مجموعه سه‌جلدی «خاطرات نسل آخر» نوشته جواد مجابی راهی بازار کتاب شده است.

خاطرات نسل آخر جواد مجابی

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایسنا، این مجموعه خاطرات در ۱۳۵۸ صفحه و با قیمت ۲۵۰هزار تومان در نشر ثالث منتشر شده است.

بخشی از متن کتاب: روزگارم بد نیست. با شادی و اندوهی خجسته، صبورانه روزگار می‌گذرانم و ماندن با مردم ایران و کوشیدن در فرهنگ این کشور را بر هر چیزی ترجیح می‌دهم.

و اما مطالب این کتاب در دو بخش تنظیم شده است: بخش اول شامل دیدارها و آشنایی‌هایم یا آدم‌های مشهور و گاهی هم نامشهور است. یکی دو دیدار در موقعیتی با شخصیتی معتبر داشته‌ام که آن برخوردٰ تأثیری مهم در زندگی من داشته است و یادکردن آن می‌تواند برای خواننده جالب یا متضمن فایده‌ای تاریخی و اجتماعی باشد. جدا از دیدارهای اتفاقی، آشنایی‌های فراوان دیگری هم بوده که بیش‌تر به مقتضای حرفه ادبی و جریده‌نگاری صورت پذیرفته است.

در بخش دوم بیش‌تر به وصف دوستی‌هایم با هنرمندان و ادیبان معاصر پرداخته‌ام و خاطره‌هایی از آن‌ها روایت کرده‌ام که نقل آن‌ها هم برای خودم لذت دارد، هم می‌تواند سندی باشد سودمند یا روشنی‌انداز بر عرصه ادبیات و هنر معاصر.

«خاطرات نسل آخر» روایتی است دست اول و مستند از جریان فرهنگی و اجتماعی نیم‌قرن اخیر. کوشیده‌ام تا با صراحت و صداقت تصویری واقعی از روزگارمان در این کشور به دست دهم.

................ هر روز با کتاب ...............

ایده اولیه عموم آثارش در همین دوران پرآشوب جوانی به ذهنش خطور کرده است... در این دوران علم چنان جایگاهی دارد که ایدئولوژی‌های سیاسی چون مارکسیسم نیز می‌کوشند بیش از هر چیز خود را «علمی» نشان بدهند... نظریه‌پردازان مارکسیست به ما نمی‌گویند که اگرچه اتفاقی رخ دهد، می‌پذیرند که نظریه‌شان اشتباه بوده است... آنچه علم را از غیرعلم متمایز می‌کند، ابطال‌پذیری علم و ابطال‌ناپذیری غیرعلم است... جامعه‌ای نیز که در آن نقدپذیری رواج پیدا نکند، به‌معنای دقیق کلمه، نمی‌تواند سیاسی و آزاد قلمداد شود ...
جنگیدن با فرهنگ کار عبثی است... این برادران آریایی ما و برادران وایکینگ، مثل اینکه سحرخیزتر از ما بوده‌اند و رفته‌اند جاهای خوب دنیا مسکن کرده‌اند... ما همین چیزها را نداریم. کسی نداریم از ما انتقاد بکند... استالین با وجود اینکه خودش گرجی بود، می‌خواست در گرجستان نیز همه روسی حرف بزنند...من میرم رو میندازم پیش آقای خامنه‌ای، من برای خودم رو نینداخته‌ام برای تو و امثال تو میرم رو میندازم... به شرطی که شماها برگردید در مملکت خودتان خدمت کنید ...
رویدادهای سیاسی برای من از آن جهت جالبند که همچون سونامی قهرمان را با تمام ایده‌های شخصی و احساسات و غیره‌اش زیرورو می‌کنند... تاریخ اولا هدف ندارد، ثانیا پیشرفت ندارد. در تاریخ آن‌قدر بُردارها و جهت‌های گونه‌گون وجود دارد که همپوشانی دارند؛ برآیندِ این بُردارها به قدری از آنچه می‌خواستید دور است که تنها کار درست این است: سعی کنید از خود محافظت کنید... صلح را نخست در روح خود بپروران... همه آنچه به‌نظر من خارجی آمده بود، کاملا داخلی از آب درآمد ...
می‌دانم که این گردهمایی نویسندگان است برای سازماندهی مقاومت در برابر فاشیسم، اما من فقط یک حرف دارم که بزنم: سازماندهی نکنید. سازماندهی یعنی مرگ هنر. تنها چیزی که مهم است استقلال شخصی است... در دریافت رسمی روس‌ها، امنیت نظام اهمیت درجه‌ی اول دارد. منظور از امنیت هم صرفاً امنیت مرز‌ها نیست، بلکه چیزی است بسیار بغرنج‌تر که به آسانی نمی‌توان آن را توضیح داد... شهروندان خود را بیشتر شبیه شاگرد مدرسه می‌بینند ...
عدالت در یک جامعه پسادیکتاتوری چگونه باید تأمین شود؟... آلمان پیش از این نیز مجبور شده بود با بقایای حکومت دیکتاتوری هیلتر و جرائم آنها مواجه شود... آیا باید دست به پاکسازی ادارات دولتی از افرادی زد که با حکوت کمونیستی همکاری داشته‌اند؟... احکام بر اساس قانونی تنظیم می‌شدند که کمترین مجازات را مقرر کرده بود... رسیدگی به هتک حیثیت افراد در رژیم گذشته... بسیاری از اساتید و استادیاران به عنوان خبرچین برای اشتازی کار می‌کردند ...