبیله توتسی می‌کنند. مدیر هتل نمی‌تواند درست روی دست بگذارد و با اینکه خودش از قبیله ی «هوتو» است، با پناه‌دادن 1268 نفر از توتسی‌ها در هتل دس میله کولینس (هزار تپه) با استفاده از نفوذ و ارتباطات و رشوه مانع کشته‌شدن آنها شد. این داستان آشنا و وحشتناک، در بسیاری از نقاط جهان در قرن بستم اتفاق افتاده است: از اروپا و آسیا گرفته تا آفریقا و آمریکای لاتین.

هتل پناهجویان» [The refugee hotel]  کارمن اَگیره [Carmen Aguirre]

نمایشنامه «هتل پناهجویان» [The refugee hotel] نوشته کارمن اَگیره [Carmen Aguirre] نیز داستان یکی از همین فجایع قرن بیستم است؛ کمدی سیاهی در مورد پناهجویان شیلیایی که طی بیش از یک هفته در فوریه 1974، پنج ماه بعد از کودتای شیلی، به ونکوورِ کانادا مهاجرت می‌کنند و در مدرن‌ترین هتل آنجا ساکن می‌شوند. کتاب، نگاهی است بی‌محابا به مسائلی همچون تبعید، شکنجه، گناه و خیانت. «هتل پناهجویان» نمایشی است در باب عشق و قدرت التیام‌بخشش.

روز 11 سپتامبر 1973، نیروهای ارتش شیلی، تحت فرماندهی ژنرال آگوستو پینوشه کاخ لا موندا پالاس، مقر ریاست جمهوری سالوادور آلنده، رئیس‌جمهور قانونی و مارکسیست شیلی را مورد حمله‌ بمب‌های خود قرار دادند. بنا به اعلام کودتاگران، سالوادور آلنده به هنگام یورش نظامیان به کاخ، خودکشی کرد، آن هم با اسلحه‌‌‌ای که فیدل کاسترو به او هدیه داده بود.

بعد از کودتا، ژنرال پینوشه که از حمایت و پشتگرمیِ ایالات متحده آمریکا و سازمان سیا برخوردار بود، خود را رئیس کشور اعلام کرد. پس از این کودتا شیلی به مدت هفده سال (تا سال 1990) به چاهِ ویل استبداد نظامیان سقوط کرد.

دولت کودتاچی به سرعت دست به کار شد. دیگر نوبت آن بود که با یاران آلنده، هنرمندان آزاداندیش و کمونیست‌ها تسویه حساب شود. در دوران زمامداری پینوشه، هزاران نفر از طرفداران آلنده، مخفیانه اعدام و در گورهای جمعی دفن شدند؛ هزاران شهروند شیلیایی مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفتند و بعد به زندان‌های طویل‌المدت محکوم شدند. در این دوران، مردان، زنان، برادران، خواهران، همسران، دوستان و همکاران بسیاری دزدیده و مفقود شدند؛ و بالطبع، عده‌ زیادی هم به تبعید یا مهاجرت تن دادند.

«هتل پناهجویان» روایت آدم‌هایی ا‌ست که از ترس جانشان، به‌ناگهان مجبور به ترک وطن، خانواده، فرهنگ و زبانشان شدند. با وجود این، کم نبودند پناهجویانی که در همین فرارها به انحای مختلف بی‌نفس شدند. کارمن اگیره خود یکی از شاهدان کودتا و فجایع توصیف‌شده‌ بعد از آن است. او که در آن زمان کودکی خردسال بیش نبود، مجبور شد با والدینش که از اعضای جنبش مقاومت علیه پینوشه بودند به کانادا مهاجرت کند. تبعید و برخورد او با دنیای جدیدی که در آن پا گذاشته بود، تاثیری شگرف در وا نهاد، به‌گونه‌ای که اکثر آثار اگیره از زندگی‌ و تجربه‌ زیسته‌ او نشات گرفته‌اند: مسائلی همچون تبعید، خشونت، تجاوز و شکنجه.

اگیره در مورد نخستین سال‌های زندگی‌اش به عنوان مهاجر در کانادا، زمانی که نوجوانی بیش نبود، این‌گونه می‌نویسد: «چندباری که در مورد حوادث شیلی با بقیه صحبت کردیم، متهممان کردند که دروغگو و دیوانه‌ایم... از زمانی که برای بعضی از همکلاسی‌های سال دومم تعریف کردم که پدرخوانده و بعضی از اعضای خانواده‌ام از ورزشگاه ملی شیلی (که تبدیل به اردوگاهی مخوف و قتلگاه بزرگ مخالفان پینوشه شده بود) جان سالم به‌در بردند، آنها نامم را گذاشتند کارمن دیوانه؛ و این‌گونه بود که یاد گرفتیم دیگر راجع به حوادث شیلی حرفی نزنیم.»

اما وقتی کارمن اگیره تصمیم گرفت از آنچه بر او و هموطنانش رفته، سخن بگوید، حقیقت را آنطور که هم میهن قهرمانش ویکتور خارا سروده بود «بیا با من، بیا به این راه، جایی‌که سرنوشت جدیدمان زاده خواهد شد. با من به قلب زمین بیا؛ ای رفیق، کودکت را بیاور؛ ای برادر، مادرت را همراه خود بیاور؛ ما همگی در این راه قدم می‌گذاریم. زمان وزیدن است، زمان شکستن سکوت»، گفت؛ و «هتل پناهجویان» نیز به حقایق جهانی می‌پردازد که قربانیان و بازماندگان ظلم سیاسی همچنان در همه‌جا تجربه می‌کنند: ترور، آزار و شکنجه، دستگیری، تبعید، فرار و خستگی از فرار، ترس از شروع و یادگیری دوباره، و خیانت و عذاب گذشته؛ اینکه آیا گیاهِ آدمی، بعد از جدا شدن از خاک اجدادی‌ و زمینه‌های تاریخی- فرهنگی‌اش می‌تواند همچنان زنده بماند و به رشد خود ادامه دهد؟

[«هتل پناهجویان» با ترجمه مازیار نیستانی و توسط مانیاهنر منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...