جذاب با چاشنی دلهره و هیجان | اعتماد


چند وقت پیش از سیامک گلشیری پرسیدم که روزی چند ساعت می‌نویسد. گفت که هر روز می‌نویسد اما در ساعات مشخصی در روز مشغول نوشتن است. نویسنده‌ای که تا ساعتی قبل از سال تحویل هم مشغول نوشتن است حتما چنان پیشرفت می‌کند و در کارش تبحر پیدا می‌کند که اینجا به شما پیشنهاد دهیم اگر می‌خواهید با خواندن کتابی دلهره، هراس، ترس و هیجان را تجربه کنید، «مهمانی تلخ» سیامک گلشیری را بخوانید؛ کتابی که حرکت قلب شما را تندتر می‌کند اما در نهایت از آن لذت می‌برید و سرخوش از خواندن یک رمان ایرانی می‌شوید.

مهمانی تلخ سیامک گلشیری

سیامک گلشیری به خاطر ذهن قصه‌پرداز و نثر خاص خود در طول سال‌های گذشته مخاطبان زیادی پیدا کرده و داستان‌هایش چنان پرظرافت و دوست‌داشتنی هستند که باید وقت گذاشت و هرکدام از آنها را خواند، چون او اسیر تکرار نمی‌شود و هر بار قصه و ماجرای تازه‌ای در ذهن دارد که آن را تبدیل به داستان می‌کند.

گلشیری در مهمانی تلخ چنان با ظرافت جزییات را بیان کرده که انگار شخصیت‌های داستان زنده در جلوی روی شما هستند. بهتر است بگوییم که وقتی مهمانی تلخ سیامک گلشیری را می‌خوانید انگار در حال تماشای یک فیلم سینمایی در ژانر هراس و ترس هستید. همزمان عینک سه‌بعدی هم به چشم زده‌اید و صحنه‌ها را به‌طور واقعی در جلوی روی خود می‌بینید یا خود را در اتفاقات کتاب حس می‌کنید.
به این شکل با یک تیر دو نشان زده‌اید. یعنی هم کتاب خوانده‌اید و هم در ذهن خود بر اساس رویاپردازی‌های‌تان یک فیلم دیده‌اید.

داستان مهمانی تلخ از جایی شروع می‌شود که رامین ارژنگ که استاد دانشگاه است، در اتوبان منتظر ماشین است که یکی از شاگردان قدیمی‌اش به نام تورج او را می‌بیند. تورج سال‌ها پیش از دانشگاه اخراج شده و یکی از عاملان اخراج او نیز استاد ارژنگ بوده است.
تورج برای استاد در طول مسیر توضیح می‌دهد که گذشته‌ها را فراموش کرده و اکنون زندگی خوبی دارد و با دختری به نام شیرین ازدواج کرده است. او ابتدا از استاد خواهش می‌کند به خانه‌اش بیاید، بعد که متوجه می‌شود استاد و همسرش قصد مسافرت دارند و می‌خواهند آب و هوایی عوض کنند با اصرار از استاد می‌خواهد که همراه با همسرش به باغش بروند. رفتن به باغ آغاز شروع اضطراب‌ و دلهره است و اضطراب اصلی شروع این ماجرا هم از فصل 9 در داستان آغاز می‌شود.

جایی که استاد و همسرش به همراه تورج به سمت باغ در حال حرکت هستند. گلشیری این فصل را به خوبی به پایان رسانده و خواننده را متوجه می‌کند که اتفاقات هیجان‌انگیزتر و دلهره‌آورتری در انتظارش است؛ «هر دو لنگه در که کاملا باز شد، نور چراغ‌ها افتاد روی راهی سنگی که از وسط درخت‌ها می‌گذشت. با این حال ساختمان باغ پیدا نبود. بعد سنگی چیزی گذاشت جلو هر کدام از لنگه‌ها. وقتی می‌آمد سمت ماشین، به صدای بلند گفت: «به خونه ارواح خوش اومدین.» در را باز کرد و سوار شد.» البته سیامک گلشیری از اتفاقات درون تاکسی و تمام شدن بنزین در میان راه که در شهر تهران اتفاقی مرسوم و همیشگی است خیلی خوب استفاده کرده و در خلال مکالمات داخل تاکسی خواننده را دچار دلهره می‌کند، یعنی شما از همان شروع داستان درگیر کتاب می‌شوید و می‌خواهید آن را ادامه دهید. گلشیری با نثر خاص خود چنان در خواننده اضطراب ایجاد می‌کند که او منتظر است هر لحظه در داستان اتفاقی بیفتد اما در واقع هیچ اتفاق خاصی در روند داستان نمی‌افتد و خواننده مدام در تعلیق است و این تعلیق از همان فصل‌های ابتدایی داستان شما را مجاب می‌کند که تا پایان آن را دنبال کنید.

گلشیری به خوبی می‌داند که چگونه اضطراب را در متن جاری کند که خواننده دچار دلهره و اضطراب شود اما نمی‌توان تکه‌ای خاص از مهمانی تلخ را برای معرفی جدا کرد چرا که باید از اول تا انتهای داستان خوانده شود تا دلهره و اضطراب به خواننده منتقل شود و با خواندن تکه‌ای از آن حق مطلب ادا نمی‌شود. اتفاقات درون داستان مهمانی تلخ در یک شب و طی چند ساعت اتفاق می‌افتد. برای همین هم خیلی سخت می‌شود، کتاب را زمین گذاشت و بعدا به سراغش آمد.

از آن کتاب‌هایی است که وقتی شروع به خواندنش می‌کنید، می‌خواهید یک نفس تا انتهایش را بخوانید. در طول داستان مدام منتظر هستید که صفحه بعد را ورق بزنید و ببینید دیگر قرار است چه اتفاقی در داستان رخ دهد. قدم به قدم با راوی داستان که همان استاد دانشگاه (رامین ارژنگ) است جلو می‌روید.

گاهی در دل‌تان به او فحش می‌دهید و گاهی هم با او همراهی می‌کنید. گاهی در کنار دانشجوی اخراجی (تورج) قرار می‌گیرید و برایش دلسوزی می‌کنید و گاهی هم از کارهای او عصبانی می‌شوید. اما در نهایت گلشیری قضاوت در مورد شخصیت‌های مهمانی تلخ را به عهده خواننده گذاشته است و خودش هیچ نظری را به خواننده تحمیل نمی‌کند. رمان مهمانی تلخ نامزد دریافت جایزه بهترین رمان جشنواره مهرگان بوده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...
باشگاه به رهبری جدید نیاز داشت... این پروژه 15 سال طول کشید و نزدیک به 200 شرکت را پایش کرد... این کتاب می‌خواهد به شما کمک کند فرهنگ برنده خود را خلق کنید... موفقیت مطلقاً ربطی به خوش‌شانسی ندارد، بلکه بیشتر به فرهنگ خوب مرتبط است... معاون عملیاتی ارشد نیروی کار گوگل نوشته: فرهنگ زیربنای تمام کارهایی است که ما در گوگل انجام می‌دهیم ...