حس می‌کند که به غرق‌کردن خود در حال و هوای طبیعت روستایی نیاز دارد... احساس می‌کند که اختلاف سن او و دختر جوان چقدر این عشق را نامعقول کرده است. از ترس ریشخند مردم، ترجیح می‌دهد که از آنجا دور شود و نزد زمین‌داری نظامی به کاری تازه بپردازد... ترس از آن دارد که نتواند در برابر احساسات مرد بیگانه تاب بیاورد، ترجیح می‌دهد که فاصله‌ای میان خود و او ایجاد کند

زیر ستاره پاییزی [Under the Autumn Star (Sous l'étoile d'automne)]. کنوت هامسون

زیر ستاره پاییزی [Under the Autumn Star (Sous l'étoile d'automne)]. رمانی از کنوت هامسون1 (ملقب به کنوت پدرسن2 1859-1952)، نویسنده‌ی نروژی، که در 1906 منتشر شد. راوی، کنوت پدرسن، که گویی شباهت‌هایی با نویسنده دارد اما گذشته و موقعیت اجتماعی‌اش در پرده‌ی ابهام است، پس از آنکه سال‌های متمادی در فضای همرنگ‌گرایانه‌ی آداب و رسوم شهری زندگی کرد، حس می‌کند که به غرق‌کردن خود در حال و هوای طبیعت روستایی نیاز دارد؛ جایی که جوانی‌اش در آن سپری شد. بدین‌سان، امیدوار است که آرامش و نیروی درون را که شهر از او ستانده بود بازپس گیرد. در آنجا گریندهوسن3 یکی از دوستان قدیم را بازمی‌یابد. همان روابط دوستی برادرانه میانشان دوباره پیوند می‌خورد و به اتفاق نزد کشیشی به کار مشغول می‌شوند. اما کنوت احساس می‌کند که اختلاف سن او و دختر جوان چقدر این عشق را نامعقول کرده است. از ترس ریشخند مردم، ترجیح می‌دهد که از آنجا دور شود و نزد زمین‌داری نظامی به کاری تازه بپردازد. او فالکنبرگ4 نام دارد و در کنار همسرش چون در کنار بیگانه‌ای زندگی می‌کند.

کنوت عشقی شدید نسبت به خانم فالکنبرگ احساس می‌کند. اما این زن، که غرایزش به آسانی آرام نمی‌گیرد و ترس از آن دارد که نتواند در برابر احساسات مرد بیگانه تاب بیاورد، ترجیح می‌دهد که فاصله‌ای میان خود و او ایجاد کند و نزد شوهر بهانه می‌آورد که برای خرید باید به شهر برود. کنوت، در کمال نومیدی، به جستجویش می‌رود و او را می‌یابد و به قالب شخصیت پیشین خود، انسانی تربیت‌یافته، درمی‌آید، به گمان اینکه در این شکل آسان‌تر به قلب آن زن راه خواهد برد. اما خانم فالکنبرگ از او دوری می‌جوید و کنوت، پس از آنکه با روی‌آوردن به می‌خوارگی و عیاشی می‌کوشد تا او را به دست فراموشی بسپارد، آن‌قدر اعتماد به نفس خود را بازمی‌یابد که بتواند یک بار دیگر بگریزد و به جستجوی زندگی تازه‌ای بپردازد.

هامسون در این اثر از مضمونی مشخصاً رمانتیک استفاده کرده است، مضمون انسان متمدن که می‌کوشد تا سلامت روحی خود را در کنار طبیعت بازیابد: رستگاری دشوار است و سقوط‌های نومیدانه‌ی قهرمان رمان نشان می‌دهد که او چه رنجی در رهاساختن خود از بند گرایش‌های تباه متحمل می‌شود. کنوت هامسون شخصیت‌ها و مضمون‌های این رمان را در «ولگردی که بی‌صدا اقدام می‌کند» نیز مطرح خواهد کرد که این رمان به همراه زیر ستاره پاییزی مجموعه‌ای را تشکیل می‌دهد.

مهشید نونهالی. فرهنگ آثار. سروش


1. Knut Hamsun 2. Knut Pedersen 3. Grindhusen
4. Falkenberg

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...