بیتا ناصر | آرمان ملی


مارکو بالتسانو [Marco Balzano] در کتاب «این‌جا می‌مانم» [Resto qui] به روایت سال‌هایی پرداخته که مردم ایتالیا با تفکرات و سیاست‌های فاشیستی موسیلینی دست به گریبان بودند و چه زخم‌ها که برنداشتند! اعظم کمالی، مترجم این کتاب در این‌باره می‌گوید: «]این‌جا می‌مانم [جامعه‌ای را به نمایش می‌گذارد که در عین هم‌زبانی به سمت فروپاشی می‌روند. داستان بیانگر عواطفی ست که خاموش می‌شوند؛ به‌طور مثال پیوند بین پدر و پسر، بین برادر و برادر. و دردناک بودن ماجرا همین‌جاست. با این گفت‌وگو همراه شوید:

مارکو بالزانو [Marco Balzano] خلاصه رمان این‌جا می‌مانم» [Resto qui]

این‌بار برای ترجمه سراغ چهارمین رمان مارکو بالتسانو (نویسنده، شاعر، دبیر ادبیات و مدرس داستان‌نویسی ایتالیایی) با عنوان «این‌جا می‌مانم» رفته‌اید که از سوی انتشارات آفتابکاران به چاپ رسیده است. درباره این کتاب و چگونگی روایت آن توضیح دهید.

پیش از هرچیز دست خوانندگان عزیزم را محکم می‌فشارم که چه دور و چه نزدیک حضورشان را کنار خود و کنار تک‌تک کلماتی که وقت ترجمه انتخاب می‌کنم، احساس می‌کنم. و بعد درباره کتاب... «این‌جا می‌مانم» شاخص‌ترین اثر مارکو بالتسانو، داستانی از مقاومت مردمانی فراموش شده که به‌اجبار وارد بازی‌های روزگار شده.‌اند، داستانی عاشقانه و در عین‌حال سیاسی. در دهه ۱۹۲۰، در روستایی کوچک: کورون، در تیرول جنوبی که پس از جنگ جهانی اول به خاک ایتالیا ضمیمه شد و سپس توسط سدی، که در طول بیست سال فاشیسم طراحی شده بود اما پس از پایان جنگ تکمیل شد، از روی نقشه پاک شد. در همان پاراگراف اول صدای مادری به نام ترینا را می‌شنویم که داستان با نامه‌ی او به دخترش آغاز می‌شود. نامه‌هایی بی‌مخاطب، که در آن‌ها از پستی و بلندی‌ زندگی‌ سخن می‌گوید و ما با گشودن هر نامه‌ متوجه اتفاقات حول‌و‌حوش او و تیرول جنوبی می‌شویم.

همان‌طور که گفته شد، بالتسانو در «این‌جا می‌مانم» ضمن روایت داستان اصلی به روزهای دیکتاتوری موسولینی و مقاومت مردم در برابر شرایطی که با آن دست و پنجه نرم می‌کنند، می‌پردازد. در این اثر با چه بخش‌هایی از تاریخ ایتالیا مواجه‌ایم؟

در برهه‌ای هستیم که ایتالیا دستخوش تغییرات سیاسی و اجتماعی عدیده‌ای شده. به‌عنوان بخشی از متفقین وارد جنگ جهانی شده و در بی‌ثباتی اقتصادی و سیاسی بسر می‌برد. در اوایل دهه ۲۰ حزب فاشیست موسولینی به قدرت رسید و دیکتاتوری را برقرار کرد. در آن دوره، سیاست موجود منجر به ایتالیایی‌سازی نام شهرها، دهکده‌ها و خیابان‌ها و حتی نام روی سنگ قبرها شد. صحبت و تدریس به زبان آلمانی ممنوع شد تا آنجا که معلم‌های آلمانی از مدارس محلی اخراج و ایتالیایی‌ها جانشین‌شان شدند. موسولینی قصد داشت ایتالیا را به دوران عظمت روم باستان برگرداند. اما بروز جنگ جهانی ضربه مهلکی به فاشیسم و موسولینی وارد کرد.

درباره شخصیت‌پردازی شخصیت‌ها، به‌ویژه شخصیت ترینا در این اثر بگوئید.

شخصیت‌های رمان، به جای زندگی کردن، از سیاست رنج می‌برند: کنش‌های سیاسی‌شان همیشه در پاسخ به چیزی بیرونی است. با این‌حال، در توصیف شخصیت‌ها، از هرگونه قضاوتی اجتناب می‌کند و در عوض مسیر پیش ‌رویشان را ترسیم می‌کند. اریش و ترینا دو شخصیت اصلی داستان هستند. اریش مردی به ظاهر سرد که در قیاس با مردهای کنونی گویی بویی از احساس نبرده‌ است تا آنجا که فرزندشان را به‌خاطر اختلاف عقیده از خانه بیرون می‌اندازد و ترینا: دختر جوانی که عاشق می‌شود، برای رسیدن به معشوقش تلاش می‌کند، درس می‌خواند، معلم می‌شود؛ و بعد در قالب مادر جوان سخت‌کوشی‌که رنج خود را به آلام جامعه اضافه می‌کند: مدام نام دخترش را صدا می‌کند که بدون هیچ ردی ناپدید شده و... از همان زمان هرگز از انتظار او و نوشتن برای او دست برنداشته است، به این امید که کلمات بتواند دخترش را به او بازگرداند. تا اینکه جنگ به در می‌زند و به همراه شوهر فراری‌اش، که او را به فرزندانش ترجیح می‌دهد، به کوه می‌گریزد. جایی که هر دو یاد می‌گیرند با مرگ زندگی کنند.

ترینا و اریش به کوهستان فرار می‌کنند و مخاطب را با خود به کوه‌ها، دشت‌ها، مزارع و رودخانه می‌برند. از آنجایی‌که بالتسانو در روایت داستان‌هایش از شیوه‌ای عمیق و شاعرانه برای بیان احساسات بهره می‌برد، درباره سبک داستان‌نویسی او و شاخصه‌های آثارش توضیح دهید.

سبکی که جناب بالتسانو انتخاب می‌کند بسیار ساده، بی‌آلایش و موجز است، به گفته خود ایشان، رمان زبان و صدای نویسنده است و تا زمانی‌که زبانی گویا، منسجم و قانع کننده نداشته باشد، نمی‌نویسد. مارکو بالتسانو به‌خصوص در سه داستان‌ آخرش به موضوعاتی تاریخی و سیاسی می‌پردازد که خطر بزرگی برای افتادن در لفاظی‌های احساسی دارند. به همین دلیل خود را ملزم می‌داند از زبانی ساده و موجز استفاده کند تا این شبح را از خود دور نگه دارد. او می‌گوید: «نوشتن می‌تواند بعد انسانی‌تری به تاریخ ببخشد، که اغلب غیر احساسی، گاها بی‌رحمانه و تقریبا همیشه غیرانسانی است.»

این‌جا می‌مانم در گفت‌وگو با اعظم کمالی

هنگامی که فاشیست‌ها کنترل تیرول جنوبی را در دست گرفتند، سعی داشتند شهروندان را از حرف زدن به زبان آلمانی منع کنند. در این کتاب تا چه میزان به شرایط روحی مردمی که در شهرهای مرزی بین ایتالیا و آلمان زندگی می‌کنند، پرداخته شده است؟

کل داستان مبین یک فروپاشی پیشرونده است. تاریخ بی‌رحم و وقیح است و وقتی وارد عمل می‌شود، جامعه منسجم کشاورزها را به نیستی می‌کشاند. بالتسانو با خلق دو تیپ متضاد که در برابر هم سینه سپر کرده‌اند، جامعه‌ای را به نمایش می‌گذارد که در عین هم‌زبانی به سمت فروپاشی می‌روند. داستان بیانگر عواطفی ست که خاموش می‌شوند؛ به‌طور مثال پیوند بین پدر و پسر، بین برادر و برادر. و دردناک بودن ماجرا همین‌جاست.

این کتاب تاکنون به ۲۸ زبان ترجمه شده است و در این میان ترجمه شما از سوی انتشارات آفتابکاران با کسب حق چاپ و نشر به زبان فارسی همراه بوده است. آیا شما در جریان ترجمه با مترجم یا ناشر اصلی کار در ارتباط بودید؟

متاسفانه خیر. اما جناب آقای تهوری (مدیر نشر) و همکاران‌شان با مترجم و ناشر کتاب در تماس بوده‌اند. هرچند اینستای جناب بالتسانو را دنبال می‌کنم و در جریان ترجمه کتاب‌های ایشان به زبان‌های مختلف بوده‌ام‌.

و در مجموع آیا این مساله اساسا تاثیری بر ترجمه دارد؟

بله، قطعا. هر خبری، هر شادباشی انگیزه‌ و انرژی تازه‌ای در من ایجاد می‌کند، که باعث می‌شود مصمم‌تر از قبل به ترجمه فکر کنم.

پیشتر کتاب «امروز به هیچ کاری تن نمی‌دهم» از داریا بینیاردی به همت انتشارات آفتابکاران منتشر شد. درباره این اثر بگوئید.

کتاب «امروز تن به هیچ‌ کاری نمی‌دهم» از آسیب‌پذیری آدم‌ها و سستی پیوندهای بین افراد سخن می‌گوید، از پایان یک داستان عاشقانه که شخصیت اصلی را به کشف معنای عشق و درمان پیامدهای آن وا می‌دارد. بینیاردی با تامل در احساسات غامضی که با مدرنیته سیال همراه است، از دانش خود درباره جامعه معاصر ایتالیا بهره می‌برد تا در رمان‌هایش فضایی برای درون‌نگری ایجاد کند و فضایی رقت‌انگیز از وضعیت انسانی را به خوانندگانش ارائه دهد.

بینیاردی را چطور نویسنده‌ای می‌بینید؟

داریا بینیاردی، نویسنده‌ای واقع‌گراست. نویسنده‌ای با نگاهی پویا و کنجکاو که خوب می‌بیند و در نوشته‌هایش به دنبال حرافی نیست، از چیزهایی می‌نویسد که لمس‌شان کرده، از اتفاقاتی که تجربه کرده، او همچون غواصی به دل رویداهای جامعه شیرجه می‌زند و با دستی پر از کلمه بیرون می‌آید. چندی پیش یکی دیگر از کتاب‌های ایشان را خواندم که شاید نمونه‌اش را در کتاب‌های داخلی نداشته باشیم و اگر باشد من از آن بی‌اطلاعم، اما هرچه پیش‌تر رفتم بیشتر از قبل به شجاعتش در رویارویی با وقایع غبطه خوردم.

برای مخاطبانتان خبر تازه‌ای دارید؟... چاپ، ترجمه، تجدید چاپ؟

بله. دو کتاب دوست‌داشتنی به انتشارات آفتابکاران سپرده‌ام، که یکی رگه‌ای از طنز دارد و بیشتر به استندآپ کمدی می‌ماند که امیدوارم خطی روی خط‌هایش کشیده نشود و کتاب دوم کتابی تلخ و در عین‌ حال شیرین از حوادث دوران فاشیسم است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تقبیح رابطه تنانه از جانب تالستوی و تلاش برای پی بردن به انگیره‌های روانی این منع... تالستوی را روی کاناپه روانکاوی می‌نشاند و ذهنیت و عینیت او و آثارش را تحلیل می‌کند... ساده‌ترین توضیح سرراست برای نیاز مازوخیستی تالستوی در تحمل رنج، احساس گناه است، زیرا رنج، درد گناه را تسکین می‌دهد... قهرمانان داستانی او بازتابی از دغدغه‌های شخصی‌اش درباره عشق، خلوص و میل بودند ...
من از یک تجربه در داستان‌نویسی به اینجا رسیدم... هنگامی که یک اثر ادبی به دور از بده‌بستان، حسابگری و چشمداشت مادی معرفی شود، می‌تواند فضای به هم ریخته‌ ادبیات را دلپذیرتر و به ارتقا و ارتفاع داستان‌نویسی کمک کند... وقتی از زبان نسل امروز صحبت می‌کنیم مقصود تنها زبانی که با آن می‌نویسیم یا حرف می‌زنیم، نیست. مجموعه‌ای است از رفتار، کردار، کنش‌ها و واکنش‌ها ...
می‌خواستم این امکان را از خواننده سلب کنم؛ اینکه نتواند نقطه‌ای بیابد و بگوید‌ «اینجا پایانی خوش برای خودم می‌سازم». مقصودم این بود که خواننده، ترس را در تمامی عمق واقعی‌اش تجربه کند... مفهوم «شرف» درحقیقت نام و عنوانی تقلیل‌یافته برای مجموعه‌ای از مسائل بنیادین است که در هم تنیده‌اند؛ مسائلی همچون رابطه‌ فرد و جامعه، تجدد، سیاست و تبعیض جنسیتی. به بیان دیگر، شرف، نقطه‌ تلاقی ده‌ها مسئله‌ ژرف و تأثیرگذار است ...
در شوخی، خود اثر مایه خنده قرار می‌گیرد، اما در بازآفرینی طنز -با احترام به اثر- محتوای آن را با زبان تازه ای، یا حتی با وجوه تازه ای، ارائه می‌دهی... روان شناسی رشد به ما کمک می‌کند بفهمیم کودک در چه سطحی از استدلال است، چه زمانی به تفکر عینی می‌رسد، چه زمانی به تفکر انتزاعی می‌رسد... انسان ایرانی با انسان اروپایی تفاوت دارد. همین طور انسان ایرانیِ امروز تفاوت بارزی با انسان هم عصر «شاهنامه» دارد ...
مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...