رمان «آنت‌ورپ» [Antwerp] نوشته روبرتو بولانیو که از او به‌عنوان ویرجینیا وولف و تی‌. اس. الیوت ادبیات آمریکای لاتین یاد می‌کنند، با ترجمه‌ محمد حیاتی توسط نشر نیماژ منتشر شد.

آنت‌ورپ» [Antwerp] نوشته روبرتو بولانیو

به‌گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر، این کتاب رمانی است کوتاه و قطعه‌قطعه با نثری شاعرانه که موضوعات متعددی مثل قتل، جنایت، شعر و عشق را درهم‌می‌آمیزد. آنطور که بولانیو خود گفته، این تنها رمانی است که از نوشتنش شرمنده نیست و در مقابل برخی منتقدان نیز آن را «بیگ‌بنگِ جهانِ داستانیِ» وی برمی‌شمارند.

در این رمان قتلی بیرون از یک اردوگاه اتفاق افتاده و نگهبان شب که احتمالاً راوی یا خود بولانیو است، مظنون به قتل است و در گریز از فصلی به فصل دیگر، مدام خواننده را دنبالِ خود می‌کشاند. به باور منتقدان این داستان شبیه تکه‌تکه‌های خاطرات یا تصاویر سینمایی است که فریم به فریم از جلوی چشم خواننده عبور می‌کند.

در بخشی از رمان می‌خوانیم: «خریت است که آدم در وجود هر دختری که رد می‌شود شاهزاده‌خانمی مفتون ببیند. خیال کردی کی هستی، یه شاعر دوره‌گرد؟ نوجوان لاغر از روی تحسین سوت زد. ما لبه‌ مخزن آب بودیم و آسمان آبی آبی بود. می‌شد چند ماهیگیر را از دور دید و دود دودکش‌ها می‌رفت بر فراز درخت‌ها. پیرمرد با لب‌هایی که به ‌سختی تکان می‌خورد، گفت جنگل سبز، برای ساحره‌های آتشین... به فاصله‌ی پنج یارد از من، قزل‌آلایی جهید. سیگارم را خاموش کردم و چشم‌هایم را بستم. کلوزآپ دختری مکزیکی در حال مطالعه. بلوند است، با بینی کشیده و لب‌های باریک. سری بالا می‌کند، رو به دوربین می‌چرخد و لبخند می‌زند.»

روبرتو بولانیو (۲۰۰۳-۱۹۵۳) شاعر و نویسنده‌ شیلیایی است که از وی با عنوان تی. اس. الیوت و ویرجینیا وولف ادبیات آمریکای لاتین یاد کرده‌اند. بولانیو در جهان ادبیات به عنوان نویسنده‌ای شناخته می‌شود که توانست به ادبیات آمریکای لاتین کمک کند تا از سایه‌ تقلیدهای بی‌پایه از رئالیسم جادویی رها شود و بار دیگر به تثبیت ادبیات تجربه‌گرایان جهان‌وطنی هم‌چون بورخس و کورتاسار روی آورد.

رمان «آنت ورپ» به‌گفته‌ی خود بولانیو محصول خشم و خشونت است. او می‌گوید خشم و خشونت خسته‌کننده‌اند و او تمام روز خسته بوده است. در همه‌ طول نوشتن این کتاب، روزها می‌نوشته و شب‌ها می‌خوانده و چندین برابر آنچه که در نهایت به‌عنوان نسخه‌ نهایی آماده کرده، پیش‌نویس داشته. خودش می‌گوید این کتاب را برای ارواح نوشته. بی‌خود نیست که برچسب «آنارشی محض» روی این کتاب خورده است. برچسبی که خود و دوستانش روی کتاب زده‌اند و سخت درباره‌اش کار می‌کند. 

تیراژ این کتاب 120 صفحه‌ای 1100 نسخه و قیمت پشت جلد آن 18000 تومان است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...