شماره ی 11 و 12 هفته نامه‌ی ادبی رودکی منتشر شد.

به گزارش کتاب‌نیوز، در این شماره به مناسبت سال‌‏مرگ مهدی اخوان ثالث برخوانی او شامل میزگرد اخوان با حضور مرتضا کاخی و حافظ موسوی و احمد ابومحبوب و محمد عزیزی، و یادنوشت‏ه‌ایی از ایرج صف شکن و محمدعلی بهمنی و محمد مفتاحی به چاپ رسیده است.

پازند را در باره‏ی هویت شناسی ویلیام شکسپیر خواهید خواند که در آن در مورد شخصیت واقعی این شاعر معروف اما ناشناخته نظریات مختلفی را می‏بینید.

هم چنین در بخش نامه‏‌ی فرهنگ در باره‏‌ی فضای مجازی و تارگاه‌‏های ادبی و فرهنگی با مسئولان دو تارگاه دینگ دانگ و کتاب نیوز مصاحبه‏‌هایی درج شده است.

در بخش جستار مهرداد فلاح واکنشی به نقد چاپ شده بر شعر خواندیدنی در شماره‏‌ی نخست دور تازه چاپ کرده و نیز محمدعلی شاکری یکتا در واکنش به شماره‌‏ی سه و چهار دور تازه‌‏ی رودکی مقاله‏‌یی در باره‌‏ی قالب‏های پیشنهادی علیرضا پنجه‏‌یی درج کرده است. و نیز مقاله‏‌ی بلندی در باب ادبیات جنگ به قلم مجتبی حبیبی در این بخش آمده است.

در صفحات شعر آثار محمدعلی شاکری یکتا، سارا جلوداریان، علیرضا طبایی، کبوتر ارشدی، مهدی عاطف راد، معرفی یک شاعر چینی توسط مانا آقایی و ... و در بخش داستان، آثاری از م. ح. عباسپور، فرزانه رحمانی، داریوش رعیت، رابرت بار، گابریل گارسیا ماکز، پیو باروخا و ... منتشر شده است.

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...