در زندگی هر دانشجو و استاد ادبیاتی رمانهایی یافت میشود که با وجود معروف بودنشان سراغ آن نمیروند. نه به این دلیل که اعتقاد دارند برخلاف نظر سایر مردم آن رمان اثر خوبی نیست، بلکه گاهی اوقات به تعویق انداختن خواندن یک کناب صرفا تلاشی است برای شروع کتاب در زمانی مناسب تا با دیدی بازتر و ذهنی آمادهتر آن را خواند. رمان «کشتن مرغ مقلد» (مرغ مینا) [To kill a mockingbird] نوشته هارپر لی [Harper Lee] یکی از این رمانهاست، البته برای من!
نمیدانم برای شما هم پیش آمده که در زمان خواندن یک اثر بصورت ناخودآگاه سرعت خواندن خود را پایین میاورید یا نه، اما این تجربه برای من بارها پیش آمده، گویی ذهن ناخودآگاه من تلاش میکند تا با کاهش سرعت خواندن یک کتاب هم لذت بیشتری از آن ببرد و هم تمام شدن رمان را به تعویق بیندازد. رمان کشتن مرغ مقلد نیز دقیقا همین کار را با من کرد. بعد از خواندن تقریبا دو سوم کتاب بصورت محسوسی سرعت خواندن من کاهش پیدا کرد زیرا واقعا تمایلی نداشتم به این زودیها کتاب را تمام کنم. همچنین خوشحالم در زمانی رمان را خواندم که بسیاری از مباحث مطرح شده در کتاب از جمله دغدغههای امروز دنیا نیز به شما میرود.
رمان کشتن مرغ مقلد به حس درونی انسانها در مواجهه و تشخیص نیکی از بدی تمرکز دارد. اینکه چه پیامی از رمان دریافت میکنید دقیقا به مکان و زمانی بستگی دارد که در آن رمان را میخوانید. به عنوان مثال، اگر در دههی ۶۰ میلادی و زمانی که کتاب منتشر شد کتاب را میخریدید مطمئنا متوجه میشدید کتاب چگونه به موضوعاتی همچون نابرابری اجتماعی و توسعهی اخلاقیاتی اشاره دارد که جامعهی آمریکا با آن سرو کار داشت. داستان خود کتاب در دههي ۳۰ میلادی یعنی زمان رکود اقتصادی بزرگ اتفاق میافتد، و برای کسانی که آن دوره را تجربه کرده بودند جالب بود که ببینند چگونه یک کتاب میتواند تاثیر مستقیم مشکلات اقتصادی و نابود شدن رویای آمریکایی را بر اخلاقیات مردم به تصویر بکشد. اما حتی اگر در سال ۲۰۱۸ نیز شما این رمان را شروع کنید متوجه پیام اخلاقی فرازمانی و فرامکانی آن میشود، زیرا مسائلی مانند تبعیضهای نژادی و ... هنوز هم از جمله اصلیترین مشکلاتی است که جامعههای دنیا با آن دستوپنجه نرم میکنند.
داستان این کتاب در مورد یک وکیل به نام «اتیکس فینچ» است که به عنوان یک قهرمان غیرعادی ظاهر میشود و به الگویی اخلاقی نه تنها برای فرزندانش بلکه برای خوانندگان رمان نیز تبدیل میشود. مضامین اخلاقی و دینی، از جمله بحث «گناه»، داستان کتاب را به پیش میبرند و دقیقا در هم آمیختن این مضمامین دینی با موضوعات اجتماعی روز آمریکا بود که توانست اولین رمان هارپر لی را به رمانی موفق تبدیل کند که تاکنون توانسته بیش از ۴۰ میلیون نسخه بفروشد.
راوی این کتاب دختربچهی ۶ سالهی بسیار پر جنبوجوشی است به نام جین لویس (معروف به Scout) که کمی بعد از شروع روایت وارد کلاس اول ابتدایی میشود. برادر وی، جم، چهارسال از او بزرگتر است، و پدرشان، اتیکس (Atticus) یک وکیل است. شخصیت دیگری نیز که در رمان حضوری دورهای ولی جذاب دارد کودکی به نام دیل است که فقط تابستانها به خانهی یکی از خویشاوندان خود در همسایگی خانوادهی فینچ میاید و با جم و اسکاوت همبازی میشود. کل داستان نیز در شهر Maycomb در ایالت آلاباما و در سالهای ابتدایی دههی ۱۹۳۰ در جریان است.
این رمان جدا از مسائل مطرح شده در مورد دین، بیعدالتی، و تبعیض، یک رمان شخصیت محور است که در کنار شخصیتهای اصلی که در بالا برشمرده شدند، گروهی دیگر از شخصیتها را نیز داراست که باعث میشوند داستان رمان به جلو حرکت کند. یک مرد سیاهپوست جوان و مهربان که به اشتباه دستگیر و محاکمه میشود، اتیکس که با شجاعت تمام و علیرغم تهدیدات بسیار از وی در دادگاه دفاع میکند، رئیس پلیس، قاضی، هیئت ژوری، دانشاموزان مدرسهی محلی، همسایههای خانوادهی فینچ، و یک کشیش سیاهپوست، همه و همه اجزای مهمی از روایت هستند که از طریق آن هارپر لی دغدغههای اجتماعی خود را بیان میکند.
سبک نوشتاری هارپر لی بسیار سرراست و روشن است. راوی کودک رمان از زبان افراد بالغ برای به تصویر کشیدن اتفاقات داستان استفاده میکند، ولی همین انتخاب هوشمندانه توسط لی باعث میشود تا این اتفاقات از زاویهی دید یک شخص ساده و بیگناه برای خوانندگان بیان شود که در آن هیچگونه پیشداوری وجود ندارد. اسکاوت گاهی اوقات اصلا درک نمیکند که اتفاقات اطراف وی چه معنی دارند و به همین دلیل صرفا آنها را روایت میکند؛ هارپر لی از این تکنیک استفاده میکند تا خواننده را به عنوان یک قاضی، مسئول تصمیمگیری در مورد نیک یا بد بودن اتفاقات کند.
رمان هارپر لی را میتوان در چند زیرژانر دستهبندی کرد. بسیاری به ویژگیهای گاتیک رمان اشاره میکنند و با توجه به مکان روایت در جنوب آمریکا، آن را در زمرهی رمانهای Southern Gothic دستهبندی میکنند. اما شاید درستتر این باشد که این رمان را در دستهی رمانهای تربیتی (بیلدونگسرمان) قرار داد که تمرکز داستان در آن بر بلوغ ذهنی و شکلگیری جهان عاطفی و اخلاقی راوی یا شخصیت اصلی است. این اصطلاح که برای بار اول در سالهای ابتدایی قرن بیستم وارد گفتمان ادبی شد به این موضوع اشاره دارد که رمانهایی مانند سیمای هنرمند در جوانی اثر جویس، امیل از رسو و .. به بررسی تغییر نگرش شخصیت اصلی داستان به زندگی میپردازند و نشان میدهند چگونه جهانبینی یک شخصیت در اثر اتفاقات داستان تغییر میکند. این موضوع در مورد راوی رمان لی تیز صادق است. ما در طول داستان متوجه میشویم چگونه محاکمه جوان سیاهپوستی به نام تام رابینسون و حضور بچهها در دادگاه و مشاهده بیعدالتی موجود در سیستم قضایی آمریکا باعث تغییر نگرش راوی جوان به زندگی و جامعه میشود. اتفاق دوم نیز حضور همین بچهها در متن اتفاق هولناک دوم رمان است که باز هم بر شکلگیری شخصیت آنها تاثیر دارد و باعث میشود که نظر آنها در مورد یک شخصیت رمان به کلی تغییر کند.
درنتیجه، این رمان از طریق بیان دو اتفاق مهم سعی میکند چند سوال اخلاقی را مطرح کند. اتفاق اول همانطور که قبلا گفته شد، در مورد یک جوان سیاهپوست است که به دلیل ادعای یک خانوادهي سفید پوست دستگیر و محاکمه میشود. این خانواده ادعا میکنند که این شخصیت سیاهپوست دخترشان را مورد آزار و اذیت قرار داده است و باید محاکمه و کشته شود. اتفاق دوم نیز در مورد قتل یکی از افراد شرور شهر توسط یک شخص سفیدپوست است. رمان با کنار هم قرار دادن یک قاتل سفیدپوست و یک شخص سیاهپوست که مورد اتهام قرار گرفته است به بررسی مشکلات جنوب آمریکا و کشمکشهای اقتصادی و نژادی در دههی ۱۹۳۰ میپردازد. اما همانطور که در ابتدای این مطلب نیز اشاره شد، مضامین اصلی رمان در دنیای امروز نیز هنوز وجود دارند. با نگاهی به اخبار روز دنیا میتوان متوجه شد که چگونه تبعیضهای نژادی هنوز هم باعث کشتهشدن افراد مختلفی در سرتاسر دنیا بخصوص در آمریکا میشوند، و همین مسئله نشان میدهد که چرا رمان کشتن مرغ مقلد هنوز هم میتواند برای خوانندگان امروزی تازگی داشته باشد.
شاید اکنون وقت آن است که همه این رمان را دوباره از قفسههای کتاب بیرون آورده و با خواندن دوبارهی آن سعی کنم در اعمال و اخلاق خود تجدیدنظر کنیم.
[این یادداشت در وبلاگ شخصی آرش رحمانی منتشر شده است.]