این مقالات نوعی خاطرات سفر است که از زبان اول شخص نوشته شده... تقریباً هیچ‌وقت به صورت مستقیم حرف نمی‌زند... تنهایی غم‌انگیز گوریل سفید به ملاحظاتی درباره‌ی تنهایی انسان منجر می‌شود... از نظر ایدئولوژیک متونی هستند که از آنها نوعی رایحه‌ی بدبینی متصاعد می‌شود که تأملات نهایی آقای پالومار را تقویت می‌کند. آقای پالومار درست وقتی که «شروع می‌کند تا لحظه به لحظه‌ی زندگی‌اش را شرح دهد» می‌میرد

آقای پالومار [Palomar]. سرگذشت‌هایی از ایتالو کالوینو1 (1923-1985)، نویسنده‌ی ایتالیایی، که در 1983 منتشر شده است. در اصل «مواد خام» این اثر و نیز اثر دیگری با عنوان کلکسیون شن2 (1984) از مقالاتی گرفته شده است که کالوینو در پاریس نوشته و در سراسر سال 1970 تحت عنوان «یادداشت‌های آقای پالومار» در روزنامه‌ی کوریره دِلا سرا3 انتشار داده بود و عبارت است از بیست و هفت مقاله که به سه دسته تقسیم شده و تحت عناوین فرعی «تعطیلات پالومار»، «پالومار در شهر» و «سکوت پالومار» چاپ شده است.

آقای پالومار [Palomar] ایتالو کالوینو

مقالات هریک از این دسته‌های نه‌گانه نیز به سه گروه سه‌تایی تقسیم شده است. این مقالات نوعی خاطرات سفر است که از زبان اول شخص نوشته شد و به صورت کتاب در 1980 با عنوان «باغچه‌ی شنی» چاپ شده بود. اما نگارش تازه‌ی آن در پالومار، با کاربرد فعل سوم شخص، خبر از وجود عناصری از حسب حال شخصی نویسنده می‌دهد که در آثار کالوینو بسیار کم به چشم می‌خورد، ولی نشانه‌های دیگری هم مؤید آن است. این سرگذشته‌ها به جای اینکه حسب حال باشند در واقع نشانه‌هایی هستند از همانندی جهان‌بینی پالومار یا خود کالوینو در اوایل سال‌های دهه‌ی هشتاد. در هریک از این سرگذشت‌های کوتاه، اندیشه‌ها و تک‌گویی‌های درونی یک شخصیت، که تقریباً هیچ‌وقت به صورت مستقیم حرف نمی‌زند، گواه بر این نکته است که «دنیای گرداگرد پالومار در فقدان کامل توازن جریان دارد[...]؛ او پیوسته امیدوار است که طرح و ارزش‌های ثابتی را در آن پیدا کند...»

هریک از متون، در چارچوب یک داستان تخیلی استوار و مربوط به زندگی روزمره (بررسی امواج، ستارگان، حیوانات، قفسه‌ی پنیرها...) یا سرزمین‌های بیگانه (در اثنای سفرهای پالومار)، رابطه آنی و فراری را تحلیل می‌کند که بین «وجدان» شخصیت اثر و «تکه‌ای» از واقعیت، که نگاه آن را از چیزهای دیگر جدا کرده است، برقرار می‌شود. این رابطه‌ی بین «خویشتن» و «دنیا» با دو ارزش ثابت مشخص می‌شود: نخست طبیعت استعماری آن، از این‌رو که فرار و بی‌ثبات است و به سرخوردگی می‌انجامد. «قطعیت امور» از طریق خودی‌کردن استعاری اشیا و موجودات و موقعیت‌هایی به دست می‌آید که آقای پالومار را سؤال‌پیچ می‌کنند، تا آنجا که به عنوان عکس‌العمل، همین تکه‌هایی از واقعیت به او امکان می‌دهند تا درباره‌ی خودش با دنیا فکر کند. (مثلاً در «پالومار در باغ‌وحش» تنهایی غم‌انگیز گوریل سفید به ملاحظاتی درباره‌ی تنهایی انسان منجر می‌شود. در «از ایوان»، تماشای شهر رم سبب می‌شود به این نتیجه برسد که هرگونه تحلیل کامل از دنیا غیرممکن است.)

دومین مشخصه‌ی این رابطه بین واقعیت و «عامل شناسا» آسیب‌پذیربودن اوست. از تداعی استعاری، بی‌آنکه به حضور آقای پالومار در دنیا یک معنی ولو نسبی بدهد، گره‌گشایی می‌شود. این متون، کلاً از دیدگاه روایی نخواسته‌اند یک «داستان» واحد و سازمان‌داده را (یک «دنیای ممکن» برای سکونت را) مطرح کنند؛ از نظر ایدئولوژیک متونی هستند که از آنها نوعی رایحه‌ی بدبینی متصاعد می‌شود که تأملات نهایی آقای پالومار را تقویت می‌کند. آقای پالومار درست وقتی که «شروع می‌کند تا لحظه به لحظه‌ی زندگی‌اش را شرح دهد» می‌میرد.

رضا سیدحسینی. فرهنگ آثار. سروش

1. Italo Calvino 2. Collezione di sabia 3. Corriere delta sera

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...
هنگام خواندن، با نویسنده‌ای روبه رو می‌شوید که به آنچه می‌گوید عمل می‌کند و مصداق «عالِمِ عامل» است نه زنبور بی‌عسل... پس از ارائه تعریفی جذاب از نویسنده، به عنوان «کسی که نوشتن برای او آسان است (ص17)»، پنج پایه نویسندگی، به زعم نویسنده کتاب، این گونه تعریف و تشریح می‌شوند: 1. ذوق و استعداد درونی 2. تجربه 3. مطالعات روزآمد و پراکنده 4. دانش و تخصص و 5. مخاطب شناسی. ...