کتاب «خانه‌ای برای همه» شامل خاطرات و روایت زندگی منصوره مقدسیان نوشته مرضیه ذاکری توسط انتشارات راه یار منتشر و روانه بازار نشر شد.

خانه‌ای برای همه منصوره مقدسیان

به گزارش کتاب نیوز به نقل از‬ مهر، تحقیق مطالب این‌کتاب به‌عهده مرضیه ذاکری و صدیقه هنرور بوده و تدوین آن نیز توسط مرضیه ذاکری انجام شده است.

«از خود دانستن» چیست؟ با پیوند با خدا، «خود» انسان متفاوت می‌شود. دیگر آن آدم قبل نیست. بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و مرزهای وجودش دیگر آنقدر تنگ نیست که خودش هم در آنجا نشود و همیشه گرفته و دلگیر باشد. شنیده‌اید که آدم‌ها بهخاطر در باز خانه کسی به مهمانی نمی‌روند، بلکه این روی باز و دل گشاده است که مهمان را به خانه می‌آورد؟ این روی باز، همان بزرگ و وسیع بودن انسان است.

با «بزرگ شدن خود»، مرزهای خانه انسان نیز تغییر می‌کند و خانه بزرگ می‌شود. نه اینکه دیوارهای خانه حرکت کنند و خانه وسیع شود، بلکه چون دل وسیع شده، خانه هم برای دیگران جا دارد. خانه می‌شود خانه امید آدم‌ها. اینها که گفتیم، تنها چند کلمه سخت نیست که در ذهن‌ها و خیال بافی های کنار هم قرار بگیرند و دنیایی دست نیافتنی بسازند. اشتباه نکنیم! فقط کعبه نیست که خدا در قرآن آن را خانه مردم نامیده یا فقط درِ خانه ائمه (ع) روی همه مردم و همه بی پناهان باز نبوده است، این چیزها می‌شود در دنیای آدم‌های معمولی هم اتفاق بیفتد. داستان خانه خانم منصوره مقدسیان در این کتاب، از این دست خانه هاست که خانه‌اش شده «خانه ای برای همه». مادر هم در این خانه، مادری برای همه است؛ مادری فراگیر و دلسوز که اگر پول هم نمی‌داشت، بی‌اعتنا نبودنش به دیگران، بالاخره جوری خودش را نمایان می‌کرد. اصلاً «مادری» الگوی خوبی است برای رهبری اجتماعی در محله یا فامیل یا حتی جامعة بزرگ. خانم منصوره مقدسیان در ظاهر کار خیلی خاصی نمی‌کند؛ اما ظرافت‌های درک او از دیگران، باعث شده ظرفیت آدم‌ها را خوب بشناسد و متناسب با هرکدام جوری دستگیری کند. اینها به این معنی نیست که کار او نمونه‌ای بی نقص است و مو لای درز کارش نمی‌رود، نه. اینها به این معناست که چقدر وقتی مادری بخواهد مادری کند، می‌تواند رهبری اجتماعی بکند و پیوندهای اجتماعی را تقویت کند و چقدر از این دست مادرها دوروبرمان داریم و قدر نمی‌دانیم که همین نمونه‌ها، اکسیری هستند برای دنیای تنها شده و آدم‌های بی کس وکار شده این جهان مدرن.

خلاصه اینکه این آدم‌ها خاص نبوده‌اند، بلکه خاص شده‌اند؛ فقط اراده کرده‌اند که خودشان را بزرگ کنند و جا پیدا شده برای بقیه. این آدم‌ها نمونه‌های خوبی هستند که سر دست بگیریمشان و وقتی می‌خواهیم از سبک زندگی اسلامی بگوییم، برای عینی شدن صحبت‌های مان و برای نشان دادن شدنی بودن این سبک از زندگی، معرفی شأن کنیم. اغراق هم لازم نیست. کافی است زندگی آنها را همانطور که بوده، روایت کنیم. همین روایت بدون اغراق و سانسور جذاب است و دل مخاطب را با خودش همراه می‌کند؛ چرا که نزدیک به فطرت است. از این دست مادرها و از این دست خانه‌ها، هم در شهر پیدا می‌شود و هم در روستا. هم پولدارش هست و هم تنگدستِ گشاده دستش. می‌توانیم پیدا و روایتشان کنیم. می‌شود غیر از اینکه چراغ بگیریم و دنبالشان بگردیم و پیدا کنی مشان برای روایت، امتحان هم بکنیم. خیلی خوب است بزرگ شدن‌ها و بزرگ شدن خانه‌ها.

بعد از انتشار کتاب «خانم مربی»، روایت زندگی خانم سعیده صدیق‬ ‏زاده توسط انتشارات راه یار، مخاطبان از بخش‌هایی از کتاب استقبال کردند که راوی بسیار تحت تأثیر تربیت مادرش بوده است. مادر ایشان، خانم منصوره مقدسیان را بعد از چاپ این کتاب پیدا کردیم. «خانه ای برای همه» حاصل روایت فرزندان، نوه‌ها، شاگردان، آشنایان و همسایه‌های منصوره مقدسیان است.»

این‌کتاب با ۲۱۶ صفحه، شمارگان ۱۰۰۰ نسخه و قیمت ۶۵ هزار تومان عرضه شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...