گوسفندچرانی که مدیر انرژی جهان شد | اعتماد


برای ما ایرانی‌ها قصه نفت داستان پرآب چشمی است که معمولا قصه‌گوهایش آن را به «خواب آشفته» و «نفرین» تشبیه می‌کنند. قصه‌ای که از روز اولش درد و رنج است و نهایتا در کودتای 28 مرداد به ذکر مصیبت بدل می‌شود. اما قصه نفت سیاه از نگاه دیگران آنچنان هم سیاه نیست. برای کودک ریزجثه عشیره بدوی در صحرای عربستان، که دو سه سالی بعد از کشف اولین چاه‌های نفت در این کشور به دنیا آمد و کم‌کم خودش به سکاندار کشتی نفت در جهان بدل شد، داستان نفت، یک داستان سراسر شیرین است.

علی النعیمی [Ali Al-Naimi] برآمده از صحرا» [Out of the Desert: My Journey From Nomadic Bedouin to the Heart of Global Oil یا من البادية إلى عالم النفط]

علی النعیمی [Ali Al-Naimi] از روزی که در 12 سالگی توانست از یک چشم‌پزشک محلی گواهی 17 سالگی بگیرد، مسیری را شروع کرد که از یک کودک چوپان با دمپایی‌های پاره، به وزیر نفت و مدیرعامل بزرگ‌ترین صادرکننده نفت خام جهان تبدیل شد. او 7 دهه در آرامکوی سعودی کار کرد و نهایتا، خیلی بی‌سر و صدا از مقامش کناره‌گیری کرد. «برآمده از صحرا» [Out of the Desert: My Journey From Nomadic Bedouin to the Heart of Global Oil یا من البادية إلى عالم النفط] زندگی خودنوشت علی النعیمی، وزیر نفت و منابع طبیعی پیشین عربستان سعودی است که دو سال پیش از مقام خود کناره‌گیری کرد تا خالد الفالح، بعد از 21 سال به عنوان یک چهره جدید سکان نفت را در اختیار خود بگیرد.

علی النعیمی، چهارمین وزیر نفت عربستان بود، اسلاف او به خصوص دو وزیر نفت ابتدایی پادشاهی سعودی، رویاهای بزرگی را برای منابع عظیم نفت عربستان و مدیریت بازار جهانی نفت اندیشیده‌بودند، که نهایتا وقتی در ابتدای دهه 1980 مسوولیت مدیریت شرکت آرامکو به علی النعیمی واگذار می‌شد، او را به یکی از مهم‌ترین بازیگران اقتصادی جهان تبدیل ‌کرد، تا جایی که 10 سال پیش، مجله تایم در گزارشی علی النعیمی را یکی از 100 چهره موثر جهان نامید و فایننشیال تایمز مقام او را «قدرتمندترین مرد در حوزه انرژی جهان» می‌نامد. علی النعیمی یک پسر ریز جثه از عشیره‌های بدوی عربستان بود که کارکردن را از 4 سالگی با چوپانی گوسفندان قبیله آغاز کرد.

بزرگ‌ترین نقطه عطف زندگی این صحرانشین، زمانی بود که برادرش او را با خود به مدرسه برد، جایی که معلم‌ها اولین کلمات انگلیسی را به او یاد دادند. همین دانش زبان خارجی بعدها خیلی به کار نعیمی آمد که قرار بود چندین دهه از زندگی خود را در کار کردن با مهندسان و مدیران امریکایی در شرکت نفت کاسوک و بعدها آرامکو و نهایتا به عنوان یکی از شناخته‌شده‌ترین دیپلمات‌های اقتصادی جهان بگذراند. کمتر از 10 سال داشت که به عنوان دستیار برادرش که در دفاتر شرکت نفت کاسوک کار می‌کرد، وارد این شرکت نفتی نوپا شد. مدتی بعد، زمانی که برادرش جان خود را از دست داد، شرکت تصمیم گرفت او را که مدتی با برادرش در دفاتر به عنوان پادو کار کرده و با شرایط آشنا بود به جای او استخدام کند.

اما برای این اولین شغل نفتی، بخت زیاد با نعیمی یار نبود. چند ماهی بیشتر نگذشته‌بود که پادشاهی عربستان یک قانون کار جدید تصویب کرد که بر اساس آن کمپانی‌ها حق استخدام کودکان زیر 18 سال را نداشتند. نعیمی که 12-10 سالی بیشتر نداشت و جثه کوچکش هم سن او را حتی از این کمتر جلوه می‌داد، شغل اول خود را قربانی این قانون می‌دید. او طی ماه‌های بعد چندین شغل موقت دیگر را تجربه کرد و حتی توانست در یکی از پایگاه‌های نظامی امریکایی هم کاری برای خود دست و پا کند، اما نهایتا در دوازده سالگی بار دیگر پایش به کاسوک، شرکت نفت امریکایی عربستان سعودی باز شد. اصرار او برای گرفتن شغل نهایتا او را به مطب یک چشم‌پزشک محلی رساند تا گواهی سنی برای خودش دست و پا کند و ثابت کند که 18 ساله است. می‌نویسد که پزشک در گواهی‌اش می‌نویسد 12 سال و خودش اصرار می‌کند که دست کم 20 سالش است، نهایتا دو طرف روی 17 توافق می‌کنند، عددی که برای استخدام در شرکت کاسوک که اندکی در برابر سن قانونی انعطاف داشت، کافی بود.

بعد از این دوره پیشرفت علی النعیمی آغاز می‌شود، دو بار اعزام برای تحصیلات تکمیلی به دانشگاه امریکایی بیروت و بعد از آن هم در دانشگاه لیهای و استنفورد امریکا، او را به یک مهندس متخصص زمین‌شناسی و هیدرولوژی تبدیل کرد. او پله پله در شرکت نفت عربستان رشد کرد، اما نهایتا، بالاترین مقام این کمپانی را زمانی کسب کرد که دولت عربستان موفق شد تمامی سهام آرامکو را از شرکای امریکایی خریداری کند. پروژه آغاز کنترل بر بازار جهانی نفت برای ریاض از زمان اولین وزیر نفت این کشور، عبدالله الطریقی آغاز شد. طریقی که تحصیلکرده امریکا بود و از مقام‌های منصوب ملک سعود بن عبدالعزیز محسوب می‌شد، یک مقام بلندپرواز سعودی بود که بعد از جدایی مدیریت نفت سعودی از وزارت اقتصاد و تشکیل وزارت نفت، صدارت نفت و منابع طبیعی عربستان را بر عهده گرفت.

او که به شیخ سرخ مشهور بود، از فعالان سیاسی مخالف ولیعهد وقت و شاه بعدی عربستان، ملک فیصل بود. مشهورترین اقدام طریقی، تاسیس سازمان کشورهای صادرکننده نفت (اوپک) با همکاری خوزه پابلو پرز آلفونسو، وزیر نفت ونزوئلا به عنوان اولین جرقه تعیین قیمت توسط کشورهای تولید‌کننده نفت به جای کمپانی‌های غربی بود. دولت طریقی مستعجل بود و با روی کار آمدن ملک فیصل از کارش برکنار شد و به بیروت تبعید شد. اما پروژه‌ای که او آغاز کرده‌بود، توسط جانشینش، احمد زکی‌یمانی، ادامه یافت. یمانی ضمن ادامه کار برای تشکیل اوپک، پروژه بازپس‌گیری امتیاز تولید و استخراج نفت عربستان از امریکا را هم آغاز کرد. از سال 1962 تا 1983 دولت عربستان به تدریج تمام سهام شرکت آرامکو را از امریکا خرید و نهایتا با خریداری آخرین واحد این شرکت، یعنی واحد گاز مایع، علی النعیمی، که بعد از 35 سال کار در آرامکو در سن 47 سالگی به یک مدیر ارشد و کارکشته عربی تبدیل شده‌بود، به عنوان اولین مدیرعامل غیرامریکایی آرامکوی سعودی انتخاب شد. نعیمی 12 سال بعد به مقام وزارت نفت رسید و دو دهه این مقام را در اختیار داشت. او طی 21 سال با 3 پادشاه همکاری کرد و به عنوان بزرگ‌ترین تولیدکننده اوپک، توافق‌های بزرگی را برای مدیریت بازار جهانی نفت مدیریت کرد. آخرین اقدام او، برای برداشتن سقف تولید عربستان با هدف جلوگیری از افزایش شدید قیمت نفت در سال 2014 بود.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

کتاب جدید کانمن به مقایسه موارد زیادی در تجارت، پزشکی و دادرسی جنایی می‌پردازد که در آنها قضاوت‌ها بدون هیچ دلیل خاصی بسیار متفاوت از هم بوده است... عواملی نظیر احساسات شخص، خستگی، محیط فیزیکی و حتی فعالیت‌های قبل از فرآیند تصمیم‌گیری حتی اگر کاملاً بی‌ربط باشند، می‌توانند در صحت تصمیمات بسیار تاثیر‌گذار باشند... یکی از راه‌حل‌های اصلی مقابله با نویز جایگزین کردن قضاوت‌های انسانی با قوانین یا همان الگوریتم‌هاست ...
لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...