صبرِ بی‌زمان، جبرِ بی‌امان | هم‌میهن


نام محمدرضا درویشی اعتباردهنده هرگونه اثر هنری است؛ به‌ویژه اگر در حوزه موسیقی نواحی و اقوام باشد. درویشی در طول ۲۶ سال وجب به وجب خاک ایران را قدم نهاده و اثر شگرف دایرة‌المعارف‌ موسیقی نواحی (که همچنان دفترهایش در حال افزایش است) را در اعتبار تاریخ فرهنگی سرزمین ایران به یادگار گذاشته است. بی‌تردید نگاه جدی به موسیقی باشکوه نواحی با آثار و تلاش خستگی‌ناپذیر درویشی شکل گرفت که امروزه جایگاه مستحکم این گونه موسیقی و هنرمندانش را در تاریخ هنر مشاهده می‌کنیم. او هرچند آهنگساز معتبری در گونه‌های مختلف موسیقایی است اما پژوهش و در صدر آن، پژوهش در فرهنگ موسیقی نواحی برایش جایگاه ویژه‌ای دارد.

موسیقی و خلسه محمدرضا درویشی

سرزمین بلوچستان با ویژگی‌ها و آداب منحصربه‌فرد، جایگاه والایی در عمق تمدن تاریخ دارد. مردمانی رنج‌دیده مترادف با فقر و زندگی طاقت‌فرسا اما صبور، هرچند صبری سرشته از جبر زمان. مهرماه ۱۳۷۳ محمدرضا درویشی پنجمین سفرش به چابهار را در جست‌وجوی «خلیفه شاه‌میر» آغاز می‌کند.

خلیفه با خانواده‌اش در کپری از برگ‌های نخل و خشت و گِل در بیغوله‌ای در حاشیه بندر زندگی می‌کند. یافتن خلیفه و متقاعد کردن او برای راه‌اندازی مراسم گواتی بسیار سخت انجام می‌گیرد که خلیفه به گفته خودش سال‌های درازی مراسم را برگزار نکرده است. خلیفه بالاخره در جست‌وجوی یاران قدیمی‌اش به کُنارک و طیس رفته و هرکدام را در سختی و رنج زندگی ساده‌شان در میان کپرها یافته و مراسم با یاران قدیمی او شکل می‌گیرد: «پیربخشِ برمه» جوابگوی ذکرهای گواتی، با صدایی که از غایت زندگی بلوچ برمی‌خاست. نفر دیگر نامش «چَلُک» و شهرتش «پَروَر» است. پیرمردی نابینا با چشم‌های باز، غم‌زده و مبهوت. او مستان گروه خلیفه است که قصیده شیخ عبدالقادر گیلانی را می‌خواند (هو می‌گفت و مست می‌شد). نفر سوم «عیدوک رزمی» تمبورک می‌نواخت و جواب ذکر می‌گفت.

«گوات» به معنای باد است و گواتی به بیماری می‌گویند که گرفتار گوات یا باد شده باشد. زندگی سخت و یکنواخت ساحل‌نشینان جنوب در طاقت‌فرسایی خود شرایط را برای بروز پریشانی خیال و ناهنجاری‌‌های روانی فراهم می‌کند. وجود نیروهای ماوراءالطبیعه و مرموز در تمام مناطق ساحلی جنوب ایران از اعتقاد مردمان آن است که از نظر آنان «باد» نامیده می‌شود.

در نواحی جنوبی بلوچستان این نیروهای مرموز را «گوات» می‌نامند. این بیماری دارای انواع مختلفی است که تاثیرات متفاوت آن روی بیمار توسط خلیفه شناسایی می‌شود. گوات، ذهن و جسم افراد را تسخیر کرده و تعادل روحی و جسمی‌شان را در هم می‌ریزد. برای مهار کردن این بیماری متاثر از فرهنگ و آداب و رسوم هر منطقه مراسم خاص و آیین‌های ویژه‌ای برگزار می‌شود.

مجلسی که به جهت این بیماری برگزار می‌شود ممکن است از یک شب تا چند شب به درازا بکشد. موسیقی رکن اصلی مراسم گواتی است. رهبر و هدایت‌کننده مراسم را خلیفه می‌گویند. هر خلیفه برای خود بساطی دارد: گروه نوازندگان، گروه چاپی و جوابی (دست‌زن و جوابگو)، مَستان، مُجیبِر (محرم و دستیار خلیفه)، بِمپان (بالاسریِ بیمار گواتی) و لوازم و وسایلی مانند تین (تاوه)، سوچکی (مخلوطی از گیاهان دارویی خوشبو و تا حدی سُکرآور)، بوسوچ (محل سوزاندن سوچکی)، زهرین تیل (روغنِ مَند) و...

در ابتدای مراسم، خلیفه با آداب خاص و مهربانی با بیمار صحبت می‌کند. سپس مراسم با خواندن قصیده‌ای به حرکت می‌افتد و ذکرها یکی پس از دیگری اجرا می‌شوند. (هر ذکر از نظر موسیقی، از فیگور یا جمله کوتاهی تشکیل شده که غالباً ساده و روان است و دائما تکرار می‌شود.) واکنش بیمار گواتی در مقابل هریک از ذکرها باعث تکرار بیشتر آنان می‌شود.

بیمار به آرامی شروع به لرزش کرده و درحالی‌که روی دو زانو نشسته، سر و بدن خود را به شکل مخصوصی حرکت می‌دهد. همراه با بیمار، خلیفه نیز به وجد و شور می‌آید که ناشی از خواندن ذکرها و نوای سازهاست. در این مرحله است که اگر باد بیمار مهار شود مجلس تمام می‌شود، وگرنه شب یا شب‌های دیگر نیز تکرار می‌شود.

کتاب «موسیقی و خلسه» با پژوهش ارزشمند استاد محمدرضا درویشی در دو بخش «ذکرهای مراسم گواتی» و «غزل‌خوانی و ذکر محافل صاحبان» بلوچستان، توسط موسسه فرهنگی-هنری ماهور منتشر شده است. در این نوشتار نگاهی به بخش اول کتاب شد که علاوه بر توضیح مبسوط مراسم گواتی، ذکرهای عربی و ترجمه‌های آن، همچنین ساختار صوتی آواز و سازها، آوانویسی شده است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...