چهره‌ای رو به مرگ، چهره‌ای رو به زندگی | شهرآرا


ما به چه سنی که برسیم در دسته میانسالان قرار می‌گیریم؟ انگار نوعی واهمه درباره این دوره از زندگی وجود دارد. واهمه این‌که فرصت‌مان رو به پایان است. ویکی‌پدیا میان‌سالی را این‌طور تعریف کرده: «میان‌سالی دوره‌ای از زندگی است که پس از جوانی و پیش از سالمندی می‌باشد. تلاش‌های مختلفی برای تعریف این دوره انجام شده است و معمولاً در حدود بین سنین ۳۵ تا ۶۰ رخ می‌دهد.»

خلاصه کتاب میانسالی» [Middle age] نوشته کریستوفر همیلتن [Christopher Hamilton]

شاید این اعداد چندان به درک ما از میانسالی کمک نکند و این جمله که: «احتمالا با درک و احساسی روشن‌تر از میرایی خود است که انسان نخستین‌بار معنای میان‌سالی را می‌فهمد.» همان‌چیزی باشد که به فهم و درک ما از میانسالی کمک کند.

نشر نو به تازگی کتابی مختصر و جذاب با عنوان «میانسالی» [Middle age] چاپ کرده است. میانسالی را کریستوفر همیلتن [Christopher Hamilton] نوشته است که پیش از این او کتاب‌های «چگونه رنج بکشیم؟» و «فلسفه زندگی» منتشر شده است. مترجم میانسالی میثم محمدامینی است که تا امروز مجموعه کتاب‌ها فلسفی بسیاری را ترجمه کرده است.

کتاب تازه کریستوفر همیلتن به‌شدت خواندنی نوشته شده است و یکی از دلایل خواندنی بودن کتاب نزدیک بودن محتوان آن به ژانر اعتراف است که باعث می‌شود مخاطب بتواند راحت با آن ارتباط برقرار کند.

یکی از نکات مورد تاکید نویسنده که بارها در کتاب درباره آن صحبت می‌شود اتفاقی بودن زندگی آدم‌هاست. به این معنا که شما می‌توانستید فرزند پدر و مادر دیگری باشید یا در شهر یا کشور دیگری به دنیا بیاید. همیلتن می‌نویسد:« از میان هدف‌های پیدا و پنهان خانواده یکی هم پنهان کردن اتفاقی بودن مطلق زندگیمان است تصادف محض است که از این پدر و مادر و در این خانواده و جامعه و گروه یا طبقه اجتماعی اقتصادی خاص با این زبان مادری و میراث تاریخی و فرهنگی مشخص به دنیا آمده‌ایم. این هم حاصل بخت و اقبال است که مرد به دنیا آمده باشیم یا زن، خوش قیافه یا بدقیافه خوش‌بنیه یا ضعیف و با استعدادها و توانایی‌ها و شایستگی‌های خاص و مانند اینها هیچ‌یک از این چیزها نتیجه انتخاب نیست و می‌دانیم که این طور است. اما این فکر از برخی جهات تحمل‌ناپذیر است، احتمالاً به‌ویژه در سن و سالی که برای انتخاب ارزش بسیاری قائل‌ایم.»

میانسالی اگرچه فهرست دارد اما بخش‌ها از هم جدا نشده است و همه‌چیز در کتاب مثل زندگی و دوران میانسالی درهم تنیده است. نویسنده در این کتاب درباره؛ اتفاقی بودن زندگی، تن، زمان، تنهایی، نوستالژی، ملال، گناه، خودکشی، لذت، وفور و اشباع، گفت‌وگو، بچه‌ها و چشم‌انداز زندگی در 150 صفحه صحبت می‌کند.

همیلتن در کنار صحبت کردن درباره این مفاهیم قصه شخصی خودش را که قصه‌ای دردناک و عجیب هم هست پیش می‌برد و همین موضوع به خواندنی شدن کتاب کمک کرده است.

نویسنده درباره میانسالی می‌نویسد:« میان‌سالی درون خود دو چهره دارد: چهره رو به مرگ، چهره رو به زندگیِ سرشار از نیرو و توان.» و نیز همچنین با نقل قولی از نیچه درباره میانسالی صحبت‌های خود را دفاع از این دوره سنی کامل می‌کند.

بنا به گفته همیلتون، نیچه میانسالی خودش را به یک میوه پاییزی رسیده تشبیه می‌کند. این تعبیر به معنای آن است که میوه پاییز تمام آفتاب تابستانی را درون خود دارد و از همین حالت نوعی وفور و کمال خارق‌العاده دارد و از سوی دیگر این وضع دوام چندانی ندارد و میوه ناگزیر می‌گندد.

نویسنده کتاب میان‌سالی درس‌های متفاوتی از این دوره سنی گرفته است که آن‌ها را برای مخاطب تشریح کرده است، درس‌های میانسالی را می‌توان در چند جمله خلاصه کرد:

۱-از دیگران و موفقیت‌هایشان کمتر به هراس می‌افتیم، چون می‌دانیم در پس ظاهر باصلابتشان، خویشتنی مضطرب، مردد یا سردرگم مانند خودمان نهفته است.
۲-هنر لذت بردن از چیز‌های کوچک را یاد می‌گیریم.‌
۳-می‌فهمیم که کوشش برای تغییر دادن هر کس دیگر چقدر عبث و بیهوده است!
۴-میانسالی زمانی از زندگی است که در آن فرد درمی‌یابد که برای ادامه سالمِ زندگی چقدر مهم است که بتوانیم بسیاری چیز‌ها را فراموش کنیم.

به هرحال میانسالی دوره‌ای از زندگی است که برای رسیدن به آن نیازمند بینش و دانش هستیم و از آن‌جایی که تا چشم به هم بزنیم به میانسالی می‌رسیم، بد نیست که قبل از رسیدن به این دوره از زندگی این کتاب را بخوانیم.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...