کتاب «منوجان در گذرگاه دو تمدن رودبار بزرگ و هرمزگان» نوشته قاسم سالاری توسط نشر خزه منتشر و راهی بازار نشر شد.

منوجان در گذرگاه دو تمدن رودبار بزرگ و هرمزگان قاسم سالاری

به گزارش کتاب نیوز به نقل از مهر؛ منوجان نام منطقه‌ای باستانی در استان کرمان است و این کتاب حاصل بیش از ده سال مطالعه‌ نویسنده و پژوهش او در منابع مختلف درباره‌ این منطقه. «منوجان» چهاربخش را شامل می‌شود: بخش نخست به اتفاقات مهمِ تاریخی این سرزمین از روزگارانِ دیرین تا زمان صفویه می‌پردازد. بخش دوم شمه‌ای تاریخی از وضعیت فرهنگی و آموزش و پرورش منوجان ارائه می‌دهد. بخش سوم اوضاع جغرافیایی منطقه، مانند روستاها، کوه‌ها، رودها و گیاهان را می‌کاود و بخش چهارم و پایانی هم، نمونه‌هایی از تبارشناسی را پیش‌روی مخاطب قرار می‌دهد.

اما این‌کتاب، روایتی از زیاده‌خواهی‌ها و بخشش‌ها، ظلم‌ها و شفقت‌ها، جدال‌ها و صلح‌ها، و در یک کلام، انعکاس آنچه را در روح و روان آدمیان می‌گذرد، به‌ویژه در طبیعتی که گاه سخاوتمند است و گاه سختگیر هم به مخاطب ارائه می‌کند.

در بخشی از این‌کتاب آمده است:

«سرهنگ ظریو فرمانده پادگان کهنوج و سرهنگ ضرابی معاون عملیات نظامی در این منطقه بودند. دولت رضا شاهی با دسیسه و حیله خاصی شهقلی کامرانی را بخشوده و تأمین داد و وی را مأمور امنیت مارز و بشاگرد و اطراف کرد. بعد از مدتی سرهنگ ظریو او را به مرکز نظامی کهنوج دعوت کرد. او با تعدادی از محافظین مسلح خود به کهنوج آمد و روزی بنا به پیشنهاد سرهنگ ظریو برای استحمام به جوی پر آبی وارد شدند. شهقلی که سرگرم استحمام شد، سرهنگ ظریو با حیله ای به مأمورین از قبل آماده‌شده و برنامه‌ریزی‌شده‌ی خود، با ایما و اشاره‌ای دستور دستگیری شهقلی کامرانی و همراهانش را صادر کرد؛ شهقلی غافلگیر شده و دستگیر می شود. از دیگر دستگیرشدگانِ همراهان شهقلی، جلال کامرانی و فرد جنگاور دیگری به نام محمود توکلی بودند که همه‌ آنها را روانه‌ زندان در پادگان کهنوج کردند.

همزمان با این واقعه برادر او کامران کامرانی با اردوی مسلح چهارصد نفره‌ای در حوالی اسفندقه و بافت و توابع مشغول لشکرکشی بود. در آنجا به اطلاع کامران رسانیده شد که برادرش شهقلی دستگیر و در گردان کهنوج زندانی است. او با مشورت فرماندهان همراهش تصمیم گرفت که به گردان کهنوج حمله‌ور شود و برادر خود را آزاد کند..»

این‌کتاب با ۲۵۶ صفحه و قیمت ۴۵ هزار تومان منتشر شده است.

................ هر روز با کتاب ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...