شرم وابستگی و سایه سنگین مصدق | فرهیختگان
آخرین کتاب یرواند آبراهامیان با عنوان «بحران نفت در ایران از ناسیونالیسم تا کودتا» [Oil Crisis in Iran: From Nationalism to Coup D'Etat] متکی به آخرین اسناد آزادشده آمریکاییها در سال 2017 نوشته شده است. 5 بخش کتاب حاوی نکات مهمی درباره تاریخ دوره پهلوی است. در ادامه به مهمترین نکات این اثر خواهیم پرداخت.
بحرانها چنان تاثیر شگرفتی بر تاریخ دارند که میتوان تاریخ را روایت بحرانها یا رهایی از یک بحران و گرفتار شدن در بحرانی دیگر دانست. ماجرای ملی شدن صنعت نفت نیز عمده مسائل تاریخ معاصر ایران را تحت تاثیر قرار داده است. تا قبل از ماجرای نفت ما با استعمار و رویکردهای گوناگون آن مواجه بودیم اما در این دوره و در جنبش ملی شدن صنعت نفت روی دیگری از وجه استعماری غرب و البته مواجهه ما با آن نمایان شد.
پیوند رسانهها و سازمان سیا در مخدوش کردن چهره مصدق
یرواند آبراهامیان در کتاب بحران نفت در ایران سعی دارد متکی به اسناد آزادشده دولت آمریکا در سال 2017 خلأها و ضعفهایی که در روایتهای موجود از ماجرای نفت وجود دارد را برطرف سازد. با چنین رویکردی گزارشهای اسناد مذکور و روایتهای موجود در مطبوعات وقت (خاصه مطبوعات آمریکایی) را مورد توجه قرار داده است. آبراهامیان نشان میدهد که تحلیلهای مطبوعات چه نسبتی با گزارشهای وزارت خارجه، سیا و MI6 دارد. برای مثال وی توضیح میدهد که سلسله مقالات والاستریتژورنال در حمله به مصدق همان گزارشهایهایی است که آلن دالس و همکارانش در سازمان سیا تهیه کرده بودند. همچنین در تصویری که مطبوعات از مصدق ساختند و او را با القاب و عبارات سبک و سخیف توصیف کردند، بهشدت خطدهی و دستور نیروهای امنیتی آمریکا را میتوان مشاهده کرد.
این اسناد تاکید میکنند سیا برنامه کاری مفصل تبلیغاتی علیه مصدق را تدوین کرد که تقویت شاه، افزایش کمکهای مالی و راهنمای روزنامهها، خرید شخصیتها، ایجاد اختلاف بین حامیان مصدق، گسترش شایعه درباره پیوند مصدق و حزب توده و شوروی، از جمله رئوس آن بود. (ص42) همچنین توزیع اعلامیه جعلی به نام حزب توده علیه اسلام و درخواست نابودی روحانیت، ایجاد حلقه ارتباطی میان فرماندهان ارتش و برخی از ایلات از جمله پیشنهادهایی بود که توسط نیروهای امنیتی و وزارتی آمریکا علیه مصدق برنامهریزی شد. (ص42)
در ادامه آبراهامیان خاطرنشان میکند در 29 ژوئیه / 7 مرداد 1331 لوی هندرسون، سفیر آمریکا در ایران و جورج میدلتون، کاردار سفارت بریتانیا در تهران با هم دیدار و درباره اوضاع ایران گفتوگو کردند. آنها به نتایج زیر رسیدند؛ برکناری مصدق تنها از طریق کودتای نظامی ممکن است. انجام کودتا مستلزم مشارکت کامل فرمانده نظامی تهران خواهد بود. کودتا باید به طرفداری از شاه صورت بگیرد. شاه از مطرح شدن نامش در چنین قضیه پرخطری سخت اکراه داشت. پایگاه سیا پیشنهاد کرده بود که میتواند با سران بانفوذ ارتش ارتباط برقرار کند و شاه را ترغیب کند تا برای افزایش محبوبیتش علنا با بریتانیا مخالفت و از مصدق دستکم در ابتدا حمایت کند. (ص63) حسن ختام بخش اول کتاب آبراهامیان این پیام شاه به هندرسون است: اگر بهخاطر اقدامات سفیر نبود نهاد سلطنت در کشور سرنگون میشد. (ص71)
افسانه خطر کمونیسم و حزب توده
از دیگر مسائل مهم و جدی مورد توجه نویسنده در این اثر که بخش دوم کتاب به آن اختصاص دارد، به باد دادن افسانه قدرت حزب توده و خطر کمونیسم در ایران روزگار نفت است. در تحلیلهای گوناگونی که از ماجرای دخالتهای دولتهای خارجی خاصه آمریکا در کودتا 28 مرداد 1332 میشود، این انگاره که خطر قدرتگیری تودهایها و جریان متصل به شوروی در ایران، دولتهای آمریکا و انگلیس را برای دخالت و طراحی کودتا اقناع کرد، همواره از مهمترین تحلیلها درباره این ماجرا بوده است. با وجود این آبراهامیان متکی به اسناد آزادشده نشان میدهد این موضوع صرفا یک انگارهسازی توسط سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسی آمریکا بود، خاصه در روزگار وقت کمونیستها بهطور عام و حزب توده بهصورت خاص هیچ خطری نه برای آمریکا و نه برای شاه و حتی نیروهای مذهبی نداشتند.
آبراهامیان نشان میدهد که آنچه بیش و پیش از همه برای دولتهای انگلیس و آمریکا در اولویت قرار داشت کسبوکار شرکتهای نفتی بود. همچنین خطر جدی برای دولتهای مذکور اشاعه ملیکردن دیگر عرصهها توسط دولتهای منطقه مانند ملی کردن کانال سوئز توسط مصر بود. آنها خوب درک کرده بودند که ناآرامی در ایران امکان زیادی در انتقال آن به شرق دارد. خطر اصلی برای آنها بهم خوردن نظم جهانی بود.
اسناد آزادشده تاکید دارد که آمریکاییها توانسته بودند خطر کمونیسم را خوب جا بزنند. درحالیکه مساله اصلی برای آنها لطمهای بود که ماجرای نفت ایران به کسبوکار بینالمللی میزد، (ص75) شرکتهای بینالمللی متحد شدند تا یافتن مشتری و تانکر برای نفت ایران دشوار شود. (ص78) خطری که بهخوبی حس میشد و انگلیس و آمریکا درک کرده بودند ظرفیت انتقال ناآرامی در ایران به شرق و دیگر کشورهای غرب آسیا بود. (ص80) به همین خاطر تصمیم گرفتند خطر را در ایران سرکوب کنند. این اسناد همچنین تاکید دارد که تحرکی از طرف روسها در ماجرای نفت نبود و تهدیدی از جانب حزب توده وجود ندارد ولی چنین القا شد که خطر اصلی از طرف آنها متوجه منافع غرب است. (صص93-92) بنابراین برنامهریزان کودتا گفتار خطر کمونیستم و جنگ سرد را غالب کردند تا قصد و نیت اصلی آنها یعنی حفظ نظم جهانی محفوظ بماند.
گمراه شدن مصدق
بخش سوم کتاب معرکه مجلس را مورد توجه قرار داده است و نشان میدهد که چطور آمریکاییها با تاثیر بر نمایندگان مختلف مصدق را در تنگنا قرار دادند. همچنین از دیگر موضوعهای مورد توجه این بخش فریب خوردن مصدق در جدال ظاهری آمریکا و انگلیس است. آبراهامیان متکی به اسناد نشان میدهد دعوایی که هنری گرادی (آمریکا) و ریدر بولارد (انگلیس) در مطبوعات علیه همدیگر داشتند یک جنگ زرگری بود و گرادی بهطور خصوصی با ملی شدن نفت ایران مخالف بود اما علنی از بریتانیا انتقاد کرد. آبراهامیان نتیجه میگیرد که طرح این اختلاف گمراهکنند بود و بسیاری از جمله مصدق بیدرنگ به این نتیجه رسیدند که دو قدرت غربی در موضوعات اصلی با یکدیگر اختلاف نظر دارند اما درواقع هر دو به یک اندازه با ملی شدن واقعی مخالف بودند. (ص165) کتاب با ترسیم مساعی دموکراتها برای کودتا، این دروغ که دموکراتها مخالف کودتا بودند را نشان میدهد. (ص181) همچنین از دیگر موضوعات جذاب اسناد ذکرشده در این بخش افشای این مساله است که خبرنگار آسوشیدپرس عامل عملیاتی سیا بود. (ص192)
تمسخر انگاره نقش روحانیت در سقوط مصدق
آبراهامیان در آخرین بخش کتاب صفحاتی را به رد ادعای تاثیر روحانیت در سقوط مصدق اختصاص میدهد. وی معتقد است استدلالهای امثال داریوش بایندر که سعی در برجسته کردن این موضوع دارد ناشی از آن است که امثال وی میخواهند محبوبیت مصدق را به سلاحی در برابر جمهوری اسلامی تبدیل کنند. (ص121) درحالیکه نگاه دقیق به دوره مورد نظر نشان میدهد آیتالله بروجردی در طرحهای ویلبر که در صدد بود از علما علیه حزب توده رأی جمع کند با دیوار سخت سکوت وی روبهرو شد. همچنین روحانیونی که در فهرست انتخاباتی کاشانی در تبریز بودند یعنی مرتضی شبستری، محمدعلی انگجی، جواد گنجهای و ابراهیم میلانی همگی طرف مصدق بودند. همچنین در دوره مذکور حجتالاسلام محمود طالقانی، رضا زنجانی، ابوالفضل زنجانی، باقر رسولی، حسینعلی راشد و مرتضی پسندیده برادر آیتالله خمینی همگی از حامیان مصدق بودند. تنها موردی از روحانیون که با کودتا همراه شد آیتالله بهبهانی بود که بیشتر یک آخوند درباری شناخته شده بود تا یکی از علما یا روحانی برجسته. (ص232) آبراهامیان همچنین در این کتاب تاکید دارد که کودتا حاصل فروپاشی اقتصادی نبود. به همین منظور استنادهای مختلفی را برمیشمرد. وی بر عکس معتقد است کودتا به این دلیل روی داده بود که اقتصاد از شرایط مناسبی برخوردار بود. مصدق در جلسه محاکمهاش مدعی شد که کودتا به این دلیل مهندسی شده بود که اقتصاد ایران درحال بهبود بود. (ص228)
برآیندها
کتاب بحران نفت در ایران که متکی به اسناد جدید آزادشده خاصه اسناد وزارت خارجه آمریکا و سازمان سیا است بهخوبی نشان میدهد که شاه با وابستگی شرمآوری حکومت خود را مدیون عناصر آمریکایی و انگلیسی بود. آمریکاییها عاشق چشم و ابروی محمدرضا پهلوی نبودند بلکه آنها از باب شدن ملی کردن سایر صنایع در جهان وقت بیمناک بودند بنابراین از هر ابزاری برای ساقط کردن مصدق استفاده کردند تا نشان دهند این رویه نمیتواند در جاهای دیگر اعمال شود. انگاره و خطر کمونیستم و حزب توده در روزگار وقت صرفا ابزاری برای اقناع عمومی بود تا منازعه با مصدق را در کارزار جنگ سرد و علیه کمونیسم تعریف کنند اما به واقع مساله حفظ منافع شرکتهای بینالمللی بود که برخی از رجال سیاسی دولتهای انگلیس و آمریکا در آنها سهم داشتند. مصدق با وجود مدیریت خوب اما در دام دعوای زرگری آمریکا و انگلیس افتاد و از سوی دیگر مجلس را از دست داد. شاه اگرچه با ساقط شدن دولت مصدق در رأس امور قرار گرفت اما همیشه شرم وابستگی و سایه سنگین مصدق را حس میکرد.