نشست نقد و بررسی کتاب «اردو در قبرستان ژغاره» با حضور زهرا جلائی‌فر، نویسنده اثر، مصطفی خرامان، دبیر طرح نگارش رمان‌های انتشارات به‌نشر، معصومه یزدانی، نویسنده و منتقد ادبی، زهرا محسنی‌فرد، کارشناس کتاب و حامد رضوی، مدیر دفتر مرکزی به‌نشر، شنبه (۲ تیرماه) در فروشگاه مرکزی به‌نشر (آستان قدس رضوی) برگزار شد.

اردو در قبرستان ژغاره» با حضور زهرا جلائی‌فر

به گزارش کتاب نیوز به نقل از ایبنا؛ حامد رضوی در ابتدای نشست، در توضیح داستان کتاب «اردو در قبرستان ژغاره» گفت: به‌نشر افتخار داشت که حدود چهار سال پیش، پروژه‌ای را به دبیری مصطفی خرامان با محوریت کتاب‌های نوجوان در بستر ادبیات دینی آغاز کند. این مجموعه با استمرار و وسواس عجیب و غریب و ارزشمند خرامان منجر به تولیداتی شد که می‌توان گفت شاید در نوع خودش اگر بی‌نظیر نباشد، کم‌نظیر است. ما از تعداد فروش این کتاب‌ها، از جوایزی که این کتاب‌ها دریافت کردند و از نقد مثبت منتقدان این را متوجه شدیم که جای چنین آثاری در ادبیات نوجوانان ایران خالی بوده است. البته این شروع کار است و ان‌شاءلله با قدرت و قوت بیشتری نیز ادامه خواهد داشت.

او افزود: این کارها بسترش ادبیات دینی بوده است؛ ولی خلاقیت و کارآزمودگی دبیر پروژه و نویسندگانی که در این پروژه با ما همراهی کردند باعث شد خطی در آثار نوجوان ایجاد شود. درواقع خطی که به ما می‌گفت شما هم می‌توانید کار دینی بنویسید و هم کاری که مورد پسند و ذائقه نوجوانان امروز باشد؛ ذائقه‌ای که خیلی سخت است و خیلی‌ها هنوز نتوانستند آن را دقیق متوجه شوند و نمی‌دانند که سلیقه نوجوان امروز دارد به کدام سمت می‌رود؛ ولی این مجموعه اقبال نوجوانان امروز را به دست آورده است. این کتاب، داستان و ماجرایی تا حدی ترسناک ولی در بستر ادبیات دینی دارد و به نظرم کاری منحصربه‌فرد است که تا به امروز ندیده‌ام چنین کاری انجام شده باشد.

مصطفی خرامان ضمن شرح چالش‌های تألیف این مجموعه‌کتاب‌ها بیان کرد: چاپ کتاب زهرا جلائی‌فر ،۳ سال به طول انجامید. ما در طول این دوره، هم باید با نویسندگان سروکله می‌زدیم که حق داشتند و هم با انتشارات که حق نداشتند؛ زیرا ما دوست داشتیم کتابی که برای نوجوانان تولید می‌شود، ویژگی‌هایی را در خود داشته باشد که یک نوجوان، آن را بپسندد. تولیدکردن رمان نوجوان کار سختی است و چالش‌های بسیار زیادی را به همراه دارد. کتاب «اردو در قبرستان ژغاره» دهمین کتاب این مجموعه است که به چاپ رسیده؛ ۳ اثر در مراحل تولید و ۲ اثر دیگر نیز در مرحله چاپ هستند.

او در بخشی از صحبت‌های خود عنوان کرد که طبق گفته یک نویسنده خارجی، افرادی باسواد هستند که کتاب غیردرسی می‌خوانند؛ وگرنه که همگان شرایط تحصیل را برای خود مهیا دارند؛ به این دلیل مهم است که همه افراد در زندگی خود به غیر از تحصیلات مطالعه کنند. همچنین او در مورد چالش‌های میان تألیف و ترجمه گفت: هنگامی که جشنواره‌های معتبر، ۱۰ اثر برگزیده سال را انتخاب و منتشر می‌کنند، مترجمان به سراغ آن ۱۰ اثر غنی می‌روند و همان را ترجمه می‌کنند. ما نباید چالش‌ها و سختی‌هایی را که در راه تألیف داریم با ترجمه آثار دنیا مقایسه کنیم.

در ادامه این نشست، زهرا محسنی‌فرد، کارشناس و مروج کتاب کودک و نوجوان گفت: به یک کتاب نوجوان از منظرهای مختلفی می‌توان نگاه کرد: مثل جنبه‌های ادبی و شاخصه‌های ادبی و روان‌شناختی و روان‌شناسی. منِ جامعه‌شناس نیز طبیعتاً به لحاظ اجتماعی و شاخصه‌های اجتماعی کتاب را می‌بینم. متأسفانه در کشور ما نه‌تنها در حوزه ادبیات، بلکه در تمامی موضوعات، هیچ‌گاه یک نوجوان سوژه اصلی و پژوهشی نبوده است؛ به این معنا که بررسی کنیم این نوجوان مشکل، چالش، دغدغه، نگرانی‌اش و خواسته‌اش چیست، چه می‌بیند، چه می‌خواند و به چه‌چیزی فکر می‌کند، زبان او چیست یا ادبیاتش چیست. البته در این سال‌های اخیر به‌تازگی نوجوان، به عنوان موضوع پژوهشی پررنگ‌تر شده است؛ اما هنوز هم، ما اطلاعات کمی داریم درباره اینکه یک نوجوان ایرانی، نوجوانی را چطور تجربه می‌کند. ما هنوز نمی‌دانیم در تجربه یک نوجوان ایرانی از نوجوانی، اقلیم، جنسیت، طبقه اجتماعی و… چه تأثیری دارد. از طرفی در مقاله‌های حاضر، زبان مقاله‌ها زبان نویسنده مقاله است؛ مثلاً پژوهشگر عنوان کرده است که طبق بررسی‌های من، نوجوانان این مشکلات را دارند؛ ولی درنهایت صدایی که از این مقاله می‌آید صدای پژوهشگر است، نه صدای خود نوجوان.

او افزود: با توجه به اینکه بخش ادبیات کودک و نوجوان به‌خصوص نوجوان حوزه پرمخاطبی است، ما به‌شدت نیازمند این هستیم که صدای خود نوجوان را بیشتر بشنویم. به نظر من اتفاق جذابی است که جلسه دیگری نیز برای این کتاب برگزار شود و در آن به جای منتقدان و پدیدآورندگان، فرصت حضور به عده‌ای از نوجوانان اختصاص داده شود و آن‌ها بعد از مطالعه کتاب در مورد کتاب در این جلسه صحبت کنند. در مورد اینکه کدام قسمت از این کتاب را دوست داشتند و با کدام یک از ویژگی‌های آن ارتباط برقرار کردند و بالعکس، کدام یک از ویژگی‌هایی کتاب را واقعی ندیده‌اند و نتوانسته‌اند با آن ارتباط برقرار کنند. البته به نظر من این حلقه مفقوده فقط به حوزه نوجوان برنمی‌گردد. نویسنده ما چه در حوزه کودک و چه در حوزه نوجوان، به اندازه دیگر نقاط دنیا با مخاطب خودش ارتباط مستمر ندارد؛ به این معنا که به صورت مرتب، کتابش را با مخاطبی که برای او، این کتاب را نوشته است به اشتراک نمی‌گذارد تا متوجه شود که مخاطبش چه چیزی را درک و فهم می‌کند. بارها پیش آمده است که متوجه شدم منِ تحلیل‌گر کتاب، نکته‌ای را می‌بینم که اتفاقاً مخاطب اصلی کتاب به آن توجهی نداشته یا آن را به چشم دیگر دیده است و بالعکس، مخاطب نکاتی را مدنظر دارد که منِ تحلیل‌گر و منتقد، متوجه آن نشدم. امیدوارم این اتفاق رقم بخورد و دستاوردهای آن باعث شود جلدهای دیگر این مجموعه نیز، اتفاق خوبی برایشان بیفتد.

 مصطفی خرامان

محسنی‌فرد در ادامه بیان کرد: سوال مهم دیگری که ما باید در حوزه نوجوان به آن پاسخ دهیم این است که اصلاً کدام نوجوان ایرانی کتاب می‌خواند؟! در پژوهش‌ها وقتی از نوجوان ایرانی نام می‌برند در بیشتر مواقع، منظور آن‌ها نوجوان ایرانی پایتخت‌نشین است؛ اما ما در گونه‌شناسی نوجوان نداریم، بلکه ما نوجوانان ایرانی داریم. گاهی‌اوقات احساس می‌کنم نویسنده و مترجم و ناشر فقط دارد برای طبقه متوسط شهری ایران کتاب تولید می‌کند و همین باعث می‌شود که خیلی از مخاطبان دیده نشده، حذف شوند؛ اما در فضای کنونی و در شرایطی که کتاب نوجوان رقبای قدری مانند انیمیشن، فیلم، سریال، بازی و غیره دارد، مهم است که پژوهش‌های بهتری انجام دهیم و متوجه شویم از میان نوجوانانی که دیگر سری به کتاب‌ها نمی‌زنند، اصلاً کدام نوجوان است که کتاب می‌خواند و به آن علاقه‌مند است؟ و این اقلیت کتابخوان چه قالبی را برای کتاب می‌پسندد؟ چقدر کمیک می‌خواند؟ چقدر فانتزی می‌خواند؟ چقدر رئال می‌خواند؟ و چقدر ترسناک یا طنز دوست دارد؟ یکی از پیشنهادهایی که من همواره در حوزه کودکان و نوجوانان به پدیدآورندگان می‌دهم این است که کتاب‌های پرفروشِ ما در حوزه نوجوان بررسی و و محتوایشان تحلیل شود. باید آثار پرفروش هر نشر را بررسی کنیم و به این مهم دست پیدا کنیم که چه موضوعی باعث فروش این کتاب شده است؛ اما بررسی ما نباید محدود به متن باشد، مبنای اصلی باید مخاطب باشد، مخاطب باید بازگو کند که چرا این کتاب را دوست داشته است.

زهرا محسنی‌فرد درباره کتاب «اردو در قبرستان ژغاره» این‌طور توضیح داد: من در این کتاب، رگه‌هایی از شناخت نوجوان را دیدم. بخشی از کتاب برای من خیلی جالب بود؛ اینکه به بخشی از داستان، فضا و رنگ و لعاب فوتبالی داده بودند. من در نمایشگاه‌های ملی و بین‌المللی مختلفی که تا به امروز در سراسر کشور برای کتاب‌ها برگزار شده است، به عنوان مشاور کتاب فعالیت کرده‌ام؛ بر اساس همین تجربه می‌دانم یکی از چیزهایی که میان مخاطب نوجوان پرطرفدار است، موضوع فوتبال است؛ اما کتاب‌های پیشنهاددادنی که حوزه نوجوان در موضوع فوتبال داشته باشد بسیار کم است. خوب است این را بدانیم که مخاطب ما هر موضوعی را که در زمینه فوتبال نوشته می‌شود، دوست دارد.

او افزود: موضوع دیگری که در این کتاب برای من جالب بود، پرداختن به ژانر ترسناک بود آن هم به اندازه کافی؛ زیرا نوجوان ما به ژانر وحشت علاقه دارد. در خوانش ادبی، سن نوجوان را ۱۲ تا ۱۵ سال و از ۱۵ تا ۱۸ سال محاسبه می‌کنیم؛ ولی با توجه به سابقه تدریسم در مدارس و دانشگاه‌ها می‌توانم بگویم که افراد ۱۸ تا ۲۰ سال نیز نوجوان محسوب می‌شوند و این گروه سنی از خواندن ژانر وحشت لذت می‌برند. گاهی ناشران ما از ژانر وحشت دوری می‌کنند و گاهی اگر بخواهند کتابی در این زمینه تولید کنند، حساسیت زیادی روی آن خرج می‌دهند؛ در صورتی که باید در ژانر وحشت، دستِ نویسنده را باز بگذارد تا کار کاملی از آب در بیاید. جنبه دیگری که در داستان مشهود بود، مرتبط به گویش‌ها بود. گاهی‌اوقات ما فراموش می‌کنیم گویش‌ها و لهجه‌ها چه ظرفیتی دارند و از طرفی استفاده از گویش‌ها باعث می‌شود آن نوجوانی نیز که از شهرنشینی دور است با این کتاب‌ها ارتباط خوبی برقرار کند. وقتی نوجوان می‌بیند از شرایط زندگی و لهجه گویش او نیز در کتاب‌ها استفاده شده است با داستان کتاب غریبگی نمی‌کند. یکی دیگر از بخش‌های جذاب داستان برای من، اشاره به زندگی امام هادی (ع) بود. امام هادی یکی از شخصیت‌های مهم در حفظ اندیشه‌های مذهب تشیع است که کمتر به آن پرداخته شده است. اشاره به اندازه و مناسب به ایشان و زیارت جامعه کبیره در این کتاب، بسیار جذاب و تأثیرگذار بود.

زهرا محسنی‌فرد در پایان اشاره کرد که در اینجا کار نویسنده و ناشر پایان رسیده است و حالا نوبت گروه بازاریابی است که این کتاب را به خوبی به نوجوانان معرفی کند. برای این کار آن‌ها باید بررسی کنند نوجوانان در چه فضا و بستری حضور دارند و با نشان‌دادن یک تصویر از ماهیت این کتاب در پویش‌های مختلف، آن‌ها را به خواندن این کتاب ترغیب کنند.

معصومه یزدانی، نویسنده و منتقد ادبی یکی دیگر از مهمانان این نشست بود. او با اشاره به صحبت‌های زهرا محسنی‌فرد در مورد اینکه نوجوانان ما به ژانر عاشقانه و کلاسیک علاقه‌مند هستند، گفت: این ویژگی در کتاب قرآن و کلام خدا نیز وجود دارد. اگر دقت کنید محبوب‌ترین داستان قرآن قصه حضرت یوسف است که قصه‌ای عاشقانه دارد. همانطور که ما این قصه را از قرآن حذف نمی‌کنیم یا آن را به گروه سنی خاصی اختصاص نمی‌دهیم، نباید ژانر عاشقانه را برای نوجوان نیز نهی کنیم.

او اظهار امیدواری کرد که اتفاقات مثبتی بین نویسنده و ناشر این کتاب صورت بگیرد تا این کتاب، جلدهای بعدی را هم به همراه داشته باشد. یزدانی در این‌باره گفت: زمانی که یک جهان داستانی شکل می‌گیرد و مخاطب با آن ارتباط برقرار می‌کند، نباید آن را به راحتی از دست داد. یکی از معضلات ما در ادبیات کودکان و نوجوانان، کمبود شخصیت و نبود شخصیت‌سازی است؛ اما در این کتاب شخصیت شکل گرفته است و من به عنوان یک مخاطب سخت‌گیر به راحتی می‌توانم با ویژگی‌های این شخصیت ارتباط برقرار کنم. نوجوان ایرانی کتاب دینی را می‌خواند، اگر خوب نوشته شده باشد. یکی از نقدهایی که به این کتاب از طرف کارشناسان وارد بود، این بود که قسمت امام هادی (ع) آن، کجاست؛ در صورتی که فکر می‌کنم یکی از جذابیت‌های این داستان همین موضوع است که به صورت تاریخی یا گل‌درشت به این موضوع نپرداخته است؛ بلکه داستان طوری پیش می‌رود که وقتی مخاطب نوجوان به انتهای داستان می‌رسد، دوست دارد خودش برود و بیشتر در این‌باره بداند و بخواند. این هنر یک نویسنده است که همه‌چیز را به مخاطب نگوید، علامت‌سوال‌هایی برای او ایجاد کند تا نوجوانی که پویاست و تمایل به کشف دارد، به دنبال آن برود. به نظر من این کتاب ویژگی‌های منحصربه‌فرد زیادی دارد؛ اما بهترین ویژگی آن، همین کم‌گویی و گزیده‌گویی آن است. امیدوارم در جلد دوم این کتاب قسمت فانتزی و وحشت آن، گسترده‌تر شود تا بر جذابیت داستان بیفزاید.

معصومه یزدانی در تکمیل صحبت‌های خود عنوان کرد: ما حتی برای ژانر فانتزی و وحشت نیز در قرآن نمونه‌هایی داریم. مثلاً اگر در قرآن در مورد عصای موسی و شکافته‌شدن نیل یا در شکم نهنگ افتادن حضرت یونس (ع) صحبت نمی‌کرد، کسی امروز این داستان‌ها را باور نمی‌کرد. به نظر من، خیلی جا دارد که ما در ادبیات دینی وارد ژانر فانتزی و عاشقانه شویم و امیدوارم که انتشارات به‌نشر به عنوان یک ناشر پیشرو، بیش از پیش خطر این کار را بپذیرد. این‌روزها، در و دیوار شهر پر از تصاویر مربوط به عشق میان حضرت علی و حضرت فاطمه (ع) است و مخاطبان نوجوان با آن مواجه می‌شوند؛ خیلی خوب است و اشکالی ندارد که ما نیز کتاب‌هایی را در این زمینه برای مخاطب نوجوان منتشر کنیم. امیدوارم این کتاب تداوم داشته باشد و در جلدهای بعدی ادامه پیدا کند, زیرا مخاطب ما نیز نشان داده است از کتاب‌های چندجلدی و مجموعه‌دار استقبال می‌کند. از طرفی امیدوارم درست مثل دیگر کشورها، بتوانیم به طور کامل از ظرفیت‌های یک شخصیت و داستان خوب استفاده کنیم؛ برای مثال فکر می‌کنم داستان این کتاب می‌تواند به یک کمیک‌استریپ خوب هم تبدیل شود.

در پایان این نشست، زهرا جلائی‌فر، نویسنده کتاب «اردو در قبرستان ژغاره» گفت: در ابتدا از ناشر محترم تشکر می‌کنم که خوش‌سلیقگی به خرج داد و رونمایی این کتاب را با ولادت امام هادی (ع) همزمان قرار داد. فکر می‌کنم نویسنده نباید در مورد کتابش خیلی صحبت کند و من به اینجا آمدم تا بیشتر بشنوم و از صحبت‌های منتقدان و دوستان دیگر استفاده کنم. این اولین تجربه من در حوزه تألیف ادبیات دینی نوجوان بود؛ خیلی دست و دلم می‌لرزید و نگران این بودم کار قابلی از آب در می‌آید یا خیر. خودم دوست داشتم کار متفاوتی باشد؛ نمی‌دانم چقدر در این امر موفق بودم. باید این را از بازخورد دیگران تشخیص دهیم. می‌دانستم که نمی‌خواهم یک کار تاریخی بنویسم؛ دوست داشتم این اثر یک کار نوجوان امروزی باشد. از طرف دیگر دوست داشتم حتماً ژانر طنز را در کتابم داشته باشم و از کنار ژانر وحشت نیز رد شوم. دوست داشتم حتماً یک کتاب معمایی و ماجراجویانه نیز باشد. این را هم دوست داشتم که در کتابم به زیارت جامعه کبیره به‌عنوان یکی از گرانبهاترین میراثی که از امام هادی (ع) داریم، اشاره کنم. مسئله دیگری که دوست داشتم آن را در کتاب لحاظ کنم، موضوع تمسخر دیگران بود. حقوق و چالش اخلاقی که نوجوان‌ها در دوران نوجوانی و به‌خصوص در فضای مجازی با آن غریبه نیستند با توجه به حواشی که در مورد امام هادی (ع) در سال‌های گذشته داشتیم، اشاره به ایشان مقداری برای من موضوعیت پیدا کرده بود؛ جمع همه این علاقه‌مندی‌ها شد کتابی که در حال حاضر آن را می‌بینید، کتابی که حتماً به خاطر تجربه نو بودنش ایراداتی هم دارد. برای مثال نقدهایی که در همین جلسه بیان شد، در جاهای دیگری هم به من گفتند و علاوه بر آن، من از نقدهای سازنده‌ای نیز که در آینده قرار است بشنوم استقبال می‌کنم. خوشحالم که این دیکته نانوشته نماند؛ به این معنا که چیزهایی را که فکر می‌کردم اگر در کنار هم قرار بگیرند اتفاق خوبی رقم می‌زنند، جرئت کردم و آن‌ها را در این کتاب پیاده کردم و نتیجه گرفتند.

او در ادامه صحبت‌هایش به تأیید حرف‌های مصطفی خرامان و معصومه یزدانی در مورد اختلافات نظر و چالش‌های موجود میان دبیر و نویسنده اثر با کارشناسان نشر برای قسمت مذهبی کتاب پرداخت و گفت: این اختلاف‌نظرها در جامعه امروز وجود دارد و من از به‌نشر متشکرم که در نهایت با همه این بالا و پایین‌ها این کتاب را منتشر کرد تا اگر کسی علاقه دارد ادبیات دینی بخواند، قسمت دینی‌ای که خیلی گل‌درشت نیست بتواند از این کتاب استفاده کند. در پایان نیز از گروه تولید به‌نشر تشکر می‌کنم که در قسمت ویراستاری و طراحی جلد این کتاب همکاری بسیار عالی با من داشتند؛ همراهی‌ای که من تجربه آن را در هیچ نشر دیگری نداشتم.

................ تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

نگاه تاریخی به جوامع اسلامی و تجربه زیسته آنها نشان می‌دهد که آنچه رخ داد با این احکام متفاوت بود. اهل جزیه، در عمل، توانستند پرستشگاه‌های خود را بسازند و به احکام سختگیرانه در لباس توجه چندانی نکنند. همچنین، آنان مناظره‌های بسیاری با متفکران مسلمان داشتند و کتاب‌هایی درباره حقانیت و محاسن آیین خود نوشتند که گرچه تبلیغ رسمی دین نبود، از محدودیت‌های تعیین‌شده فقها فراتر می‌رفت ...
داستان خانواده شش‌نفره اورخانی‌... اورهان، فرزند محبوب پدر است‌ چون در باورهای فردی و اخلاق بیشتر از همه‌ شبیه‌ اوست‌... او نمی‌تواند عاشق‌ شود و بچه‌ داشته‌ باشد. رابطه‌ مادر با او زیاد خوب نیست‌ و از لطف‌ و محبت‌ مادر بهره‌ای ندارد. بخش‌ عمده عشق‌ مادر، از کودکی‌ وقف‌ آیدین‌ می‌شده، باقی‌مانده آن هم‌ به‌ آیدا (تنها دختر) و یوسف‌ (بزرگ‌‌ترین‌ برادر) می‌رسیده است‌. اورهان به‌ ظاهرِ آیدین‌ و اینکه‌ دخترها از او خوش‌شان می‌آید هم‌ غبطه‌ می‌خورد، بنابراین‌ سعی‌ می‌کند از قدرت پدر استفاده کند تا ند ...
پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...