طاهره مهری مالفجانی | ایبنا


«جفت‌پا وسط تاریخ» یک روایت تکراری‌ است، زیاد خوانده شده و مابه‌ازا و مشابه زیاد دارد و بیشتر قصه‌هایش هم برای همه‌مان آشناست، یک جورهایی همان تکرار تاریخ است اما امیدوارم این ‌بار‌ شما از آن درس بگیرید! این کتاب بدون افتادن در دام تکرار و زیاده‌گویی، داستان‌ها را روایت می‌کند. ساده‌نویسی و همه‌فهم‌بودن شاید اصلی‌ترین ویژگی این اثر باشد.
فریور خراباتی طنزپرداز جوانی است که او را با قلم طنزش می‌شناسیم. نگاه انتقادی خراباتی در قالب طنز افزون بر نشر در نشریاتی همچون همشهری، ایران، آرمان، ماهنامه خط‌خطی و... به صورت چند کتاب نیز انتشار یافته است. «جفت پا وسط تاریخ» تازه‌ترین اثر فریور خراباتی است که از سوی نشر کُراسه وارد دنیای نشر شده است. ایبنا در این باره با وی به گفت‌و‌گو نشسته است که در ادامه می‌خوانید:

جفت‌پا وسط تاریخ  فریور خراباتی

ورود شما به حوزه طنز اتفاقی بود یا هدفمند به این حوزه قدم گذاشتید؟
طبیعتا هر اتفاقی در زندگی نمی‌تواند با برنامه‌ریزی قبلی انجام شود. من به واسطه بزرگ شدن در خانواده‌ای فرهنگی از ابتدا به خواندن و نوشتن علاقه‌مند بودم. در کنار اجدادم که در کرمانشاه نویسنده و شاعر بودند تا پدربزرگم که شاعر و عارفی تمام عیار بود، مادرم نقش بزرگی در آشنایی من با ادبیات داشت. اغلب نویسنده‌هایی که آثارشان را دوست دارم، در سن نوجوانی به کمک مادرم با آنها آشنا شدم. در دوران دبیرستان وبلاگ می‌نوشتم اما علاقه‌مندی من به طنزنویسی از اوایل دوران دانشجویی‌ام شکل گرفت‌. پیش از آن از طریق مجله‌هایی مانند چلچراغ به مطالعه آثار طنزنویسان آن زمان پرداختم. در نتیجه از سال ۱۳۸۴ آرام آرام شروع به نوشتن مطالبی در حوزه طنز کردم.

کتاب «جفت پا وسط تاریخ» اثری در ژانر طنز با محوریت تاریخ است که تلاش کرده‌اید شرح مختصری از تاریخ ملل مختلف را از زاویه‌ای متفاوت روایت کنید، در این خصوص بیشتر توضیح بفرمایید.
بر این باورم که طنزنویسی باید سمت و سو و جهت داشته باشد. یعنی اگر نویسنده‌ای به تاریخ علاقه‌مند است، چه اشکالی دارد که تاریخ را به قلم طنز روایت کند که هم شیرین‌تر است و هم جای کار زیادی دارد. هر چند بعد از چاپ کتاب بعدی‌ام که آن هم در حوزه تاریخ است، تصمیم دارم که داستان بنویسم. فکر می‌کنم مردم نیاز به شنیدن داستان‌های خوب دارند. خصوصا که در این سال‌ها در حوزه طنز داستانی به جز چند اثر، شاهد یک رکود نسبی بوده‌ایم.

زبان طنز در به فکر واداشتن مخاطب چقدر موفق بوده است؟
در مورد اینکه طنزنویسی چقدر مخاطب را به فکر وامی‌دارد، پاسخ روشنی وجود ندارد. از آنجایی که من زندگی را سیاه نمی‌بینم، فکر می‌کنم که موفق بوده‌ایم، البته موفقیت در حوزه طنز به پیشینیان این حوزه نیز مربوط است؛ مثلا کسانی مانند دهخدا، آقای صابری، زرویی نصرآبادی اینها تلاش کردند تا طنز جای خود را در بین مردم پیدا کند و امروز ما به خاطر تلاش این عزیزان توسط مردم پذیرفته شده‌ایم، چون مردم به طنز واکنش بهتری نسبت به مطالب جدی نشان می‌دهند اما استفاده درست از این پتانسیل بحثی دیگر است. معتقدم مخاطبی که امروز و در شرایط فعلی همچنان کتاب می‌خواند، قطعا به دنبال راه و ابزاری برای اندیشیدن است. شاید بهتر باشد بگویم کتاب دیگر مانند گذشته ابزاری برای سرگرمی نیست، با پیشرفت تکنولوژی امروز وسایل سرگرم‌کننده دیگری در دسترس هستند. بنابراین امید دارم که «جفت‌پا وسط‌ تاریخ» فرصتی برای درنگ و تامل به مخاطب بدهد.

کتاب قبلی خودتان را هم با زبان طنز نوشته‌اید آیا این روش به خواندن تاریخ بیشتر کمک می‌کند که این سبک نوشتن را برای خود انتخاب کرده‌اید و اساسا این نوع روایت از تاریخ به برداشت‌های مختلفی که از تاریخ می‌شود، ضربه وارد نمی‌کند؟
در این کتاب تلاش کردم تا جایی که امکان دارد، دست به تفسیر وقایع تاریخی نزنم، چون کار من نیست. من تنها تاریخ را از منابع معتبر به شکل خطی روایت کردم. هیچ جا ننوشتم که اگر فلان اتفاق می‌افتاد مثلا برای مردم آن کشور بهتر بود. اما ممکن است اگر اهل فن یا تاریخ‌دانی کتاب را بخواند، ایرادهایی هم به اصالت روایات وارد کند. در این شکی نیست.

ایده نوشتن کتاب «جفت پا وسط تاریخ» چگونه به ذهنتان رسید، آیا از جایی الهام گرفته‌اید؟
همیشه معتقدم که تاریخ تنها در یک کشور تکرار نمی‌شود، تاریخ در تمام جهان تکرار می‌شود. بسیاری از روایاتی که درباره‌ کشورهای ناآشنا نوشتم شباهت بسیاری به وقایع کشور خودمان یا کشورهای دیگر داشت.

کتاب قبلی‌ام «عجایب‌الاتفاقات» نام داشت که ایده‌ نوشتن این کتاب از صفحه‌ای به نام «فقط یک ایرانی می‌تونه» در فیس‌بوک که رخدادهای خنده‌دار را می‌نوشت و در آخر ذکر می‌کرد، «عجب مملکتی داریم»، شروع شد. با خواندن این صفحه از خودم پرسیدم مگر در سایر نقاط جهان چنین اتفاقاتی نمی‌افتد؟ آرام آرام موضوع‌محور شروع به تحقیق و جستجو کردم، تا برای اتفاقاتی که در آن صفحه از فیس‌بوک ذکر می‌شد به نوعی در دنیا معادل پیدا کنم، یعنی اگر مترو در تهران شلوغ و مورد نقد قرار می‌گرفت، شروع کردم به تحقیق در این مورد که در فلان ساعت شلوغی مترو تهران مثلا وضعیت مترو در پاریس چگونه است، البته بسیار هم مورد نقد قرار گرفتم، اما گفتم به عنوان یک دوربین دارم به اوضاع نگاه می‌کنم و از این مقایسه به این نتیجه رسیدم که در همان ساعتی که مترو در تهران شلوغه، در پاریس هم شلوغ است ولی اوضاع آنها از ما بهتر است.

اما چرا عجایب‌الاتفاقات؟ اصلا اتفاق عجیبی وجود نداشت. واقعیت‌های عادی بود که از نظر ما غیرعادی به نظر می‌رسید. بعد از «عجایب‌الاتفاقات» تلاش کردم در کتاب «جفت پا وسط تاریخ» گریزی بزنم به اتفاقات همه‌ کشورهای جهان، از الف تا ی یعنی از کشور اکوادور شروع کردم تا یونان. خلاصه‌ای از تاریخ این کشورها را و اتفاقات معاصر آنها را نوشتم. کتاب «جفت پا وسط تاریخ» به نوعی ادامه‌ کتاب «عجایب‌الاتفاقات» است. کتاب «عجایب‌الاتفاقات» در مورد اتفاق‌های مهم در جهان بود که مورد استقبال هم قرار گرفت. همان زمان این برنامه را داشتم که روایتی خلاصه و جمع و جور از تمام کشورهای جهان بنویسم که نوشتم و امیدوارم موردپسند واقع شده باشد.

خودتان از نوشتن این اثر چقدر راضی بودید؟
خیلی زیاد، هر چند به نظرم هر نویسنده‌ای بعدها دوست دارد که نوشته خود را کمی تغییر بدهد اما اگر از بخشی راضی نباشم، تلاش می‌کنم در آثار بعدی آن اشتباه را جبران کنم یا دیگر تکرار نکنم.

درباره آثار جدیدی که در دست تالیف دارید، اطلاعاتی ارائه دهید.
کتاب «طنزیمات رولت روسی» را تحویل انتشارات کتاب کوچه داده‌ام که فکر کنم تا پایان امسال منتشر شود. کتابی است در مورد تاریخ شوروی از ابتدا تا فروپاشی! به نظرم پخته‌تر از دو اثر قبلی است و جسارت بیشتری هم در نگارش آن داشتم. به نظرم می‌تواند بسیار سرگرم‌کننده باشد چون علاوه بر تاریخ، داستان زندگی آدم‌های مهمی مانند کاترین کبیر، رومانوف‌ها، لنین، استالین و راسپوتین را هم به زبان طنز نوشته‌ام که خواندنش خالی از لطف نخواهد بود.

کتاب «جفت پا وسط تاریخ» نوشته فریور خراباتی در 210 صفحه، شمارگان 700 نسخه و قیمت 88 هزار تومان از سوی انتشارات کُراسه منتشر شد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...