کتاب «روستائیان و مشروطیت ایران» تالیف سهراب یزدانی توسط نشر ماهی منتشر شد.

روستائیان و مشروطیت ایران سهراب یزدانی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا، ایران در آستانه‌ انقلاب مشروطه جامعه‌ای کشاورزی بود. نیمی از ایرانیان در مناطق روستایی می‌زیستند و اقتصاد کشور وابسته به محصولاتی بود که آنها تولید می‌کردند. در چنین جامعه‌ای جنبش مشروطه‌خواهی برخاست که پدیده‌ای شهری بود. مورخان مشروطه نیز به‌طور معمول از رویدادهای شهر سخن می‌گویند. اما گزارش‌های پراکنده این را نشان می‌دهند که روستاهای ایران در سال‌های پرخروش انقلاب خاموش نبودند. پژوهش حاضر به کندوکاو در جامعه‌ روستایی ایران همزمان با انقلاب مشروطیت می‌پردازد و می‌کوشد به چند موضوع بپردازد: زمینه‌های نارضایتی روستاییان چگونه فراهم آمده بود؟ آنان چه خواسته‌هایی داشتند؟ درخواست‌های خود را از چه راه‌هایی بیان می‌کردند؟ کدام شیوه‌ مبارزه را به کار می‌بستند؟ نهادهای دولتی و ملی مساله‌ ارضی را چگونه می‌دیدند؟ مشروطه‌خواهان چه راه حل‌هایی برای این مساله‌ اجتماعی پیشنهاد می‌کردند؟ و همه‌ این‌ها چه تأثیری بر روند انقلاب می‌گذاشتند؟ امید می‌رود با بررسی این چند موضوع، بتوان دامنه‌‌ آگاهی از مشروطیت ایران را گسترش داد.

سهراب یزدانی متولد سال 1328 در بندر انزلی است. دکتری جامعه‌شناسی سیاسی‌ خود را در سال 1361 از دانشگاه کیل انگلستان دریافت کرده است. او استاد بازنشسته گروه تاریخ دانشگاه تربیت معلم است و به پژوهش و تألیف در حوزه‌های جامعه‌‌شناسی و سیاست می‌پردازد. برخی از عناوین کتاب‌های او عبارتند از : «مجاهدان مشروطه»، «اجتماعیون عامیون»، «کودتاهای ایران».

نشر ماهی کتاب «روستائیان و مشروطیت ایران» تالیف سهراب یزدانی را در 316 صفحه به چاپ رساند.

................ هر روز با کتاب ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...