خروج از گرداب توسعه­‌نیافتگی | الف


دانش‌آموختگان و دانشجویان دانش مدیریت به سه گروه کلی تقسیم می‌شوند: عده‌ای با تهاجمات شعاری دانش مدیریت را به دلیل خاستگاه غربی آن نفی می‌کنند و عده‌ای هم آنچه غربیان می‌نویسند تردیدناپذیر می‌دانند و گروهی اندک هم هستند که می‌کوشند بدون هیچ گونه پیش‌داور‌ی فهمی درست از این دانش ارایه دهند.

خلاصه کتاب معرفی روشنفکری سازمانی غلامرضا خاکی

از جمله علل و عواملی که بر تشدید دسته اول و دوم دامن زده شرایطی است که نزدیک به یک قرن بر فضای روشنفکری ما حاکم می‌باشد. چراکه روشنفکران همواره به نقد، رویکردی کلی و ادبی و شعاری داشته و این رویکرد را در مسیر نظریه‌پردازی، فرهنگسازی، تصمیم‌سازی، و تصمیم‌گیری در توسعه فرآیند اصلاح اداری وارد نکردند.

کتاب «روشنفکری سازمانی» که به قلم غلامرضا خاکی به تازگی منتشر شده در تلاش است ضمن بررسی کارکرد جریان روشنفکری در سطح کلان اجتماعی ایران و تاثیر آن بر اندیشه اصلاح در نظام اجرایی، فهمی درست از دانش مدیریت در اختیار علاقمندان قرار دهد. مولف ضمن پذیرش نقد فوکو بر نقش روشنفکران بر این باور است که «نمی‌توان روشنفکری را به عنوان رویکردی عام نفی کرد و منتظر شد چنین پدیده‌ای محو شود. تحولات جهانی و تجربه‌های تاریخی در ایران نشان می‌دهند برای خروج از گرداب توسعه‌نیافتگی باید در پی مکمل‌سازی تخصصی برای جریان روشنفکری عمومی برآمد.»

نویسنده در این کتاب کوشیده تا به این اهداف دست یابد: تشریح معنای روشنفکری و کارکرد آن در فرهنگ و تصمیم‌گیری‌های سازمانی، تبیین راهکارهایی برای توسعه فرهنگ روشنفکری سازمانی، ایجاد راهکار برای پرورش روشنفکران سازمانی در معنای کلان و حکومتی آن.

معنایی که از روشنفکری سازمانی در این کتاب ارائه شده عبارت می‌شود از: «نگرش و رویکردی نقادانه (سنجشگرانه) که در چارچوب اصول علمی، قواعد منطقی، مواد قانونی و آداب اخلاقی به طرح پرسش‌هایی بنیادی در قلمروهای کلان نظام اجرایی، سازمان و مدیریت می-پردازد.» بر پایه این تعریف روشنفکران سازمانی به سه دسته کلی تقسیم می‌شوند: روشنفکران سازمانی شاغل در تشکیلات دولتی، عمومی و خصوصی- روشنفکران سازمانی در سطح اجتماعی- مدرسان دانشگاهی با جهت‌گیری روشنفکری سازمانی.

این کتاب که توسط نشر «فوژان» در 190 صفحه راهی بازار شده، و دیباچه مسعود فراستخواه را با عنوان «کنشگری به امید ترمیم شکاف‌ها» در صفحات آغازین خود دارد، در شش نوشتار تنظیم گردیده و عناوین آن به ترتیب عبارتند از: «سخنی در آغاز»، «چیستی روشنفکری و کیستی روشنفکر»، «بر سر دوراهی دیگرشوندگی یا خودگرایی»، «روشنفکری سازمانی، ابعاد و پیوندهای آن»، نقش‌ها و کارکردهای روشنفکران سازمانی»، و «راهکارهای ایجاد و توسعه فرهنگ روشنفکری در سازمان». همچنین در پایان این شش نوشتار پیوست‌هایی هم آمده که موضوعات کتاب را به لحاظ نظری پشتیبانی می‌کند.

نویسنده در بخش «نقش‌ها و کارکردهای روشنفکران در سازمان» ضمن مهم خواندن کارکرد روشنفکران در ایجاد فرهنگ نقد آثار مدیریتی، به نمونه‌هایی از این کارکردها اشاره داشته و در فهرست خود چنین می‌آورد: در پیشگیری و کاهش فساد اداری، در تشریح مغلطه‌های سازمانی و مبارزه با آنها، در مبارزه با تلقی ابزاری از انسان، در بسط عدالت و آزادی در سازمان، در جانبداری از منافع ذینفعان، در توجه به آسیب‌های ساختاری، در ایجاد حساسیت به وضع بهره‌وری، در توسعه و بهبود فرهنگ سازمانی، در اصلاح و تقویت زبان سازمانی، در نقد اهداف و برنامه-های راهبردی، در ایجاد فهم درست از محیط، در تعالی نظام تصمیم‌گیری، در هدایت انرژی روانی افراد، در اخلاق حرفه‌ای، در معقول‌سازی انتظارات از سازمان، در کاربردی‌سازی و کاربردی-گرایی و....

چگونه باید در سطح رفتاری و ساختاری، امکان ایجاد توسعه فرهنگ و ساز و کار روشنفکری سازمانی را فراهم آورد؟ پرسشی است که نویسنده پاسخ آن را به زمینه‌ها و عوامل متعدد وابسته می‌داند. مانند شرایط سیاسی- اجتماعی- اقتصادی-، رویکردهای نظام اجرایی، زمان، مکان، نوع سازمان، بافت و بلوغ کارکنان از نظر تحصیلی، جنسیتی، روانی، ماموریت، تمرکز ساختار و تکنولوژی سازمان.

غلامرضا خاکی نویسنده پرکاری است که تاکنون کتاب‌های زیادی از وی به چاپ رسیده است. بسیاری از آثار وی در دانش مدیریت و سازمان، و در زمره منابع قابل مراجعه برای دانشجویان و پژوهشگران این رشته دانشگاهی بوده است. پاره‌ای از مهمترین آنها عبارتند از: «عملگرایی،آری! اما به شرط...»، «بررسی مسایل جاری سازمان و مدیریت»، «بررسی مسایل مدیریتی ایران»، «مدیریت چرخه بهبود بهره‌وری»، «روش تحقیق در مدیریت»، «اصول و فنون نقادی»، و ...

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...