سفیدکننده روی خون | آرمان ملی


اوینکان بریث‌ویت [Oyinkan Braithwaite] نویسنده نیجریه‌ای با دومین رمانش به موفقیت‌های بسیاری دست یافت: برگزیده‌ ناشران کشورهای هر دو سوی اقیانوس اطلس، برنده جایزه بهترین کتاب جنایی لس‌آنجلس‌تایمز، برنده جایزه بهترین رمان دلهره‌‌آور بریتانیا، بهترین کتاب اول به انتخاب خوانندگان گودریدز، و نامزدی جایزه بوکر و جایزه ویتبرد و ادبیات داستانی زنان. به این موفقیت‌ها باید ستایشِ نویسنده‌های مهمی چون پائولا هاوکینز نویسنده رمان پرفروش «دختری در قطار» را هم افزود که آن را ««مهیج و پُرتب‌وتاب» توصیف کرد.

«خواهرم، قاتل زنجیره‌ای» [My sister, the serial killer] نوشته اویینکان بریت وِیت [Braithwaite, Oyinkan]

«خواهر من، قاتل زنجیره‌ای» [My sister, the serial killer] کتابی شگفت‌انگیز است، و بیش از آنکه یک معمای قتل باشد، به پیوندی پیچیده‌ و غیرقابل‌توصیف میان دو خواهر می‌پردازد، اندک توجهی معطوف آن می‌شود که چرا آیولا دوست‌ پسرهایش را به قتل می‌رساند، جز آنکه گویی این‌کار برایش به‌راحتیِ آب‌خوردن است و این را هم مدیون چاقوی تیزی است که از پدرش دزدیده. آیولا دلربا است، اما به کسی پا نمی‌دهد. کورد در بیمارستان سنت‌پیتر سرپرستار است و در استفاده از تمیزکننده‌های چندمنظوره و دستکش‌های لاستیکی بسیار ماهرانه عمل می‌کند. اما با وجود همه‌ تفاوت‌هایشان، آیولا و کورد رفیق و یاور هم هستند، خواهرانی که دست در دست هم می‌جنگند تا در شهری که درصدد است همواره زنان را خاموش نگه دارد، دوام بیاورند.

پدر آیولا و کورد، قبل از مرگ زودهنگامش که مشخص نیست حادثه‌ای در کار بوده یا نه، سلطان معاملات غیرقانونی بوده است. ماشین‌های بازسازی‌شده را به‌عنوان صفر به نمایندگی‌های فروش ماشین می‌فروشد و از منافع آن، خانه‌ بزرگِ ویلاییِ مجلل و جدیدش را بنا می‌کند. دخترانش را کتک می‌زند، آنها را در اختیار دوستان و همکاران مهمش قرار می‌دهد و با وجود حضور همسرش در خانه، معشوقه‌اش را با خود به خانه می‌آورد و زمانی که همسرش ضجه می‌زند، با بی‌تفاوتی نگاهی به او می‌اندازد و می‌گوید: «اگر همین الان دهنت رو نبندی، به حسابت می‌رسم.» مادر دختران هم سراغ قرص خواب می‌رود.

بریثویت به سبکی چکشی و کوبه‌ای می‌نویسد؛ طرح داستانش را در برش‌هایی کوتاه پیش می‌راند. فصل‌های کوتاه با عناوین «سفیدکننده»، «جسد»، «تمیزکاری»، «بازجویی»، مثل صدای کوبش طبل با ریتم کشیده‌ای به دنبال هم می‌آیند. شاید اگر به جای او نویسنده‌ای با سبک نوشتن ملایم‌تری بود بیش از این درباره‌اش سخن نمی‌گفت. اما در داستان بریثویت ورق زمانی برمی‌گردد که آیولا دقیقا به مردی که کورد در خفا دوستش دارد، چراغ سبز نشان می‌دهد، دکتر تاد اوتوموی مهربان، کسی که در اتاقش یک کاسه آب‌نبات برای بیماران کودکش نگه می‌دارد و برای کودکان نوپایی که از درد آمپول بی‌تابی می‌کنند، شعرهای کودکانه می‌خواند.

هرچند تاد نسبت به سرپرستارش حسی توأم با علاقه و احترام دارد، اما با کمترین توجه آیولا به او، کورد را خیلی زود از یاد می‌برد. برای خواهر کورد، این دکتر فقط مرد دیگری است که می‌تواند به بازی بگیرد. دکتر برایش گل ارکیده می‌فرستد، آیولا در پیامی به او می‌نویسد: «راستش‌رو بخوای گل رز‌رو بیشتر دوست دارم.» و به کورد می‌گوید: «تنها چیزی که می‌خواد، یه صورتِ خوشگله.» با وجود این، کورد باز هم حواسش به خواهرش هست و او را از رسانه‌های اجتماعی دور نگه می‌دارد، چون که آیولا هنوز هم باید عزادار خاطرخواه مرده‌اش باشد، تا کسی درباره‌ فوت او بهش شک نکند.

کورد هر زمان اوضاع برایش غیرقابل تحمل می‌شود، راز دلش را با موهتار یائوتائی در میان می‌گذارد، بیماری که ماه‌هاست در اتاق 313 بستری است. هروقت کورد غمگین و افسرده است، به اتاق موهتار می‌رود، صندلی را از کنار میز گوشه‌ اتاق برمی‌دارد و در چند سانتی‌متری تختش می‌گذارد و با او درددل می‌کند. موهتار در تصادف ماشین شدیدا مجروح شده است. پنج ماهی می‌شود که در بیمارستان بستری است و به این دلیل کورد می‌تواند راز دلش را به او بگوید چون او در کماست. اما زمانی که از کما بیرون می‌آید و چیزهایی را که کورد به او گفته به یاد می‌آورد، ناگهان داستان سوی متفاوتی به خود می‌گیرد.

«خواهرم، قاتل زنجیره‌ای» کتابی غافل‌گیرکننده است، متفاوت، خشن و سرگرم‌کننده با هدفی مرگبار. بریثویت با خواننده شوخی می‌کند، او را دست می‌اندازد و درگیر کمدی اسکروبال (زیرمجموعه‌ کمدی رومانتیک در سینماست که در اوایل دهه‌ سی تا اوایل دهه چهل در آمریکا رواج داشته) می‌کند. فقط زمانی که به صفحه‌ آخر کتاب می‌رسید، متوجه می‌شوید که در اثر بریثویت، مثل آثار بسیاری از کمدی‌نویسان بااستعداد پیش از او، خنده همان‌قدر برای از بین‌بردن درد مفید است که سفیدکننده برای از بین‌بردن بوی خون.

خواهر من، قاتل زنجیره ای» نخستین بار با ترجمه میلاد بابانژاد و توسط نشر نون منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

ما خانواده‌ای یهودی در رده بالای طبقه متوسط عراق بودیم که بر اثر ترکیبی از فشارهای ناشی از ناسیونالیسم عربی و یهودی، فشار بیگانه‌ستیزی عراقی‌ها و تحریکات دولت تازه ‌تأسیس‌شده‌ی اسرائیل جاکن و آواره شدیم... حیاتِ جاافتاده و عمدتاً رضایت‌بخش یهودیان در کنار مسلمانان عراق؛ دربه‌دری پراضطراب و دردآلود؛ مشکلات سازگار‌ شدن با حیاتی تازه در ارض موعود؛ و سه سال عمدتاً ناشاد در لندن: تبعید دوم ...
رومر در میان موج نویی‌ها فیلمساز خاصی‌ست. او سبک شخصی خود را در قالب فیلم‌های ارزان قیمت، صرفه‌جویانه و عمیق پیرامون روابط انسانی طی بیش از نیم قرن ادامه داده است... رومر حتی وقتی بازیگرانی کاملاً حرفه‌ای انتخاب می‌کند، جنس بازیگری را معمولاً از شیوه‌ی رفتار مردم معمولی می‌گیرد که در دوره‌ای هدف روسلینی هم بود و وضعیتی معمولی و ظاهراً کم‌حادثه، اما با گفت‌وگوهایی سرشار از بارِ معنایی می‌سازد... رومر در جست‌وجوی نوعی «زندگی‌سازی» است ...
درباریان مخالف، هر یک به بهانه‌ای کشته و نابود می‌شوند؛ ازجمله هستینگز که به او اتهام رابطه پنهانی با همسر پادشاه و نیز نیت قتل ریچارد و باکینگهم را می‌زنند. با این اتهام دو پسر ملکه را که قائم‌مقام جانشینی پادشاه هستند، متهم به حرامزاده بودن می‌کنند... ریچارد گلاستر که در نمایشی در قامت انسانی متدین و خداترس در کلیسا به همراه کشیشان به دعا و مناجات مشغول است، در ابتدا به‌ظاهر از پذیرفتن سلطنت سرباز می‌زند، اما با اصرار فراوان باکینگهم، بالاخره قبول می‌کند ...
مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...