زهره کهندل | قدس


کتاب «هواتو دارم» روایتی همسرانه دارد که از روزهای اول آشنایی با شهید مرتضی عبداللهی آغاز می‌شود، ۱۰سال زندگی مشترک آن‌ها را روایت می‌کند و در نهایت با ماجرای اعزام شهید به سوریه و قصه شهادت به پایان می‌رسد. محمدرسول ملاحسنی این کتاب را مانند دیگر آثارش همچون «یادت باشد» و «کاش برگردی» برای شکستن خط فکری که می‌خواهد شهدا را دست‌نیافتنی نشان بدهد، نوشته است موضوعی که مخاطب پس از خواندن «هواتو دارم» و مرور بیش از ۸۰نکته اخلاقی در لابه‌لای صفحات این کتاب، به آن می‌رسد.

خلاصه کتاب هواتو دارم»  شهید مرتضی عبداللهی محمدرسول ملاحسنی

ملاحسنی درباره جزئیات نگارش این اثر به خبرنگار ما می‌گوید: شهید مرتضی عبداللهی، نیروی سپاه قدس بود و نزدیک به پایان غائله داعش یعنی سال ۹۶ در بوکمال به شهادت می‌رسد یعنی در آخرین درگیری‌ها با داعش. راوی کتاب همسر شهید است و محوریت اثر روی سبک زندگی شهید متمرکز شده و مسائلی که شهید در سبک زندگی‌اش به آن‌ها پایبند بوده است. اگر مخاطبان، کتاب را با دقت بخوانند بیش از ده‌ها نکته اخلاقی در این کتاب وجود دارد که شهید در زندگی‌اش رعایت می‌کرد. محوریت کتاب هم رسیدن به سبک زندگی جدیدی است تا در شرایط امروز از آن بهره ببریم و زیست شهیدانه را پیدا کنیم.

اهمیت روایت‌های پشت جبهه
ملاحسنی با اشاره به بازخوردهای خوبی که از مخاطبان جوان و نوجوان این کتاب گرفته است، خاطرنشان می‌کند: متولدان دهه‌های ۶۰ تا ۸۰ که به دنبال مسیری درست برای زندگی کردن می‌گردند، احساس نزدیکی بیشتری با شهدای مدافع حرم دارند، شاید سبک زندگی شهدای دفاع مقدس با جوانان امروزی متفاوت باشد اما شهدای مدافع حرم این فرصت را به ما می‌دهند با آدم‌هایی آشنا شویم که تا همین چند سال پیش کنار ما بودند، با ما زندگی می‌کردند و دغدغه‌های مشترکی با ما داشتند.

او اضافه می‌کند: نوع نگاه و سبک زندگی شهدای مدافع حرم به زندگی جوانان و نوجوانان امروزی بسیار نزدیک است و وقتی وارد روایت زندگی آن‌ها می‌شویم، همذات‌پنداری با آن‌ها راحت‌تر است چون این شهدا در عصر ما زندگی کردند ولی مراقبه‌ها و افق‌های خاصی در زندگی‌شان داشتند که آن‌ها را به قله رفیع شهادت رساند.

این نویسنده جوان با بیان اینکه رهبر انقلاب بارها در سخنانشان به اهمیت روایت‌های پشت جبهه اشاره داشتند، می‌گوید: حضرت آقا می‌گویند شهادت اوج قله‌ای است که شهید برای رسیدن به آن، دامنه‌ای را طی می‌کند پس سراغ همسران، مادران و پدران شهدا بروید و ببینید این شهدا از چه دامنه‌ای عبور کرده‌اند که به آن قله رسیده‌اند. در کتاب «هواتو دارم» به ماجرای زندگی مشترک ۱۰ساله شهید مرتضی عبداللهی پرداختیم که چه مسیری سبب رشد و تعالی‌اش شد.

به گفته ملاحسنی، روایت همسران شهدا همان دامنه‌ای است که باید نشان داده شود و اضافه می‌کند: شهید سردار سلیمانی هم روی این موضوع تأکید داشت که تا مثل شهدا زندگی نکنیم، نمی‌توانیم مثل شهدا به تعالی برسیم. راهش این است که زندگی‌مان مثل شهدا شود تا همچون شهدا عاقبت به خیر شویم.

آدم‌های مختلفی «مرتضی» را روایت کردند
نویسنده کتاب هواتو دارم درباره اینکه چه ملاحظاتی در نگارش کتاب داشته و روایت چقدر به واقعیت نزدیک است، عنوان می‌کند: یکی از الزامات تاریخ ادبیات شفاهی، تعهد به واقعیت است. من سعی کردم به لحن راوی متعهد باشم همچنان که در کتاب‌های مختلفی که نوشته‌ام این تعهد را داشته‌ام مثلاً در کتاب «کاش برگردی» روایت کاملاً مادرانه است.

او ادامه می‌دهد: در کتاب هواتو دارم صرفاً به روایت همسر شهید اکتفا نکردیم و سراغ دوستان، آشنایان و والدین شهید هم رفتیم تا این پازل تکمیل شود؛ آدم‌های مختلفی «مرتضی» را روایت می‌کنند. می‌خواستم نشان دهم شهید خیلی دور از دسترس نیست. ملاحسنی می‌گوید: نوشتن زندگی‌نامه، محدودیت‌های خاص خودش را دارد به خصوص اگر زندگی‌نامه شهید باشد. من به نگه داشتن حرمت قلم به این شرط که به اصل روایت ضربه نزند، قائلم مثلاً در آغاز روایت، همسر شهید می‌گوید به حجاب اعتقاد نداشته اما به خاطر خوابی که دیده، حجاب کامل را انتخاب می‌کند بعد با شهید آشنا می‌شود و مسیر متفاوتی را در زندگی طی می‌کند در حالی که اهل روضه و هیئت هم نبوده است.

وی توضیح می‌دهد: راوی این‌ها را پنهان نمی‌کند ولی براساس اتفاقاتی، جهان‌بینی‌اش کامل می‌شود حتی نقل می‌کند در سال‌های اول زندگی، موسیقی گوش می‌داده در حالی که شهید راضی نبوده است. ما می‌خواستیم این واقعیت‌ها را نشان دهیم، حتی اختلاف دیدگاه‌هایشان را در کتاب آوردیم ولی نوع مواجهه‌شان با چالش‌های زندگی هم آمده تا روایت ناقص نماند. این طور نبوده از دو آدم کامل و بدون نقص حرف بزنیم بلکه آن‌ها مسیر تعالی را با هم طی کردند.

به باور این نویسنده، اگر کمی منطقی به قصه نگاه کنیم راوی این حق انتخاب را دارد که بخش‌هایی از زندگی‌اش را تعریف نکند. ملاحسنی اضافه می‌کند: به نظرم نباید در روایت حرفی بزنیم که مجوز کار غلطی شود در واقع این نوع روایت نباید موجب شکستن حرمت شهید شود.

دل کندن از زندگی برایش سخت بود اما...
ملاحسنی با تأکید بر اینکه سعی کرده در آثارش روایت متفاوتی از بخش‌های کمتر شنیده شده زندگی شهدا را تعریف کند، می‌گوید: شهدای مدافع حرم آدم‌هایی بیزار یا بریده از زندگی نبودند بلکه برای زندگی بهتر تلاش می‌کردند مثلاً در کتاب «یادت باشد» که روایت زندگی شهید سیاهکالی است، این شهید پس از هر مأموریتی حتماً با شاخه گل به خانه می‌آمده، عده‌ای می‌گفتند شهدای مدافع حرم اهل گل خریدن نبودند در حالی که این شهدا، زندگی عاشقانه‌ای داشتند. این روایت‌ها کمتر برای نسل جوان گفته شده یا خلاف آن را گفته‌اند.

او درباره آسیب‌های پیش روی کتاب‌های زندگی‌نامه شهدا عنوان می‌کند: گاهی روایت‌ها چنان فرازمینی است که گویی شهدا برنامه‌ای برای آینده نداشتند در حالی که این طور نیست. شهید عبداللهی برای آینده‌اش برنامه‌ریزی داشت و برای زندگی بهتر تلاش می‌کرد تا خودرو و خانه بهتری بخرد.

ملاحسنی ادامه می‌دهد: اگر قرار بود عنوان دیگری برای کتاب هواتو دارم انتخاب کنم اسمش را می‌گذاشتم «آقازاده» چون این شهید، آقازاده بوده و پدرش از سرداران رده بالای نیروی دریایی سپاه است. چنین پسری برای اینکه معیشت بهتری داشته باشد بدون اتکا به جیب پدر، در آغاز زندگی مشترک تصمیم می‌گیرد با همسرش ترشی درست کنند و بفروشند.

به گفته او، بیان چنین روایت‌هایی به نسل جوان نشان می‌دهد شهدا آدم‌هایی دست‌نیافتنی نیستند؛ برای این شهدا هم دل کندن از زندگی بسیار سخت بود ولی برای رسیدن به هدف و آرمانی والاتر از خیر این زندگی شیرین و عاشقانه گذشتند.

ملاحسنی درباره قصه نگارش کتاب شهید عبداللهی یادآور می‌شود: من اهل قزوین هستم و شهید عبداللهی تهرانی است؛ او را به خاطر وصیت‌نامه‌اش که گفته بود مزارش بدون سنگ باشد و به شهید مزار خاکی در تهران معروف است، می‌شناختم ولی یک روز همسر ایشان با من تماس گرفت و پیشنهاد نگارش کتاب شهید را داد. گفتم چه شد که با من تماس گرفتید گفت همسران شهدای مدافع حرم هفته اول ماه صفر به حرم حضرت زینب(س) و حضرت رقیه(س) می‌روند و مدتی خادم افتخاری آنجا می‌شوند، در آنجا با همسر شهید سیاهکالی روبه‌رو شدم و به ایشان گفتم من و شهید عبداللهی با هم کتاب «یادت باشد» را خواندیم و همان جا به همسرم گفتم بیا ما هم مثل شهید سیاهکالی و همسرش، یک جمله رمزی بین خودمان داشته باشیم چون شهید سیاهکالی پشت تلفن به جای دوستت دارم به همسرش می‌گفت یادت باشد. آنجا همسر شهید سیاهکالی به همسر شهید عبداللهی می‌گوید اگر خواستی شماره نویسنده را می‌دهم تا کتاب شهید عبداللهی را هم بنویسد و این توفیق نصیب من شد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...