اتاق‌نشیمنی برای ادبیات | آرمان ملی


خواندن متن فرانکو مورتی [Franco Moretti] هیجان‌انگیز است. مورتی، در ادامه پژوهش‌های دامنه‌دارش که متمرکز بر فرهنگ بورژوازی اروپاست در «بورژوا در میانه‌ تاریخ و ادبیات» [2013- The bourgeois : between history and literature] نثر قرن 18 و 19 را مطالعه می‌کند. او به‌دنبال روابط میان بوطیقای داستان و تاریخ اجتماعی بورژوازی است، و در این میان آن‌گونه که خودش می‌گوید از «مواجهه فرم و کمیت» بهره می‌برد.

فرانکو مورتی [Franco Moretti] بورژوا در میانه‌ تاریخ و ادبیات [ 2013- The bourgeois : between history and literature]

فرانکو مورتی منتقد و تاریخدان ادبی، استاد دانشگاه استنفورد و بنیانگذار مرکز «رمان‌پژوهی» این دانشگاه است. او در سال 2010 «آزمایشگاه ادبیات استنفورد» را راه‌اندازی کرد تا ادبیات را به شیوه‌ای کمی و به کمک نرم‌افزارهای رایانه‌ای تحلیل کند. مورتی در مقاله «تاریخ رمان، نظریه رمان» (2010) تصریح می‌کند که کار با داده‌های دیجیتال متفاوت از کار با متن است. وقتی پژوهشگر ادبی با داده‌های بایگانی‌شده مواجه است دیگر متنی در کار نیست که با او سخن بگوید، به عبارت دیگر بایگانی‌ها هیچ نمی‌گویند مگر سوالی طرح شود، و این سوال باید درست طرح شود. او می‌گوید این امر نقد را به آزمایشی بدل می‌کند که «پرسش از فرهنگ» است. «بورژوا در میانه‌ تاریخ و ادبیات» مصداق همین نقد چونان «پرسش از فرهنگ» است: طرح سوال درست و مطالعه داده‌های کمی و درنهایت رسیدن به نتایجی پیش‌بینی‌نشده.

کتاب شامل یک پیش‌درآمد و پنج فصل است؛ مورتی با ردیابی هفت کلید‌واژه‌، دگردیسی نثر از دفو تا ایبسن را دنبال می‌کند که نشان دهد بورژوازی چگونه در رمان هم ظاهر و هم پنهان می‌شود. نثر و کلیدواژه چون دو رشته موازی در کتاب دنبال می‌شوند «و از رهگذر آنهاست که وجوه ممیز فرهنگ بورژوایی از ساحتِ پوشیده و حتی نهفته‌ زبان سربرمی‌آورند: «ذهنیتی» که از تداعی‌های معنایی و الگوهای دستوری ناخودآگاه ساخته شده، نه از مفاهیم روشن و مشخص.»

بخش زیادی از فصل نخست با عنوان «ارباب-کارگر» به «رابینسون کروزو» (1719) دنیل دفو اختصاص یافته است؛ مورتی قهرمان این اثر را آخرین ماجراجو و متن را پیشابورژوا محسوب می‌کند. او معتقد است رابینسون کروزو از یک طرح بی‌شکل به وجود ‌آمده است. به عبارتی دفو در میانه راه، بازرگان ماجراجو را به بازرگان خردمندِ جست‌وجوگر، مردِ سازنده و مفید تبدیل می‌کند و این راه را برای رمان بورژوا آماده می‌سازد. در فصل دوم با عنوان «سده‌ جدی» مورتی رابطه‌‌ای متقابل را میان نقاشی و نثر کشف می‌کند. فصل‌های سوم و چهارم، «مه» و «کژدیسگی ملی»، خودویرانگری طبقه متوسط بورژوا را به نمایش ‌می‌گذارند. فصل آخر نیز درباره نمایشنامه‌های ایبسن به‌طور ویژه است. مورتی با موشکافی، ابتدا کاراکترهای جهان بورژوایی ایبسن، و سپس بدکاری‌ها در آثار ایبسن را ورانداز می‌کند. مورتی کشف می‌کند که تمام درون‌درگیری‌های طبقه بورژوا در یک منطقه خاکستری مبهم رخ‌ می‌دهد، که خود قانون نیز وجود آن را می‌پذیرد: «نه غیرقانونی، و درعین‌حال، نه خیلی‌ درست.»

فصل «سده جدی» نمونه روشنی از نحوه ملاقات مورتی با موجودی به نام بورژوا در میانه‌ تاریخ و ادبیات است: این فصل با سه نقاشی از یان ورمیر، نقاش عصر طلایی هلند، آغاز می‌شود. مورتی با تحلیل نقاشی‌ها مدعی است اینها توصیف صرف نیستند، بلکه صحنه‌هایی از یک داستان، صحنه‌هایی از یک روایتند که حالا شاید «لحظه‌هایی سترگ از تاریخ جهان» نباشند. او در اینجا قدم بعدی را برمی‌دارد و به تأسی از رولان بارت می‌نویسد پاره‌های روایت داستان را می‌توان به 1) چرخش‌گاه‌های اصلی و 2) لایی‌ها تقسیم کرد، و آنچه در کادرهای ورمیر می‌بینیم «لایی» است. لایی‌ها که آمیخته به «نیرومندی امکان» هستند، روزمرگی را روایت می‌کنند و در ادبیات قرن 19 همه‌جا هستند. مورتی کشف کرده که هم در سطح جمله در «رابینسون کروزو» و هم در سطح پاره‌داستان در رمان‌های سده نوزدهم، چیزهای کوچک، چیزهای روزمره اهمیت پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر روزمرگی‌ها، تبدیل به روایت می‌شوند بی‌آنکه کوچکی و روزمرگی‌شان را از دست بدهند. مورتی در اینجا افق را تغییر می‌دهد و می‌پرسد: چرا؟ یعنی پس از بررسی چیستی لایی‌ها در نقاشی و نثر، می‌پرسد چرا لایی‌‌ها چنین ساخته شده‌اند؟ و پاسخ را در زندگی بورژوازی جست‌وجو می‌کند، بیرون از نقاشی و نثر، جایی‌که زندگی خصوصی، زمان فراغت و اتاق‌نشیمن در حال شکل‌گیری است. طبقه متوسط با جدیت از این فضا و از این فراغت بهره می‌برند، گویی در حال کار مدامند، چیزی که مورتی آن را معادل عقلانی سازی وبر می‌بیند: «این لایی‌ها ابداعِ سترگِ بورژوازی هستند، نه به‌خاطر اینکه تجارت، صنعت، و دیگر «واقعیت»‌های بورژوازی را وارد رمان می‌کنند (که این کار را نمی‌کنند)، بل به این دلیل که به‌واسطه این لایی‌ها منطق عقلانی‌سازی در خود ضربآهنگ رمان رسوخ می‌کند.»

[بورژوا در ميانه‌ تاريخ و ادبيات با ترجمه مهران مهاجر و توسط نشر آگه منتشر شده است.]

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

تجربه‌نگاری نخست‌وزیر کشوری کوچک با جمعیت ۴ میلیون نفری که اکنون یک شرکت مشاوره‌ی بین‌المللی را اداره می‌کند... در دوران او شاخص سهولت کسب و کار از رتبه ١١٢ (در ٢٠٠۶) به ٨ (در ٢٠١۴) رسید... برای به دست آوردن شغلی مانند افسر پلیس که ماهانه ٢٠ دلار درآمد داشت باید ٢٠٠٠ دلار رشوه می‌دادید... تقریبا ٨٠درصد گرجستانی‌ها گفته بودند که رشوه، بخش اصلی زندگی‌شان است... نباید شرکت‌های دولتی به عنوان سرمایه‌گذار یک شرکت دولتی انتخاب شوند: خصولتی سازی! ...
هنرمندی خوش‌تیپ به‌نام جد مارتین به موفقیت‌های حرفه‌ای غیرمعمولی دست می‌یابد. عشقِ اُلگا، روزنامه‌نگاری روسی را به دست می‌آورد که «کاملا با تصویر زیبایی اسلاوی که به‌دست آژانس‌های مدلینگ از زمان سقوط اتحاد جماهیر شوروی رایج شده است، مطابقت دارد» و به جمع نخبگان جهانی هنر می‌پیوندد... هنرمندی ناامید است که قبلا به‌عنوان یک دانشجوی جوان معماری، کمال‌گرایی پرشور بوده است... آگاهیِ بیشتر از بدترشدنِ زندگی روزمره و چشم‌انداز آن ...
آیا مواجهه ما با مفهوم عدالت مثل مواجهه با مشروطه بوده است؟... «عدالت به مثابه انصاف» یا «عدالت به عنوان توازن و تناسب» هر دو از تعاریف عدالت هستند، اما عدالت و زمینه‌های اجتماعی از تعاریف عدالت نیستند... تولیدات فکری در حوزه سیاست و مسائل اجتماعی در دوره مشروطه قوی‌تر و بیشتر بوده یا بعد از انقلاب؟... مشروطه تبریز و گیلان و تاحدی مشهد تاحدی متفاوت بود و به سمت اندیشه‌ای که از قفقاز می‌آمد، گرایش داشت... اصرارمان بر بی‌نیازی به مشروطه و اینکه نسبتی با آن نداریم، بخشی از مشکلات است ...
وقتی با یک مستبد بی‌رحم که دشمنانش را شکنجه کرده است، صبحانه می‌خورید، شگفت‌آور است که چقدر به ندرت احساس می‌کنید روبه‌روی یک شیطان نشسته یا ایستاده‌اید. آنها اغلب جذاب هستند، شوخی می‌کنند و لبخند می‌زنند... در شرایط مناسب، هر کسی می‌تواند تبدیل به یک هیولا شود... سیستم‌های خوب رهبران بهتر را جذب می‌کنند و سیستم‌های بد رهبران فاسد را جذب می‌کنند... به جای نتیجه، روی تصمیم‌گیری‌ها تمرکز کنیم ...
دی ماهی که گذشت، عمر وبلاگ نویسی من ۲۰ سال تمام شد... مهر سال ۸۸ وبلاگم برای اولین بار فیلتر شد... دی ماه سال ۹۱ دو یا سه هفته مانده به امتحانات پایان ترم اول مقطع کارشناسی ارشد از دانشگاه اخراج شدم... نه عضو دسته و گروهی بودم و هستم، نه بیانیه‌ای امضا کرده بودم، نه در تجمعی بودم. تنها آزارم! وبلاگ نویسی و فعالیت مدنی با اسم خودم و نه اسم مستعار بود... به اعتبار حافظه کوتاه مدتی که جامعه‌ی ایرانی از عوارض آن در طول تاریخ رنج برده است، باید همیشه خود را در معرض مرور گذشته قرار دهیم ...