در چهار دهه اخیر، تحلیل‌ها و تحقیقات بسیاری درباره چیستی و چگونگی سقوط نظام سلطنتی و وقوع انقلاب اسلامی در ایران انجام شده است. در حالی که در سال‌های نخست پس از پیروزی انقلاب، درباره ریشه‌های دگرگونی‌های بنیادین کشور بحث و گفت‌وگو می‌شد، در سال‌های بعد به دلایلی که از حوصله و محدوده این مختصر خارج است، به تدریج نظریه توطئه دست‌های پنهان و تغییر ناگهانی در شرایط مطلوب و آرمانی مطرح شد. در این نگاه، در سال 1357، همه چیز در ایران در بهترین حالت ممکن بود، ولی عده‌ای ناگهان محمدرضاشاه و سلطنت پهلوی را سرنگون کردند.

محمدحسین خسروپناه اصلاح یا انقلاب، دعوت از خودکامه برای پذیرش حقوق سیاسی مردم

این نوع نگاه، در ابتدا صرفا مبحثی جدلی و غیرعالمانه و نامستند در واکنش به شرایط و رخدادهای مختلف بعد از انقلاب بود. ولی به تدریج، رنگ و لعاب و پوشش علمی و جدی به خود گرفت و اکنون دیده می‌شود که حتی شماری از کسانی که خود روزگاری درگیر مبارزه با حکومت سابق بوده و یا قربانی آن بوده‌اند نیز به این نوع نگاه توجه مثبت می‌کنند.

در میان منابع و اسناد داخلی و بین‌المللی، اطلاعات زیادی در مورد ریشه‌های نارضایتی و نافرمانی و «صدای پای دگرگونی» در ایران قبل از انقلاب وجود دارد. صاحب این قلم نیز سال‌هاست که بخشی از پژوهش‌های آرشیوی و اسنادی خود را به این مقوله، به خصوص نظرات اندیشمندان و مقامات رسمی و دیپلماتیک بین‌المللی اختصاص داده است. با این همه و با وجود منابع مختلف و متعدد، تاکنون تالیفی جامع و متمرکز در مورد تلاش‌های مختلف افراد و جریان‌های مختلف برای هشداردهی به شاه و دعوت از او به انجام اصلاحات، در چهار سال پایانی حکومت پهلوی انجام نشده بود.

اکنون این مهم، توسط آقای محمدحسین خسروپناه انجام شده و مجموعه مهم مستند و مرجعی تقریبا کامل از تلاش‌ها و مکاتبات سیاسی خطاب به شخص شاه و دولت‌های مختلف تحت امر او، تحت عنوان: «اصلاح یا انقلاب، دعوت از خودکامه برای پذیرش حقوق سیاسی مردم: 1357- 1353» تالیف و منتشر شده است.

خسروپناه، پیش از این مقالاتی در این مقوله در نشریاتی چون نگاه نو منتشر کرده بود. ولی در این کتاب 592 صفحه‌ای، به تفصیل به مکاتبات و تلاش‌های مختلف چهار ساله برای هشدار دادن و آگاهی بخشی به شاه و حکومت درباره تحولات گذشته، وضعیت کنونی و پیش‌بینی آینده پرداخته است. این اقدامات در شرایطی صورت می‌گرفت که به جز چند ماه آخر منتهی به سقوط سلطنت، شخص شاه و دولت و دستگاه امنیتی او، اعتنای جدی و مثبتی به این تلاش‌ها نکردند. وقتی هم که به این مطالب توجه شد که کار از کار گذشته بوده و امکان تغییر شرایط و روند پیش رو وجود نداشت.

انتخاب دوره زمانی 1353 تا 1357 برای این کتاب تصادفی نیست. سال 1353، آغاز دوران اقتدار نسبی سیاسی، منطقه‌ای و اقتصادی ایران، بی‌اعتنایی شاه و حکومتش به افکار عمومی و اعمال فشار بیشتر به منتقدان و مخالفان است تا زمانی که در پاییز 1357، شاه با تغییر موضوع کامل، ملتمسانه دست دوستی به سوی مخالفان خود دراز کرد. اقدامی دیرهنگام و ناچیز که ناگزیر تاثیری معکوس داشت و عزم مخالفان برای تغییر بنیادین را جزم‌تر کرد.کتاب در سه یخش تهیه شده است: نخست بازنشر تکمیل شده مقاله بلند اصلاح یا انقلاب نویسنده که فتح بابی تحلیلی است برای فهم بهتر تلاش‌های مختلف برای روشنگری و اصلاح وضع موجود در فاصله اسفند 1353 تا اردیبهشت 1357. دوم، نامه‌ها و هشدارهای افراد و گروه‌های در همان زمان و واکنش‌های شاه و متحدانش به این اقدامات. سوم، پیوست‌های کتاب که شامل گزیده بیانیه‌ها، مقالات و مدارک مهم آن روزگار است که به ‌طور خاص خطاب به شاه و حکومت او نیست، ولی در همان راستا و مقوله منتشر شده‌اند.

افرادی که نامه‌های آنان در این کتاب خطاب به شاه و مقامات منتشر شده، به ترتیب انتشار عبارتند از: مظفر بقایی، عزیزالله امیررحیمی (سه نامه)، علی‌اصغر حاج سیدجوادی (چهار نامه)، مهدی بهار، احمد صدر، دو نامه مشترک کریم سنجابی، شاپور بختیار و داریوش فروهر، بهرام نمازی و مهدی بازرگان.

گروه‌ها و احزاب مکاتبه کننده که در این کتاب به آنان پرداخته شده نیز به ترتیب انتشار از این قرار هستند: کانون نویسندگان ایران (پنج نامه)، نامه‌های جمعی از وکلای دادگستری، نویسندگان و یا جمعی از چهره‌های سیاسی و مذهبی، جمعیت دفاع از آزادی و حقوق بشر.

در بخش پیوست‌های کتاب، نامه‌ها و اعلامیه‌هایی از آیت‌الله العظمی روح‌الله خمینی، آیت‌الله ابوالفضل موسوی زنجانی، بابک امیرخسروی و علی شایگان منتشر شده است. انتخاب مطالب پیوست کتاب طبعا بر اساس سلیقه و رویکرد مورد نظر مولف انجام شده و طبیعی است که با نگاهی مختلف، انتخاب‌های دیگری نیز می‌توانست در این مجموعه جا داشته باشد.یکی دیگر از مطالب مهم بخش پیوست کتاب، مجموعه‌ای از گزارش‌ها، واکنش‌ها و مکاتبات درباره حادثه خونین حمله نیروهای لباس شخصی امنیتی به تجمع کاروانسرا سنگی در اول آذر 1356 و مضروب و مجروح کردن شماری از تجمع‌کنندگان است.

چنان که خسروپناه نیز در پایان مقاله خود تصریح کرده، در ادامه دست‌کم چهار سال بی‌اعتنایی مطلق به نصایح مشفقان و منتقدان در 23 اردیبهشت 1357 شاه با رد همه تلاش‎های مصلحانه، همه منتقدان خود را ضدرژیم، مارکسیست، کمونیست و تجزیه‌طلب خطاب کرد. ولی کمتر از شش ماه بعد در 15 آبان گفت: «متعهد می‌شوم که خطاهای گذشته و بی‌قانونی و ظلم و فساد دیگر تکرار نشود، بلکه خطاها از هر جهت جبران نیز گردد ... تضمین می‌کنم که حکومت ایران در آینده بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود.»

اما چنان که خسروپناه تاکید دارد: این بار انقلابیون بودند که به کمتر از سرنگونی شاه و حکومتش رضایت نمی‌دادند.

اعتماد

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مردم ایران را به سه دسته‌ی شیخی، متشرعه و کریم‌خانی تقسیم می‌کند و پس از آن تا انتهای کتاب مردم ایران را به دو دسته‌ی «ترک» و «فارس» تقسیم می‌کند؛ تقسیم مردمان ایرانی در میانه‌های کتاب حتی به مورد «شمالی‌ها» و «جنوبی‌ها» می‌رسد... اصرار بیش‌از اندازه‌ی نویسنده به مطالبات قومیت‌ها همچون آموزش به زبان مادری گاهی اوقات خسته‌کننده و ملال‌آور می‌شود و به نظر چنین می‌آید که خواسته‌ی شخصی خود اوست ...
بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...