چه کسی رولان بارت را کشت؟ | شرق


بالاخره چه کسی رولان بارت را کشت؟ رولان بارت، نویسنده، نظریه‌پرداز ادبی، منتقد فرهنگی و نشانه‌شناس معروف، در فوریه ۱۹۸۰ در 84سالگی بر اثر تصادف جان سپرد. بارت در روزی دچار این حادثه شد که از ضیافت ناهار با فرانسوا میتران، یکی از نامزدهای انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۹۸۱‌، به دفتر کارش در کلژ دو فرانس بازمی‌گشت. هرچند می‌توان مرگ بارت را صرفا حادثه تلقی کرد اما او همراه خود سندی داشته که احتمالا همان مرگش را رقم زده و بنابراین ممکن است تصادف قتلی برنامه‌ریزی‌شده بوده باشد.

 لوران بینه [Laurent Binet]، نقش هفتم زبان» [La septìème fonction du langage : romanLa septìème fonction du langage یا The Seventh Function of Language]

در چنین اوضاعی است که ژاک بایار کمیسر پلیس فرانسه مأمور می‌شود که به پروندۀ تصادف رولان بارت رسیدگی کند و آن سند را بیابد، سندی که چه‌بسا امنیت ملی فرانسه را به خطر بیندازد. جالب آنکه این سند پای عده کثیری از روشنفکران و چهره‌های مشهور، ازجمله امبرتو اکو، میشل فوکو، دریدا، جان سرل، کریستوا، لویی آلتوسر و مهم‌تر از همه رومن یاکوبسن را وسط می‌کشد. لوران بینه [Laurent Binet]، نویسنده فرانسوی معاصر، پرسشِ «چه کسی رولان بارت را کشت؟» را دستمایه نوشتن رمانی به نامِ «نقش هفتم زبان» [La septìème fonction du langage : romanLa septìème fonction du langage یا The Seventh Function of Language] قرار داده است و از این رهگذر نحوه زندگی روشنفکری در دوران رولان بارت و روشنفکران هم‌دوره او را روایت می‌کند.

بینه با درهم‌آمیختن واقعیت و خیال دنیای روشنفکران مشهور سال‌های دهه ۱۹۸۰ را به تصویر می‌کشد و سعی می‌کند مناسبات فرهنگی موجود آن دوره را، از اختلافات و رقابت‌ها و حسادت‌ها تا روابط دیگر ردیابی کند و در این مسیر طنازانه از بسیاری از روشنفکران آن دوره، که تعدادی از آنها همچنان زنده‌اند، تقدس‌زدایی می‌کند. رمان «نقش هفتم زبان» با عنوان فرعیِ جذاب «چه کسی رولان بارت را کشت؟» که اخیرا با ترجمه ابوالفضل الله‌دادی در نشر نو منتشر شده است، جوایز ادبی متعدد ازجمله جایزه انترالیه 2015 و جایزه رمان فنک 2015 را از آن خود کرده است.

در فصل اول رمان که «پاریس» نام دارد، آمده است: «زندگی رمان نیست. اقلا شاید شما دوست داشته باشید این‌طور باور کنید. رولان بارت خیابات بی‌یِور را بالا می‌رود. هرچه فکرش را بکنید در کار است که بزرگ‌ترین منتقد ادبی قرن بیستم تا سرحد ممکن هراسان باشد. مادرش -که با او روابطی شدیدا پروستی داشت- مُرده و کلاسش در کُلژ دو فرانس با عنوان «تدارک رمان» به شکستی انجامیده که دشوار بتواند کتمانش کند: تمامِ سال برای دانشجویانش از هایکوهای ژاپنی حرف زده است، از عکاسی، از دال و مدلول، از سرگرمی‌های پاسکالی، از پیشخدمت‌های کافه، از رب‌دوشامبرها یا صندلی‌های آمفی‌تئاتر؛ درواقع از هرچه جز رمان. و به‌زودی سه سال می‌شود که وضع همین است. او حتما می‌داند که برگزاری این دوره چیزی نیست جز حربه وقت‌کشی تا بتواند موعدِ شروع نوشتن اثری واقعا ادبی را عقب بیندازد؛ اثری که شایسته نویسنده بسیار حساسی باشد که در درون او خفته است و همه متفق‌اند که استعدادش در پاره‌هایی از یک گفتار عاشقانه شکوفا شده که برای جوانان زیر بیست‌وپنج سال کتابی است مقدس. از سَنت-بُوو تا پروست، وقت پوست‌انداختن و کسب جایگاهی‌ است که در پانتئونِ نویسندگان در انتظار اوست».

چنان‌که لوران بینه روایت می‌کند، از زمان انتشار «درجه صفر نوشتار» بارت به نقطه شروع بازگشته و زمانش فرارسیده است. اما بارت تا یک ربع دیگر می‌میرد. تصویری که بینه از بارت ارائه می‌دهد تمام تناقضات و فرازوفرودهای بارت را شامل می‌‌شود. برای مثال او به کتاب «اسطوره‌شناسی‌ها»ی بارت اشاره می‌کند که در آن از اسطوره‌های معاصر رمزگشایی کرده که بورژوازی آنها را افتخار خودش دانسته: «بارت ثروتش را یک‌جورهایی مدیون بورژوازی است. البته باید گفت که کار کارِ خرده‌بورژوازی بود. بورژوازیِ بلندپایه که خودش را در خدمت خلق می‌گذارد موردی بسیار خاص است و سزاوار تحلیل و بررسی؛ باید مقاله‌ای در این مورد بنویسد».

لوران بینه در کتابش به فراخور موضوع به نشانه‌شناسی، ادبیات و فلسفه نیز پرداخته است. از دیدِ او، نشانه‌شناسی یکی از ابداع‌های اساسی تاریخ بشر و از قدرتمندترین ابزارهایی‌ است که تاکنون به دست انسان ساخته شده اما همچون آتش و اتم است: در آغاز هنوز کسی نمی‌داند که به چه کار می‌آید و چطور باید از آن استفاده کرد. اما «اتفاقی نیست که اُمبرتو اکو، مرد خردمند اهل بولونیا، یکی از آخرین نشانه‌شناسان زنده دنیا، اغلب به اختراع‌های برجسته و سرنوشت‌سازِ تاریخ بشر رجوع می‌کند». اما چطور شد که نشانه‌شناسی که از زبان‌شناسی به وجود آمد و چیزی نمانده بود که تازه جنین نارسی باشد با هدف بررسی ابتدایی‌ترین و محدودترین زبان‌ها، توانست در آخرین لحظه به بمبی نوترونی استحاله یابد؟ با عملیاتی که بارت با آن بیگانه نیست. لوران بینه می‌گوید، نشانه‌شناسی در ابتدا خودش را وقف بررسی نظام‌های ارتباطی غیرزبانی کرد.

سوسور خودش به دانشجویانش می‌گوید: «زبان نظامی از نشانه‌هاست که افکار را بیان می‌کند و از این منظر قابل مقایسه است با نوشتار، الفبای ناشنوایان، آیین‌های نمادین، عبارات مؤدبانه، علامت‌های نظامی و... فقط زبان مهم‌ترینِ این نظام‌هاست» و بعد بینه می‌نویسد این حرف کمابیش درست است اما تنها به شرط محدودکردن تعریف نظام‌های نشانه‌ها به آنهایی که صریح و عمدی به برقراری ارتباط تمایل دارند از این منظر نبوغ بارت این است که به نظام‌های ارتباطی بسنده نمی‌کند، بلکه زمینه مطالعاتی‌اش را به نظام‌های معنایی گسترش می‌دهد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...