جهان سیاه و سفید نیست! | الف
این روزها کمتر کسی از قشر کتابخوان و دانشجو را میشناسی که حداقل یک بار کتاب «جامعه شناسی خودمانی» را حتی به صورت اجمالی نخوانده باشد. حسن نراقی با این کتاب بیشتر معرفی شد شاید حتی سفرهای پی درپی او به شهرها و کشورهای دیگر و یا قلم زنیهایش در روزنامه میزان به این خوبی نمیتوانست نراقی را معرفی کند... از دیگر کتابهای نراقی میتوان از «چکیده تاریخ ایران» و «پی نکتههایی بر جامعه شناسی خودمانی» نام برد.
در کتاب «ناگفتهها» روزبه میرابراهیمی سعی دارد تا با کالبد شکافی گام به گام جامعه شناسی خودمانی خواننده را در فضای پرسش و پاسخ با خود همراه کرده و نکات جدیدی را برایش روشن کند. این مصاحبه از جنس روزنامه نیست تا فقط مصاحبه شونده را به چالش بکشاند، بلکه به جرات میتوان گفت سوال هایی است که ذهن بیشترخوانندگان کتاب را به خود مشغول کرده است. پرسش و پاسخها حول محور کتاب میچرخد، اما این بار ریز بینانهتر از چرایی نگارش کتاب پرسیده میشود.
گفتوگوها در پنج بخش خلاصه شدهست:
گفتوگوی اول: چرا جامعه شناسی خودمانی
ایده نگارش «جامعه شناسی خودمانی» آن جا به ذهن نویسنده رسیده که به دنبال دلایل عقب ماندگیها و ناکامیها ذره بین برداشته و بین افراد جامعه میرود و رفتارهایش را مورد بررسی و واکاوی قرار میدهد، یک گام به عقب بر میگردد و تاریخ را بازنگری میکند، دستگاههای دولتی را بررسی کرده و حتی دامنه مطالعاتش را گسترش داده و از آثار جمال زاده و مهندس بازرگان هم بهره برده است. نراقی از این دو نویسنده به عنوان پیشکسوت و بنیان گذار ایده هایی مانند مکتب «انتقاد از خود» و یا «خود بازنگری» یاد میکند. کتابهای «خلقیات ما ایرانیان» و «سازگاری ایرانی»، «نجات من» و «چرا عقب ماندهایم» اثر دکتر علی محمد یزدی را الهام بخش دانسته و به صراحت میگوید این دو کتاب مایه علمی قویتری در مقایسه با کتاب «جامعه شناسی خودمانی» دارند. در نهایت به این جا میرسد که ریشه همه این ناکامیها در خود ما است.
در بخشی از کتاب میگوید بیفرهنگی وجود ندارد، بلکه باید با در نظر گرفتن معیارهای متداول و پیشرفته روز فاصلهها را از بین برد. نراقی، نقش ابزارهای ارتباطی را در اصلاح فرهنگی موثر دانسته و متاسف از این است که دست اندرکاران به برخی مسئولیتها با وسواس نگاه کرده و بعضی دیگر را بیتفاوت از کنارش میگذرند. برای رسانههای مکتوب نقش واسطهای قائل است و معتقد است باید عادت کنیم قضاوتهای مان را به صورت سیاه و سفید درنیاوریم.
او درباره تاثیر فرهنگ کشورهای مدرن میگوید: فقط این ما نیستیم که از فرهنگ کشورهای دیگر خصوصا غرب تاثیرمی پذیریم بلکه این تاثیر دوسویه است، و اندازه آن با دستور و بخشنامه تعیین نمیشود و جذابیت فرهنگ مدرن است که خودش را به ما تحمیل میکند و با زور نمیتوان جلوی ورود و یا صدورش را گرفت. او ادامه میدهد با هجمه فرهنگی غربی باید آگاهانه و علمی برخورد کرد، اگر مقاومتی هم قرار است انجام بگیرد باید عاقلانه باشد، حتی در بعضی موارد نباید مبارزهای در بین باشد.
گفت و گوی دوم: سیری در زمینههای اجتماعی
روابط عادی و کم اهمیت اجتماعی افراد یکی از سوژه هایی است که نویسنده به آن پرداخته است. زیرا اعتقاد دارد آدمها خصوصیات مختلفی دارند، اما در مجموع از کل اجزا تشکیل شده اند. یعنی شخصیت اجتماعی یک ملتی ترکیبی است. نقش خانواده و آموزش و پرورش را پررنگ و فعال میداند.
وقتی حرف از انتقاد میشود اعتقاد دارد: صحبت از انتقاد را نباید متوقف کرد، زیرا خراب کردن و ویران کردن موضوع مورد انتقاد به امید آن که چیزی کاراتر و بهتر جایش ساخته شود، خیلی هم خوب است، اصلا جوهر نوشته هایش انتقاد است، منتهی انتقاد از خود که برای بعضیها سنگین است.
بحرانهای امروزی جامعه را به دو دسته تقسیم میکند: یکی بحران هایی که دست خود ما نیست مانند بلایای طبیعی و بیماریها و...که تا حدی شاید بتوان پیش بینی و جلوگیری کرد. اما دومی که درصد بزرگتری را شامل میشود، به خود شخص و جامعه باز میگردد.
گفت و گوی سوم: مباحث سیاسی و اقتصادی
حسن نراقی مباحث سیاسی و اقتصادی را دسته بندی کرده و نقش حکومت را در طول تاریخ موثر میداند. اما این تاثیر هم شدت و ضعف داشته و هم خوب و بد. ولی در هر شرایط نسبتا ماندگار تبلور معدل همان مردم تحت حکومتشان بوده است و لا غیر.
وی نقش سیاستمداران در رویکردهای منفی را اینگونه توضیح میدهد: آنها مثل خود ما هستند، بعضا هیجان زده میشوند. بیشتر از فردای ما به فکر امروز خودشان هستند.
روایت او از نقش اقتصاد در پیدایش خصایص ناپسند اینگونه است: پایههای اقتصاد ایران بیشتر بر مبنای کشاورزی بوده است، آن هم کشاورزی نه چندان کارآمد، کشاورزی شانسی که کنترلی روی آن نیست. اقتصاد نه اگر پایۀ همه چیز، ولی پایه بسیاری از مولفه هاست و میتواند خوب یا بد باشد.
گفتوگوی چهارم: حواشی
نراقی درباره دلیل کم حجمی کتابهایش میگوید: عمدا کم حجم هستند. از کتاب سازی بدم میآید. خواننده حوصله خواندن کتاب با صفحه زیاد را ندارد.
به در خواست خوانندگان جامعه شناسی خودمانی برای ادامه کار و ارائه راه حل توضیح میدهد: من خودم را در حدی نمیبینم که ادعای درمان داشته باشم، درد را دیدن با معالجه کردن فرق دارد. در نهایت به خوانندگان کتابش «پی نکته ها» را توصیه میکند که بعضی خصلتهایمان را ریشه یابی کرده است. مثلا اگر زیادتر از حد معمول دروغ میگوییم ریشه در عدم «شجاعت اخلاقی» ما دارد و... .
از نگرشش درباره نگاه مطلق سیاه و سفید سخن میگوید و به این نکته اشاره میکند: ریشهی بسیاری مشکلات در همین سفید و سیاه دیدن است. باور دارم بیش از حمله مغول و عرب، خودمان به خودمان ضربه زده ایم.
گفتوگوی پنجم: عدالت و آزادی
همه تلاش بشر از بکارگیری روشهای مختلفی مانند دموکراسی، سوسیالیسم، کمونیسم و... برای پیشبرد عدالت و آزادی بوده است. وی مدیریت داخلی کشور را مورد ارزیابی قرار داده و معتقد است: اکثریت مدیران داخلی ما از طریق ارتباطات برای مشاغل مختلف انتخاب میشوند و صلاحیت کافی برای مشاغل شان را ندارند.
نراقی دلیل شاد نبودن ایرانیها را سطح توقع بالا و کارکرد کم بیان میکند و در نهایت چون نمیتوانند همه نیازهایشان را برآورده کنند، نارضایتی و بعد هم افسردگی به دنبال دارد.
در این بخش از اهمیت شادی برای جوانان سخن میگوید، اما فکر میکند جوانان امروز ما با مشکلات زیادی دست به گریبان هستند؛ از جمله بیکاری حتی در صورت داشتن تحصیلات بالا.
در جایی که حرف از تساوی حقوق زن و مرد است راه حلی که برای آن پیشنهاد میکند راه حل ریشهای است، نه به شکلی که امروز شاهدش هستیم.
در آخر هم مرگ را تنها پدیده مشترک بین تمام ابنای بشر میداند؛ سرنوشت قطعی و محتومی که معمولا اکثر مردم از آن میترسند و عده بسیار معدودی هم به انحای مختلف به استقبالش میروند.
خواندن این کتاب را به شما عزیزان توصیه میکنیم زیرا مباحثی که در بخشهای مختلف آمده تامل بر انگیز است.