سفر به سرزمین ممنوعه | الف


«پدرخوانده»‌ها همانگونه که از فیلمهای ماندگار تاریخ سینما هستند؛ ساخته شدن آنها نیز از فرازهای کارنامه‌ی سازنده‌ی محبوبشان فرانسیس فورد کاپولاست. او با نخستین فیلم این سه گانه از شهرتی فراگیر و جهانی برخوردار شد و با ساختن دیگر فیلمهای این سه‌گانه، و وسعت بخشیدن به داستان خانواده دن کورلئونه در گذشته و آینده؛ همچنین عمق بخشیدن به زمینه و زمانه‌ی بالیدن آنها، سیمایی اسطوره‌ای بدانها بخشید که پا از حیطه سینما نیز فراتر گذاشت.

عکس دسته جمعی با پدر خوانده» نوشته صفی یزدانیان

این فیلم بر اساس یک رمان ساخته شده بود؛ اما اکثریت قریب به اتفاق شهرت و محبوبیتش آشکارا مدیون سینما، ظرفیت‌های آن و هنر سازندگانش بود که از آن رمان متوسط اثری ماندگار (در سینما) ساختند. جالب آنکه ابتدا قرار نبود این فیلم توسط کاپولا ساخته شود، بلکه گزینه نخست یکی دیگر از اسطوره‌های سینما یعنی سرجیو لئونه بود، اما او ترجیح داد داستان دیگری با حال و هوایی نزدیک به همین قصه را بدل به یکی دیگر از شاهکارهای محبوب سینما یعنی «روزی روزگاری در امریکا» کند.

سه گانه پدرخوانده، پر از این نکات ریز و درشتی است که در متن و بیرون متن این فیلمها وجود دارد و می‌تواند دستمایه نوشتن کتابی پرمایه و خواندنی باشد. مملو از خاطرات و نکات جذاب پیرامون حوادث پیش آمده هنگام ساخت و نمایش این فیلمها و نیز ویژگی‌های سینمایی و زیبایی شناسانه که در این سه‌گانه که می‌توان ردیابی کرد و بدانها پرداخت.

کتاب «عکس دسته جمعی با پدر خوانده» نوشته صفی یزدانیان که اخیرا توسط نشر چشمه منتشر شده چنین فیلمی را دستمایه‌ی خود قرار داده است. اما اگر دنبال کتابی باشید که به شما اطلاعاتی درباره چگونگی ساخته شدن و یا کم و کیف متن این فیلمها ارائه کند؛ کتاب حاضر نمی‌تواند پاسخگوی چیزی باشد که دنبال آن هستید.

«عکس دسته جمعی با پدر خوانده» پیش از هر چیز کتابی است درباره خود سینما؛ حدیث نفس یکی از عاشقان فیلم دیدن و سینما رفتن که از قضا نتوانسته پدرخوانده را زمانی که روپرده سینما بوده به تماشا بنشیند. این فیلم باگروه سنی بالای هجده در سینما به نمایش گذاشته شده بود و تماشایش برای او که هنوز شانزده سال هم نداشت با همه دوز و کلک‌های نوجوانی میسر نشده و از این سبب پدر خوانده همیشه برایش سرزمینی ممنوعه باقی مانده است.

حالا سالها بعد، او دست خواننده کتاب را گرفته تا با خود به سفری به این سرزمین ممنوعه ببرد! اما این سفر تنها به دیار پدرخوانده‌ها نیست، این سه‌گانه‌ در کتاب حاضر بدل به نمادی از سینما شده‌است. از جمله فیلمهای محبوب یزدانیان، که بهانه‌ای شد برای پرداختن به عشقی ازلی و ادبی یعنی سینما و درپس آن ادبیات.

گویی پدر خوانده فرصتی شده برای نقب زدن به گذشته، اشاره به خاطراتی که در بده و بستان با سینما شکل گرفته‌اند و با ارجاع به بخش‌ها‌یی از سه‌گانه پدرخوانده‌ها جان می‌گیرند در ذهن مخاطب تداعی می‌شوند.

براین اساس می‌توان حدس زد که کتاب، تعمدا شکلی از پیش از فکر شده ندارد. ساختاری حساب شده که نویسنده بر مبنای آن به پیشینه این سه گانه بپردازد، فصلی را به رمان ماریو پوزو اختصاص دهد و یا به زمینه‌های اجتماعی و تاریخی شکل گیری خانواده‌هایی چون کورلئونه در امریکا بپردازد، سپس به چگونگی نوشته شدن فیلمنامه‌ها، انتخاب بازیگران ، حاشیه‌های تولید آنها فیلم به فیلم بپردازد و...

از چنین ساختاری در کتاب حاضر خبری نیست و متن آن گویی نوشته ای بلند است که اگر نه واقعا در یک نشست، اما یک نفس بر مبنای غریزه‌ای متکی بر ناخودآگاه نویسنده روی کاغذ آمده است. سرشار از لحظه‌های ناب که به واسطه قریحه نویسنده با سینما و بخصوص این سه فیلم پیوند خورده است و در آن نکات ناب فراوانی می‌توان یافت که تلنگری هستند برای دقت بیشتر روی سینما و بهتر دیدن فیلمها. جستجویی برای یافتن لحظه‌های زندگی که توسط بازیگران جان می گیرند و به مدد هنر کارگردان در هدایت گروه همکارش بدل به تابلویی زنده می شوند.

از مجموعه آنچه گفته شد، می‌توان به این واقعیت رسید که «عکس دسته جمعی با پدرخوانده» بیش از آن که یک اثر سینمایی باشد، اثری ادبی است. اگر در عمده کتابها، موضوع ادبیات، زندگی‌ست در اینجا سینما و به طور مشخص‌تر سه‌گانه پدر خوانده است که موضوع ادبیات قرار گرفته است. چرا که این فیلم و به طور کلی تر سینما وجه غالب زندگی برای نویسنده کتاب محسوب می شود و برای او پرداختن به زندگی، ناخود آگاه نوشتن درباره سینما است.

با توجه به آنچه گفته شده، مخاطبان کتاب اگر بدون آگاهی پای آن بنشینند نقاط قوت کتاب که از آن اثری متفاوت می‌سازند، شاید به عنوان یک نقطه ضعف جلوه کند. یعنی همان ادبیتی که در کتاب نهفته است و با ارجاع به گوشه‌هایی از تاریخ سینما و خاطرات شخصی صفی یزدانیان بدل به روایتی جذاب و نوستالژیک می‌شود.

در یک جمع بندی کلی شاید بتوان اثر حاضر را بیش آنکه یک کتاب سینمایی متعارف محسوب کرد، یک اثر متفاوت دانست که بیشتر به نوشته‌های ادبی پهلو می زند. نوشته‌ای که حس نوستالژیک آن بارزترین ویژگی‌اش جلوه می‌کند. چرا که از خاطرات و ذهنیت‌های نویسنده‌ای سرچشمه می‌گیرد که عاشق سینماست. روایتی کم و بیش سیال ذهن که از زندگی راوی به پدرخوانده‌ها ارجاع می‌دهد و از آنجا به دیگر فیلمها تاریخ سینما سرک می‌کشد، به دنیای سایر هنرها سفر می کنند. سفری که به دلیل دقت نگاه صفی یزدانیان، توصیف‌های زنده‌اش از لحظه‌های تاثیر گذار دنیای هنر در یادها می‌ماند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...