کتاب «مرغداری در میدان جنگ» از جمله تازه‌ترین تجربیات ادبیات طنز برای نوجوانان است. سیدسعید هاشمی که سال‌هاست در فضای ادبیات نوجوان چه در قالب کتاب و چه در قالب مجلات فعالیت می‌کند، در این کتاب به بیان خاطراتی از رزمندگان لشکر 17 علی‌بن‌ابیطالب(ع) شهر قم پرداخته است؛ از مواجهه نیروهای این گردان با انواع جانوران در جبهه. کتاب حاضر را انتشارات جمکران منتشر کرده و در آن از خاطرات رزمندگانی چون «محسن دلپاک»، «رضا سفیدابی»، «حبیب زمانی»، «تقی عابدی»، «علی شفیعی» و «علی خاکباز» استفاده شده است. گفت‌وگویی که در ادامه می‌خوانید، صحبت‌های هاشمی درباره این کتاب و کارکرد طنز در ادبیات داستانی جنگ است:

مرغداری در میدان جنگ سیدسعید هاشمی

آقای هاشمی، کتاب «مرغداری در میدان جنگ» تلاش دارد با استفاده از ظرفیت‌های زبان طنز، از دفاع مقدس برای گروه سنی نوجوان بگوید. چرا این زبان را برای روایت داستان خود انتخاب کردید؟

انتخاب این سبک و زبان به دلیل هماهنگی آن با موضوع و سوژه کتاب بود. حوادثی که در کتاب ذکر شده و ماجراهایی که شخصیت‌های کتاب آن را پشت سر گذاشتند، همگی ظرفیت این را داشت که در قالب زبان طنز روایت شود. ارتباط بین رزمندگان قمی با حیواناتی که به صورت گاه و بی‌گاه و اتفاقی و غیراتفاقی در جبهه‌های جنگ رخ می‌داد، خود به خود موضوع را به طرف طنز می‌برد.

طی سال‌های گذشته تلاش‌هایی صورت گرفته و آثاری در قالب طنز با موضوع دفاع مقدس منتشر شده است. جایگاه طنز در آثار دفاع مقدس را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

طنز در آثار دفاع مقدس سابقه طولانی دارد. «محمدرضا کاتب» در زمان جنگ هم طنز جبهه را کار می‌کرد، اصلاً او بنیانگذار طنز دفاع مقدس است. داوود امیریان هم آثاری در این زمینه دارد. الآن راحت‌تر می‌شود با زبان طنز از جنگ نوشت و شوخی کرد. آن اوایل کمی سخت بود. سال‌های زیادی گذشت تا مردم و مسئولین فهمیدند که طنز و شوخی، تضادی با مذهب و ملیت ندارد.

به ‌نظرتان نوشتن طنز در زمینه دفاع مقدس چه چالش یا چالش‌هایی دارد؟ و شما هنگام نگارش و بعد از چاپ اثر با چه چالش‌هایی در این زمینه روبرو شدید؟

من با هیچ چالشی روبه‌رو نشدم؛ چون طنز دفاع مقدس دیگر جا افتاده است. اما سال‌های دورتر، مشکلاتی بود. این جریان و نوع نگاه زمانی تغییر کرد که خاطرات آزادگان، جانبازان و ایثارگران چاپ شد. در آن هنگام مردم دیدند که اکثر کسانی که در جبهه‌ها بودند، افراد عصبی و بدخلقی نبودند و اتفاقاً جبهه جای شوخی و مطایبه هم بوده است. به هرحال فضا فضای جنگ، فضای توأم با خشونت است و باید با شوخی و خنده کمی از این سنگینی را می‌کاستند.

در ادبیات گذشته، آثار طنز و نویسندگان طنزنویس بیشتر از حالا بوده‌اند؛ مخصوصاً در برهه‌های حساس سیاسی و اجتماعی. این کمرنگ شدن طنز در آثار ادبی را ناشی از چه چیزی می‌دانید؟

طنز همیشه پایین و بالا داشته است؛ گاهی خیلی استقبال می‌شده و گاهی کمتر. مثلاً در زمان مشروطه، طنز جایگاه زیادی در مطبوعات داشت اما عمقش کم بود. در زمان جنگ، با اینکه فضا کمی سنگین‌تر و جدی‌تر بود، اما ما در مطبوعات طنز بیشتری داشتیم. الآن اصلاً مجله طنز نداریم. به هرحال طنز مکتوب فعلاً در کشور کمرنگ است، اما مطمئناً دوباره اوج می‌گیرد.

توصیه می‌کنید که طنز در ادبیات دفاع مقدس پررنگ‌تر شود؟

بله؛ خود به خود این مسئله پررنگ خواهد شد. اصلاً شما نمی‌توانید جامعه ایران را بدون طنز تصور کنید. حالا دفاع مقدس هم جایگاه ویژه‌ای در تاریخ کشور دارد و مسلماً نقطه تلاقی تاریخ و طنز به دفاع مقدس هم خواهد رسید.

از اهمیت کار برای شهدا بفرمایید و چه ضعف و کاستی‌هایی در کارهایی که برای شهدای دفاع مقدس نوشته می‌شود وجود دارد؟

متأسفانه بحث نوشتن برای شهدا منحصر به مکتوب کردن خاطرات یا وصیت‌نامه‌های آنها شده است. باید مسئله رمان‌نویسی با محوریت شهادت بیشتر از اینها کار شود. نمی‌دانم کم‌کاری از نویسندگان است یا از ناشران. شاید از نویسندگان باشد؛ چرا که اگر نویسنده کار ارزشمندی تولید کند، ناشر استقبال می‌کند. ناشر معتبر دنبال کار خوب و پرفروش است.

اگر فضای شهادت به صورت جدی و حرفه‌ای وارد بحث رمان شود، می‌توانیم کارهای خوبی داشته باشیم. همان‌طور که قبلاً محمدرضا کاتب، «حسن بنی‌عامری»، «حسن محمودی»، «احمد دهقان»، «حامد جلالی» و استادان دیگر بحث شهادت و دفاع مقدس را در رمان‌هایشان دنبال کرده‌اند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

بی‌فایده است!/ باد قرن‌هاست/ در کوچه‌ها/ خیابان‌ها/ می‌چرخد/ زوزه می‌کشد/ و رمه‌های شادی را می‌درد./ می‌چرخم بر این خاک/ و هرچه خون ماسیده بر تاریخ را/ با اشک‌هایم می‌شویم/ پاک نمی‌شود... مانی، وزن و قافیه تنها اصولی بودند که شعر به وسیلهء آنها تعریف می‌شد؛ اما امروزه، توجه به فرم ذهنی، قدرت تخیل، توجه به موسیقی درونی کلمات و عمق نگاه شاعر به جهان و پدیده‌های آن، ورای نظام موسیقایی، لازمه‌های شعری فاخرند ...
صدای من یک خیشِ کج بود، معوج، که به درون خاک فرومی‌رفت فقط تا آن را عقیم، ویران، و نابود کند... هرگاه پدرم با مشکلی در زمین روبه‌رو می‌شد، روی زمین دراز می‌کشید و گوشش را به آنچه در عمق خاک بود می‌سپرد... مثل پزشکی که به ضربان قلب گوش می‌دهد... دو خواهر در دل سرزمین‌های دورافتاده باهیا، آنها دنیایی از قحطی و استثمار، قدرت و خشونت‌های وحشتناک را تجربه می‌کنند ...
احمد کسروی به‌عنوان روشنفکری مدافع مشروطه و منتقد سرسخت باورهای سنتی ازجمله مخالفان رمان و نشر و ترجمه آن در ایران بود. او رمان را باعث انحطاط اخلاقی و اعتیاد جامعه به سرگرمی و مایه سوق به آزادی‌های مذموم می‌پنداشت... فاطمه سیاح در همان زمان در یادداشتی با عنوان «کیفیت رمان» به نقد او پرداخت: ... آثار کسانی چون چارلز دیکنز، ویکتور هوگو و آناتول فرانس از ارزش‌های والای اخلاقی دفاع می‌کنند و در بروز اصلاحات اجتماعی نیز موثر بوده‌اند ...
داستان در زاگرب آغاز می‌شود؛ جایی که وکیل قهرمان داستان، در یک مهمانی شام که در خانه یک سرمایه‌دار برجسته و بانفوذ، یعنی «مدیرکل»، برگزار شده است... مدیرکل از کشتن چهار مرد که به زمینش تجاوز کرده بودند، صحبت می‌کند... دیگر مهمانان سکوت می‌کنند، اما وکیل که دیگر قادر به تحمل بی‌اخلاقی و جنایت نیست، این اقدام را «جنایت» و «جنون اخلاقی» می‌نامد؛ مدیرکل که از این انتقاد خشمگین شده، تهدید می‌کند که وکیل باید مانند همان چهار مرد «مثل یک سگ» کشته شود ...
معلمی بازنشسته که سال‌های‌سال از مرگ همسرش جانکارلو می‌گذرد. او در غیاب دو فرزندش، ماسیمیلیانو و جولیا، روزگارش را به تنهایی می‌گذراند... این روزگار خاکستری و ملا‌ل‌آور اما با تلألو نور یک الماس در هم شکسته می‌شود، الماسی که آنسلما آن را در میان زباله‌ها پیدا می‌کند؛ یک طوطی از نژاد آمازون... نامی که آنسلما بر طوطی خود می‌گذارد، نام بهترین دوست و همرازش در دوران معلمی است. دوستی درگذشته که خاطره‌اش نه محو می‌شود، نه با چیزی جایگزین... ...