کتاب «اخگر به گریبان: برگ‌هایی از خاطرات منیر شفیق» تالیف نافذ ابوحسنه نامزد چهل‌ویکمین جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی ایران شد. حسین جابری انصاری، مترجم کتاب «اخگر به گریبان» به ایبنا گفت: کتاب «اخگر به گریبان» که نام عربی آن جمر الی جمر یا اخگری به اخگری است که با استفاده از ادبیات فارسی و شعری از صائب تبریزی عنوان آن را «اخگر به گریبان» گذاشتم، در واقع این کتاب شرح زندگی پرفراز و نشیب استاد منیر شفیق، متفکر و استراتژیست فلسطینی و عرب است.

اخگر به گریبان: برگ‌هایی از خاطرات منیر شفیق» حسین جابری انصاری
 

وی افزود: من دیپلمات هستم و بعد از اینکه سه دهه کار دیپلماتیک و فشرده انجام دادم، مجالی برای من فراهم شد و بعد از آخرین مسئولیت رسمی به عنوان معاون وزیر امور خارجه احساس کردم برخی از منابع و ادبیات لازم منطقه‌ای را که با کمبود روبرو است، جبران کنم. لذا در یک بازه زمانی دو ساله چهار کتاب را انتخاب و ترجمه کردم. مجموع صفحه‌های ترجمه شده ۱۸۵۰ صفحه شد که هر چهار کتاب منتشر شد. یکی از این چهار کتاب، کتاب اخگر به گریبان، سرگذشت منیر شفیق است.

جابری انصاری بیان کرد: بخشی از اهمیت کتاب مربوط به شخصیت منیر شفیق و بخشی مربوط به محتوای کتاب است. در ارتباط با شخصیت منیر شفیق باید بگویم که او یک زندگی پرفراز و نشیب و پرتحولی داشت. در سال ۱۳۳۴ میلادی در یک خانواده مسیحی در قدس و فلسطین از پدر و مادری مسیحی متولد شد. پدرش در واقع یکی از کمونیست‌های فلسطینی بود که مقطعی مبارزه می‌کند و بعد از مبارزه خسته می‌شود. او به ایدئولوژی کمونیسم همچنان باور داشت. پسرش را به لحاظ آموزش و یاد گرفتن کمونیسم و ایده‌های کمونیسم تربیت کرد، ولی به او توصیه کرد که وارد دنیای سیاست نشود. پسر درس اول را از پدر آموخت و به لحاظ نظری و فکری و مطالعاتی وارد دنیای کمونیسم شد. ولی توصیه دوم را عملی نکرد و وارد حزب کمونیست فلسطین و وارد فعالیت سیاسی شد و یک دوره پرفراز و نشیبی را با مسئولیت‌هایی در حزب کمونیست فلسطین و اردن طی کرد.

وی در ادامه گفت: ده سال به دلیل مبارزاتی که داشت، به زندان رفت، در زندان دچار بازاندیشی‌هایی شد، به لحاظ انتقادات سیاسی که به عملکرد حزب کمونیست اردن و فلسطین داشت و به خاطر نزدیکی به اتحاد جماهیر شوروی و تبعیت از سرسپردگی به کمونیسم روسی و شوروی و انتقادی که به لحاظ برخورد و رویارویی حزب کمونیست اردن و فلسطین با جنبش ناصری و با جمال عبدالناصر داشت. به هر حال بعد از آزادی از زندان، اولین تحول سیاسی بزرگ در زندگی او اتفاق می‌افتد. حزب کمونیست اردن و فلسطین را ترک می‌کند و به مرور وارد جنبش آزادی‌بخش ملی فلسطین به رهبری یاسر عرفات می‌شود. یک دوره پرفراز و نشیب دومی در این دوران عضویت و مسئولیتش در جنبش فتح فلسطین دارد که در نهایت در واقع انتقاد از رهبری فتح و سازمان آزادی‌بخش فلسطین به خاطر ورود به روند سازش و اسلو به خاطر اختلافی که با عرفات دارد، از فتح جدا می‌شود، قبل از این اتفاق تحول دیگری به لحاظ فکری و عقیدتی در زندگی منیر شفیق رخ می‌دهد و آن گرایش او از دریچه جهاد و مقاومت به سوی اسلام است.

مترجم کتاب «اخگر به گریبان: برگ‌هایی از خاطرات منیر شفیق» افزود: نتیجه این می‌شود، که منیر شفیق قبل از پیروزی انقلاب اسلامی ایران در یک حلقه فکری که با برخی از متفکران عرب که سال‌ها مقیم در لبنان هستند، از جمله عادل عبدالمهدی که سال‌ها بعد نخست‌وزیر عراق می‌شود و آن زمان دبیرکلی حزب کمونیست عراق را برعهده دارد و برخی افراد دیگر از جمله عادل حسین که آن زمان حزب کمونیست مصر است و بعداً در واقع حزب اسلامی کار را در مصر تاسیس می‌کند. اینها یک حلقه فکری و سیاسی هستند با شمار دیگری از افراد که در واقع از دریچه مقاومت و جهاد به اسلام نزدیک می‌شوند و مطالعات اسلامی انجام می‌دهند و مباحث طولانی دارند که در حقیقت منیر شفیق در همین چهارچوب حلقه فکری به اسلام ایمان می‌آورد و مسلمان می‌شود و این تحول قبل از پیروزی انقلاب اسلامی یا همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی است.

جابری انصاری بیان کرد: در همین دوره در واقع او رهبری یک مجموعه‌ای را در درون جنبش آزادی‌بخش فلسطین؛ فتح، مدیریت و رهبری می‌کند که در واقع گرایش جهانی اسلامی دارد و اولین مجموعه اسلامی فلسطین در این مقطع توسط اینها تاسیس می‌شود. در واقع گردان‌های جهاد اسلامی فلسطین است که بعداً از دل همین مجموعه جنبش جهاد نامی فلسطین خارج می‌شود و با چند سال فاصله در امتداد همین خط فکری جنبش مقاومت اسلامی حماس تاسیس می‌شود. مطالعات اسلامی منیر شفیق کم‌کم گسترده‌تر شده و یک فلسطینی مسیحی کمونیست، در این فراز و نشیب زندگی خود نه تنها مسلمان می‌شود، بلکه به یک متفکر اسلامی تبدیل و یک شخصیت اسلامی معروفی در مقطع پسا انقلاب اسلامی ایران می‌شود.

وی در ادامه گفت: او در همین دیدگاه از زندگی خویش می‌ایستد و در عین حال که همه جریان‌های فلسطینی و عرب از جریان‌های چندگانه چپ‌گرا و ناسیونالیسم و اسلامی برای او احترام قائل هستند، به عنوان یک متفکر اسلامی در واقع مورد احترام و اعتماد دو جنبش بزرگ مقاومت اسلامی فلسطین یعنی جنبش جهاد اسلامی و جنبش حماس است. بیش از چند دهه است که در همین دیدگاه سیاسی خود باقی مانده است. این زندگی پرفراز و نشیب به لحاظ فکری و ایدئولوژیک و عقیدتی در حقیقت یک جنبه مهم این کتاب است.

جابری انصاری افزود: جنبه دیگر این است که به لحاظ محتوای خود کتاب، در عین حال که یک سیر زندگانی را در واقع از جنس کتاب‌های زندگینامه‌ای خواندنی، شیرین و پندآموز بیان می‌کند؛ در عین حال مروری دارد بر مسئله فلسطین و ریشه‌های شکل‌گیری اشغال صهیونیستی و شکل‌گیری اسرائیل و در سه سطح درون فلسطینی، اسرائیلی و منطقه‌ای و بین‌المللی که سه سطح تعلیبی مسئله فلسطین مثل همه مسائل بین‌المللی دیگر است و مجموعه‌ای از اصطلاحات و تحلیل‌های غنی را ارائه می‌کند. کسی که این زندگینامه شیرین را می‌خواند در عین اینکه با شخصیت و فراز و نشیب‌های یک متفکر و استراتژیست فلسطینی و عرب آشنا می‌شود، در عین حال در یک دوره‌ای به لحاظ شناختی از مسئله اسرائیل و فلسطین و صهیونیسم و مسائل منطقه‌ای که پیرامون مسئله فلسطین در طول نزدیک به یک قرن گذشته شکل گرفته است، پیدا می‌کند. همچنین شناختی از سیاست دولت‌های عربی، سیاست ایران، سیاست کشورهای منطقه و سیاست‌های بین‌المللی مرتبط با فلسطین و تحولات منطقه دارد و در واقع خواننده کتاب یک مروری هم بر روندها و مسائل شناختی مرتبط با فلسطین دارد و با مسائل مهم منطقه خاورمیانه هم آشنا می‌شود.

وی در ادامه گفت: از این باب در واقع این کتاب اهمیت دارد که با زبان شیرین زندگی یک استراتژیست و از جهت دیگر روی دیگر سکه یک دوره شناختی مهم از همه مسائل مهم منطقه با مرکزیت مسئله فلسطین است. این کتاب را به این دو دلیل انتخاب کردم. البته من ربع قرن است که با منیر شفیق از نزدیک آشنا هستم و دوستی و رفاقت هم دارم و فکر می‌کنم ترجمه این کتاب ادای دینی است به مسئله فلسطین که یکی از مسائل اساسی و بسیار مهم منطقه ما هست و هم ادای دینی به این شخصیت برجسته فلسطینی است. اضافه بر این زندگی پرفراز و نشیب و آنچه که او را از شخصیت‌های دیگر متمایز می‌کند، صداقت او و پایمردی او در مسیرهایی است که انتخاب می‌کند و اینکه علی‌رغم این فرازونشیب‌های فکری، سیاسی و ایدئولوژیک مردی است که به لحاظ قوام شخصیتی به تمام کسانی که به تعبیر خودش نمک آنها را خورده، نمکدان نشکسته است و وفادار مانده است اما بالاتر از وفاداری به افراد، وفاداری به حقیقت است. مسئله فلسطین برای او یک مسئله محوری و اساسی بوده و تحولات زندگی سیاسی و فکری او هم بر بستر مسئله مرکزی و محوری او شکل گرفته است. از این لحاظ من فکر می‌کنم این کتاب از نوع زندگینامه‌ای، اهمیت دارد و شایسته خواندن است.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

لمپن نقشی در تولید ندارد، در حاشیه اجتماع و به شیوه‌های مشکوکی همچون زورگیری، دلالی، پادویی، چماق‌کشی و کلاهبرداری امرار معاش می‌کند... لمپن امروزی می‌تواند فرزند یک سرمایه‌دار یا یک مقام سیاسی و نظامی و حتی یک زن! باشد، با ظاهری مدرن... لنین و استالین تا جایی که توانستند از این قشر استفاده کردند... مائو تسه تونگ تا آنجا پیش رفت که «لمپن‌ها را ذخایر انقلاب» نامید ...
نقدی است بی‌پرده در ایدئولوژیکی شدن اسلامِ شیعی و قربانی شدن علم در پای ایدئولوژی... یکسره بر فارسی ندانی و بی‌معنا نویسی، علم نمایی و توهّم نویسنده‌ی کتاب می‌تازد و او را کاملاً بی‌اطلاع از تاریخ اندیشه در ایران توصیف می‌کند... او در این کتاب بی‌اعتنا به روایت‌های رقیب، خود را درجایگاه دانایِ کل قرار داده و با زبانی آکنده از نیش و کنایه قلم زده است ...
به‌عنوان پیشخدمت، خدمتکار هتل، نظافتچی خانه، دستیار خانه سالمندان و فروشنده وال‌مارت کار کرد. او به‌زودی متوجه شد که حتی «پست‌ترین» مشاغل نیز نیازمند تلاش‌های ذهنی و جسمی طاقت‌فرسا هستند و اگر قصد دارید در داخل یک خانه زندگی کنید، حداقل به دو شغل نیاز دارید... آنها از فرزندان خود غافل می‌شوند تا از فرزندان دیگران مراقبت کنند. آنها در خانه‌های نامرغوب زندگی می‌کنند تا خانه‌های دیگران بی‌نظیر باشند ...
تصمیم گرفتم داستان خیالی زنی از روستای طنطوره را بنویسم. روستایی ساحلی در جنوب شهر حیفا. این روستا بعد از اشغال دیگر وجود نداشت و اهالی‌اش اخراج و خانه‌هایشان ویران شد. رمان مسیر رقیه و خانواده‌اش را طی نیم قرن بعد از نکبت 1948 تا سال 2000 روایت می‌کند و همراه او از روستایش به جنوب لبنان و سپس بیروت و سپس سایر شهرهای عربی می‌رود... شخصیت کوچ‌داده‌شده یکی از ویژگی‌های بارز جهان ما به شمار می‌آید ...
نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...