ماندن در وضعیت پیروزی | الف


عادت کرده‌ایم داستان پیرورزی‌ها را بشنویم. موفقیت اپل،‌ گوگل،‌‌ ماکروسافت و ... و این اخبار ذهن ما را عادت داده‌اند به ‌اینکه راه اندازی هر کسب و کاری منتج به پیروزی خواهد بود، غافل از اینکه روزانه شرکت‌ها، موسسات و استارت آپ‌های فراوانی در گوشه و کنار جهان در همان روزها و ماه های ابتدایی شروع کار، از گردونه رقابت خارج می‌شوند.‌ کارخانه‌هایی مشهور پس از سال‌ها فعالیت تاب مقاومت در برابر حریفان تازه وارد را از دست می‌دهند و پس از مدتی به فراموشی سپرده می‌شوند. در دنیای پیچیده و پر رمز و راز امروز، یکی از پرسش‌های اصلی برای مدیران و سرمایه‌گذاران این است که در آشفتگی‌‌های دنیای مدرن چگونه باید در عرصه رقابت، شرط بقا را ضمانت کرد و سپس به سودآوری رسید. بسیاری از این شکست‌ها و از گردونه رقابت خارج شدن‌ها مربوط به شرکت‌هایی است که با برنامه ریزی صحیح و انتخاب یک استراتژی مناسب وارد بازار شده‌اند و به عبارتی تمام شواهد نشان از درستی تشخیص مدیران آن‌ها برای این عرصه بوده است و حتی با تکیه بر تجارب گذشته پیروزی را قطعی و در دسترس می‌دیده‌اند اما ناگهان در یک شوک بزرگ رقابت را به رقبای چالاک‌تر واگذار کرده‌اند و یا به عبارتی نتوانسته‌اند زمان تغییر را درست تشخیص دهند و در زمان مناسب به تغییرات پیرامونشان توجه کنند. نکته حائز اهمیت این است که بسیاری از شرکت‌ها برای رسیدن به کارآیی و بهره‌وری برنامه‌ریزی شده‌اند تا چالاکی. به طور مثال بسیاری از شرکت‌ها در زمان‌هایی نه چندان دور برنامه‌ریزیشان برای رقابت با محصولاتی بود که چرخه عمری نزدیک به بیست سال داشتند. (رقابت در صنعت خودرو که شرکت‌های مختلف با یکدیگر در رقابت هستند).اما امروزه همین شرکت ها باید تولیداتی داشته باشند که با محصولاتی دارای چرخه عمر نزدیک به دو سال رقابت کنند.

جان پی کاتر [John Kotter] «شتاب‌دهی» [Accelerate: Building Strategic Agility for a Faster-Moving World]

«صنعت رسانه‌های نوشتاری که مدل کسب و کارش صدسال دست نخورده مانده بود، در دهه گذشته و درست جلوی چشمان ما نابود شد. کامپیوترهای شخصی همیشه جزو محصولات رقابتی بوده‌اند اما اگر هم اکنون بخواهید شرکت اچ پی یا دل را اداره کنید، واژه رقابتی برای توصیف جهانی که در آن زندگی می کنید بسیار آبکی به نظر می‌رسد.»

جان پی کاتر [John Kotter] نویسنده کتاب‌های پرفروش مدیریتی یکی از رهبران فکری شناخته شده در عرصه مدیریت کسب و کار است. این استاد دانشگاه هاروارد تا‌کنون 19 کتاب تالیف کرده که 12 عنوان از این کتاب‌ها، جزء پرفروش‌ترین‌ آثار در این حوزه بوده است. مقاله او در در نشریه هاروارد بیزینس ریویو با عنوان «شتاب‌دهی» [Accelerate: Building Strategic Agility for a Faster-Moving World] جایزه سال 2012 شرکت مکنزی را برای کاربردی‌ترین و درخشان‌ترین تفکر در قلمرو کسب و کار در مدیریت را دریافت کرده‌‌ است. سایر کتاب‌های پرفروش وی عبارت‌اند از حس اضطرار، قلب تغییر و راهبری تغییر که مجله تایم آن‌ها را در فهرست 25 کتاب تاثیر گذار منتشر شده در حوزه مدیریت قرار داده است.

از مهمترین ویژگی‌های کتاب، زبان ساده‌ای است که به مدد آن از پیچیدگی‌های تغییر رمزگشایی می‌شود. بسیاری از شرکت‌ها در زمان اجرا و پیاده‌سازی فرآیند تغییر با سر‌در‌گمی و ابهام مواجه می‌شوند. از طرفی این فرآیند را برای رقابت اجتناب‌ناپذیر می‌دانند. مساله‌ی مشترکی که کتاب سعی در حل آن داشته و در تمامی شرکت‌ها فارغ از مکان جغرافیایی آن‌ها وجود دارد. مساله‌ای که در میان سازمان‌های ایرانی نیز شایع است و شاید بتوانند پاسخ آن را در کتاب بیابند، و آن فربه‌گی و بزرگ شدن بی‌قواره سازمان‌ است که به مرور چالاکی و چابکی خود را از دست داده و در برابر تهدیدات کسب و کارهای جدید قادر به خلق فرصت‌های تازه برای خود نیستند و به مرور زیان ده شده و از رقابت باز‌می‌مانند.

در نگاه اول ممکن است تصور شود، این کتاب فقط به شرکت‌های بزرگ و چندملیتی با نیروی انسانی زیاد می‌پردازد، اما با دقت در ایده‌های مطرح شده در کتاب متوجه می‌شویم بازدهی و کاربرد این ایده‌ها برای شرکت‌های کوچک و کسب و کارهای متوسط، بسیار پر‌منفعت است. با توجه به اینکه بسیاری از شرکت‌ها در ایران در حال تقویت زیرساخت‌های خود هستند، شاید در نگاه نخست محتوای کتاب جلوتر از فضای کسب و کار رایج در ایران جلوه کند. اما با توجه به سرعت تغییر و تحولات و تاثیری که در این عرصه دارد، کاملا با شرایط کنونی کشور مطابقت دارد. مدیران و مخاطبان کتاب با شتاب‌دهی برای استفاده بهینه از ایده‌های آن، ضمن توجه به بستر فرهنگی که کتاب در آن نوشته شده، توانایی انطباق ایده‌ها با شرایط شرکت‌های خودشان را خواهند داشت. این کتاب می‌خواهد پیچیدگی‌های عبور از این تنگنا را با زبانی ساده اما عمیق با مخاطبان خود در میان بگذارد، هدفی که می‌توان گفت تا حد زیادی در تحقق آن توفیق داشته است.

ترجمه‌ی دقیق و روان کتاب باعث شده بومی نبودن مثال های کتاب مخاطب را خسته نکند. خواندن این کتاب برای مدیران سازمان‌هایی که نیاز به تغییر را حس کرده‌اند اما جرات شروع این فرآیند را ندارند، می تواند بسیار آموزنده و کارآمد باشد. این کتاب تلنگری است برای‌ مدیران سازمان‌های ایرانی که تا دیر نشده شرایط رقابت با محصولات برخوردار از چرخه عمر کوتاه و همینطور کسب و کارهای متوسط با چالاکی بالا را بپذیرند، در غیر اینصورت خیلی سریع از گردونه حذف خواهند شد.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...
گوته بعد از ترک شارلوته دگرگونی بزرگی را پشت سر می‌گذارد: از یک جوان عاشق‌پیشه به یک شخصیت بزرگ ادبی، سیاسی و فرهنگی آلمان بدل می‌شود. اما در مقابل، شارلوته تغییری نمی‌کند... توماس مان در این رمان به زبان بی‌زبانی می‌گوید که اگر ناپلئون موفق می‌شد همه اروپای غربی را بگیرد، یک‌ونیم قرن زودتر اروپای واحدی به وجود می‌آمد و آن‌وقت، شاید جنگ‌های اول و دوم جهانی هرگز رخ نمی‌داد ...
موران با تیزبینی، نقش سرمایه‌داری مصرف‌گرا را در تولید و تثبیت هویت‌های فردی و جمعی برجسته می‌سازد. از نگاه او، در جهان امروز، افراد بیش از آن‌که «هویت» خود را از طریق تجربه، ارتباطات یا تاریخ شخصی بسازند، آن را از راه مصرف کالا، سبک زندگی، و انتخاب‌های نمایشی شکل می‌دهند. این فرایند، به گفته او، نوعی «کالایی‌سازی هویت» است که انسان‌ها را به مصرف‌کنندگان نقش‌ها، ویژگی‌ها و برچسب‌های از پیش تعریف‌شده بدل می‌کند ...
فعالان مالی مستعد خطاهای خاص و تکرارپذیر هستند. این خطاها ناشی از توهمات ادراکی، اعتماد بیش‌ازحد، تکیه بر قواعد سرانگشتی و نوسان احساسات است. با درک این الگوها، فعالان مالی می‌توانند از آسیب‌پذیری‌های خود و دیگران در سرمایه‌گذاری‌های مالی آگاه‌تر شوند... سرمایه‌گذاران انفرادی اغلب دیدی کوتاه‌مدت دارند و بر سودهای کوتاه‌مدت تمرکز می‌کنند و اهداف بلندمدت مانند بازنشستگی را نادیده می‌گیرند ...
هنر مدرن برای او نه تزئینی یا سرگرم‌کننده، بلکه تلاشی برای بیان حقیقتی تاریخی و مقاومت در برابر ایدئولوژی‌های سرکوبگر بود... وسیقی شوئنبرگ در نگاه او، مقاومت در برابر تجاری‌شدن و یکدست‌شدن فرهنگ است... استراوینسکی بیشتر به سمت آیین‌گرایی و نوعی بازنمایی «کودکانه» یا «بدوی» گرایش دارد که می‌تواند به‌طور ناخواسته هم‌سویی با ساختارهای اقتدارگرایانه پیدا کند ...