کلیدهای طلایی برای عبور از بحران | شهرآرا


کتاب «آشوب: نقاط عطف برای کشورهای بحران‌زده»[Upheaval : turning points for nations in crisis]، نوشته جرد دایموند [Jared Diamond]، یکی از آثار برجسته درباره بحران‌ها در جوامع و کشورهاست. نویسنده این کتاب، با تمرکز بر مفهوم «بحران»، آن را یک فرایند انباشتی و نتیجه رویدادهای مختلف تعریف می‌کند که در لحظه ای سرریز می‌شود و فاجعه ای بزرگ را رقم می‌زند. دایموند معتقد است که بحران‌ها ممکن است شخصی، ملی یا فراگیر باشند، اما درمان‌های مشترکی دارند، ازجمله پذیرش مسئولیت، ساخت حصارهای دفاعی، کمک گرفتن از دیگران، الگوپذیری، صلابت، خودسنجی صادقانه، بهره گیری از تجربیات گذشته، صبر، انعطاف پذیری، ارزش‌های کانونی، و رهایی از قیود شخصی.

خلاصه کتاب آشوب: نقاط عطف برای کشورهای بحران‌زده» [Upheaval : turning points for nations in crisis] جرد دایموند [Jared Diamond]

در این مسیر، نویسنده به بررسی نمونه‌هایی از بحران‌های کشورهای مختلف مانند فنلاند، ژاپن، شیلی، اندونزی، آلمان و آمریکا می‌پردازد و نتایج و درس‌هایی را که هر کشور از بحران‌های خود گرفته است تحلیل می‌کند: مقاومت فنلاند در مقابل شوروی طی جنگ جهانی دوم، و حفظ استقلال خود، نمونه ای از مواجهه موفق با بحران معرفی می‌شود؛ چالش‌ها و راهکارهای ژاپن پس از بمباران اتمی و ورود به نظام بین المللی موضوع بررسی قرار می‌گیرد؛ کودتای ۱۹۷۳ در شیلی حاوی درس‌هایی از بحران است؛ تلاش‌های نظامی و سیــــاســـی در انــدونزیِ دهه‌های ۶۰ و ۷۰ نمونه ای خوب از مدیریت بحران‌های داخلی به شمار می‌آید؛ بازسازی آلمان پــس از جنگ جهانی دوم، و تبدیل آن به یک قدرت جهانی، مصداق عبور از بحران‌های عظیم است؛ تصمیم استرالیا در راستای استقلال و تغییر هویت ملی بحران هویتی را نمایش می‌دهد.

کلید‌های حل بحران
نویسنده کتاب، با تأکید بر اینکه شناخت کشورها و افراد از نقاط قوت و ضعف خود کلید عبور موفق از بحران است، به تحلیل بحران‌های پیش رو می‌پردازد. دایموند بر اهمیت درس گرفتن از بحران‌ها تأکید دارد. او معتقد است که هر بحران فرصتی برای یادگیری و رشد است، البته به شرط آنکه بتوان آن را به درستی شناخت و مدیریت کرد. دایموند پنج اصل کلیدی برای عبور از بحران و تبدیل آن به فرصت استخراج می‌کند: پذیرش واقعیت بحران به مثابه پیش شرط اصلاح، مسئولیت پذیری ملی به جای مقصرسازی خارجی، یادگیری تطبیقی از تجارب تاریخی دیگران، انعطاف پذیری در بازتعریف هویت ملی، و رهبری و نهادهای کارآمد. نویسنده معتقد است که بحران‌های ملی و بین المللی را با عوامل پیش بینی کننده مشابهی می‌شود تحلیل و مدیریت کرد.

اقدامات ناکافی
دایموند -مثلا- درباره همان ژاپن، توأمان با برشمردن نظام اقتصادی انسان محور، فرهنگ و محیط زیست این کشور به عنوان نقاط قوت، ضعف‌هایی مانند بدهی دولت، مسائل جنسیتی، پیری جمعیت، مهاجرناپذیری، امتناع از عذرخواهی تاریخی در برابر چین و کره، و فشار بر منابع طبیعی -ازجمله ماهی تن و نهنگ ها- را از مشکلات آن برمی شمارد. آمریکا نیز، علی رغم داشتن ثروت، قدرت نظامی، نظام دموکراتیک، و نوآوری‌ها و اختراعات پرشمار، نقاط ضعفی دارد؛ قطبی شدن سیاست در ایالات متحده و کاهش توانایی آن در مصالحه‌های سیاسی ازاین جمله است که آینده سیاسی این کشور را تهدید می‌کند.

نقش رهبران
نویسنده کتاب، دراین باره، بر اهمیت نقش رهبران سیاسی تأکید می‌کند و می‌گوید که در برخی کشورها، مانند آمریکا، اندونزی و شیلی، رهبران تأثیری مستقیم در حل بحران‌ها دارند، و -در برابر- در کشورهایی مانند آلمان رهبریْ نقش کمتری دارد. بااین همه، دایموند معتقد است که رهبران، چه در کشورهای استبدادی و چه در نظام‌های دموکراتیک، در زمان‌های بحران تأثیرگذارند و رفتار و کنش ایشان می‌تواند مسیر بحران‌ها را تغییر دهد. نمونه‌هایی مانند بیسمارک در آلمان قدیم، و لینکلن و روزولت و سوکارنو و آلنده، نقش رهبر در مدیریت بحران‌ها را به خوبی نشان می‌دهند.

بحران‌های جهانی
نویسنده، درنهایت، چهار بحران اصلی جهانی را معرفی می‌کند: سلاح هسته ای، تغییرات اقلیمی، پایان یافتن منابع طبیعی، و نابرابری جهانی. او هشدار می‌دهد که هریک از این چهار بحران ممکن است به نابودی جهان منجر شوند، به ویژه اگر سوءتفاهم‌های فنی، حملات هسته ای ناگهانی، سوءتعبیر از هشدارهای فنی، یا تروریسم هسته ای رخ دهند. بحران محیط زیست و بحران نابرابری نیز چالش‌هایی جدی مطرح می‌شوند که در صورت حل نشدن زمینه را برای اقدامات خشن و تروریستی فراهم خواهند کرد. دایموند از بحث خود نتیجه می‌گیرد که بحران‌ها مستلزم آشوب حاد هستند تا به تغییرات اساسی بینجامند.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

مشاوران رسانه‌ای با شعار «محصول ما شک است» می‌کوشند ابهام بسازند تا واقعیت‌هایی چون تغییرات اقلیمی یا زیان دخانیات را زیر سؤال ببرند. ویلیامسن در اینجا فلسفه را درگیر با اخلاق و سیاست می‌بیند: «شک، اگر از تعهد به حقیقت جدا شود، نه ابزار آزادی بلکه وسیله گمراهی است»...تفاوت فلسفه با گفت‌وگوی عادی در این است که فیلسوف، همان پرسش‌ها را با نظام‌مندی، دقت و منطق پی می‌گیرد ...
عوامل روان‌شناختی مانند اطمینان بیش‌ازحد، ترس از شکست، حس عدالت‌طلبی، توهم پولی و تاثیر داستان‌ها، نقشی کلیدی در شکل‌گیری تحولات اقتصادی ایفا می‌کنند. این عوامل، که اغلب در مدل‌های سنتی اقتصاد نادیده گرفته می‌شوند، می‌توانند توضیح دهند که چرا اقتصادها دچار رونق‌های غیرمنتظره یا رکودهای عمیق می‌شوند ...
جامعیت علمی همایی در بخش‌های مختلف مشخص است؛ حتی در شرح داستان‌های مثنوی، او معانی لغات را باز می‌کند و به اصطلاحات فلسفی و عرفانی می‌پردازد... نخستین ضعف کتاب، شیفتگی بیش از اندازه همایی به مولانا است که گاه به گزاره‌های غیر قابل اثبات انجامیده است... بر اساس تقسیم‌بندی سه‌گانه «خام، پخته و سوخته» زندگی او را در سه دوره بررسی می‌کند ...
مهم نیست تا چه حد دور و برِ کسی شلوغ است و با آدم‌ها –و در بعضی موارد حیوان‌ها- در تماس است، بلکه مهم احساسی است که آن شخص از روابطش با دیگران تجربه می‌کند... طرفِ شما قبل از اینکه با هم آشنا شوید زندگی خودش را داشته، که نمی‌شود انتظار داشت در زندگی‌اش با شما چنان مستحیل شود که هیچ رد و اثر و خاطره‌ای از آن گذشته باقی نماند ...
از فروپاشی خانواده‌ای می‌گوید که مجبور شد او را در مکزیک بگذارد... عبور از مرز یک کشور تازه، تنها آغاز داستان است... حتی هنگام بازگشت به زادگاهش نیز دیگر نمی‌تواند حس تعلق کامل داشته باشد... شاید اگر زادگاهشان کشوری دموکرات و آزاد بود که در آن می‌شد بدون سانسور نوشت، نویسنده مهاجر و آواره‌ای هم نبود ...