زندگی روزمره مردم از لنز جامعهشناسی | ایبنا
کتاب «اینترنت ندارم، پس نیستم: جستارهایی درباره روزمرگیها» نوشتهی فردین علیخواه، جامعهشناس و استاد دانشگاه گیلان، یکی از آثار خواندنی و قابل تأملی است که در قالب مجموعهای از جستارهای اجتماعی، زندگی روزمره ایرانیان را از نگاه جامعهشناختی به تصویر میکشد. این کتاب که از سوی نشر روزنه منتشر شده، برخلاف بسیاری از متون خشک و آکادمیک جامعهشناسی، با نثری روان، ساده و صمیمی نگاشته شده است و در عین حفظ دقت تحلیلی، از لفاظی و اصطلاحات غیرقابل فهم برای عموم پرهیز میکند. همین ویژگی توانسته مفاهیم نظری جامعهشناسی را به زبان ساده و قابلفهم برای عموم بازگو کند و برای طیف وسیعی از مخاطبان – از دانشجویان رشتههای علوم اجتماعی گرفته تا علاقهمندان به مسائل فرهنگی و مردمشناختی – جذاب و قابل درک باشد.

این کتاب، در واقع «جامعهشناسی زندگی روزمره» است؛ جامعهشناسیای که نه در تحلیل ساختارهای کلان قدرت و اقتصاد، بلکه در تحلیل ریزه کاریهای زندگی روزمره ایرانیان معنا مییابد. دکتر علیخواه با بهرهگیری از تجربه زیسته خود، نگاهی ژرف اما صمیمی به عادتها، رفتارها، نگرشها و کنشهای ما در قالب موقعیتهای آشنا و گاه طنزآمیز انداخته است. اما در واقع این پدیدهها – مانند نوع لباس پوشیدن، نحوهی چیدمان میز غذا، لحن گفتوگو با بزرگترها، یا حتی احساس بیحوصلگی – حامل پیامها و نشانههای عمیق فرهنگی هستند.
تنوع موضوعی و ساختار جستارها
در مجموعهای از بیش از چهل جستار، موضوعات گوناگونی مورد بررسی قرار گرفتهاند که ممکن است در نگاه نخست پیشپاافتاده به نظر برسند، اما نویسنده با نگاهی موشکافانه، اهمیت فرهنگی، اجتماعی و حتی سیاسی آنها را روشن میسازد. سرفصلهایی چون «فراغتهای کارگونه این روزها»، «لنگه به لنگه پوشی»، «احترام به بزرگترها»، «چرا بیحوصله شدن خوب است؟»، «بلاگریسم و شبیهسازی»، «در جنگل، جنگلی باشید» یا «آشپزخانه، نمایشگاه مصرفگرایی»، نشان میدهند که چگونه حتی سادهترین و روزمرهترین رفتارهای ما میتوانند در پرتو تحلیل جامعهشناختی به پدیدههایی پُرمعنا و قابل تفسیر بدل شوند.
زندگی روزمره مردم از لنز جامعهشناسی
یکی از ویژگیهای بارز این اثر، پرداختن به پدیدههای نوظهور و معاصر در جامعه ایرانی است. برای مثال، جستار «اینترنت ندارم، پس نیستم» به تأثیرات عمیق اینترنت و فضای مجازی بر هویت اجتماعی افراد میپردازد؛ جایی که انسان مدرن ایرانی خود را تنها از طریق «بودن در شبکه» تعریف میکند و نبودن در اینترنت به معنای حذف شدن از حیات اجتماعی است. عنوان اصلی کتاب نیز از این جستار برگرفته شده است. علیخواه در این متن، به نقد وابستگی شدید انسان مدرن به اینترنت میپردازد؛ این تحلیل بازتابدهنده جامعهای است که بیش از آنکه به واقعیت وفادار باشد، در اسارت بازنمایی قرار گرفته است.
یا در جستار «بلاگریسم و شبیهسازی»، پدیده بلاگر شدن و فرهنگ تقلیدی پیرامون آن بهنقد کشیده میشود؛ در این جستار، نویسنده با نگاهی انتقادی به پدیده بلاگرها، از نوعی فرهنگ مصرفگرایی و «خودنمایی دیجیتال» پرده برمیدارد که موجب یکدست شدن سبک زندگی، انتخابها و حتی آرزوهای افراد شده است. بلاگری به مثابه نوعی سبک زندگی، ما را به سمتی سوق میدهد که شبیه دیگری باشیم، نه خودِ منحصر به فردمان.
جستار «خانه، جایی برای معمولی شدن» یکی از جستارهای درخشان کتاب است که بر مفهوم «پناهگاه بودن خانه» تاکید دارد. این جستار نگاهی دارد به اهمیت داشتن فضایی امن و شخصی در جهان پرتلاطم بیرون، جایی که انسان بتواند از فشارهای اجتماعی و رقابتهای بیامان برای «خاص بودن» رها شود و با خود واقعیاش آرام گیرد. در مقابل، جستاری مانند «آشپزخانه، نمایشگاه مصرفگرایی» بررسی میکند که چگونه حتی طراحی فضاهای داخلی منزل، به خصوص آشپزخانه، تحت تأثیر موجهای مصرفگرایی و چشم و همچشمی قرار گرفتهاند و به نوعی ویترین مصرف بدل شدهاند.
در جستارهایی مانند «شاخیابها در حال تکثیرند» یا «سلبریتی اصلاحگر سلبریتی»، علیخواه به پدیدههای فرهنگی معاصر میپردازد و تأثیرات سلبریتیها، شبکههای اجتماعی، و فرهنگ نمایشی را مورد نقد قرار میدهد. این متون به خوبی نشان میدهند که چگونه قدرت رسانهای در دنیای امروز نهتنها شکلدهنده نگرشها و ذائقههای فرهنگی شده، بلکه حتی وارد حوزه سیاست، خانواده، و سبک زندگی هم شده است.
جستار «آیا لنگه به لنگه پوشی بد است؟» نیز نمونهای است از تحلیل ظاهراً ساده اما عمیق نویسنده از یک رفتار ظاهراً ناهنجار از منظر عرف اجتماعی؛ علیخواه با نگاه طنز و دقیق خود نشان میدهد که چگونه هنجارها و برچسبها درباره ظاهر افراد میتوانند زمینهساز طرد اجتماعی یا برعکس، کنشی آگاهانه برای نقد همین هنجارها شوند.
مسائلی همچون بیحوصلگی، شتابزدگی در جامعه، دور شدن از طبیعت، و حتی حسرت لمس آجرهای کهنه – که نماد نوستالژی و خاطرهاند – نیز در جستارهایی مانند «چرا بیحوصله شدن خوب است؟»، «جامعه شتابان»، «در جنگل جنگلی باشید»، و «وقتی آجرهای کهنه عزیز میشوند» بهشکلی احساسی و در عین حال تحلیلی بازتاب یافتهاند.
نویسنده همچنین در جستارهایی مانند «نسلی که حرفگوشکن نیست»، «از سفر برمیگردند ولی چمدان میبندند»، و «کودکانی که بازیشان کار است ولی کارشان بازی نیست» به تغییرات نسلی، تحولات در سبک تربیتی، و دگرگونیهای نگرشی در خانواده ایرانی پرداخته و به گونهای واقع بینانه و بدون قضاوتهای کلیشهای، خواننده را با لایههای پنهان این تحولات آشنا میکند.
کتاب همچنین به بحرانها و تجربههای جمعی جامعه ایرانی نیز میپردازد؛ از تجربه پاندمی کرونا در «جامعههراسی پس از کرونا» گرفته تا تراژدیهای انسانی در جستار «سه دلار برای هر مرگ» که کنایهای است به ارزشگذاری انسانی در مناسبات اقتصادی و سیاسی.
چند مفهوم کلیدی در اغلب جستارها
زمان اجتماعی: چگونه تجربه ما از زمان – مثل شتاب، تعجیل، یا تأخیر – بر روابط و احساساتمان اثر میگذارد.
نمایشگری: تأکید بر اینکه بسیاری از رفتارهای امروز، نمایشیاند؛ یعنی برای دیده شدن طراحی شدهاند.
فرهنگ مصرف: تحلیل اینکه چگونه سبک زندگی ما درگیر کالاها، برندها و نمایش مصرف شده است.
هویت دیجیتال: نقش شبکههای اجتماعی در ساختن تصویری از خود که لزوماً با واقعیت تطابق ندارد.
نابرابریهای اجتماعی: هرچند کتاب بیشتر بر زندگی روزمره تمرکز دارد، اما نشانههایی از نقد نابرابریهای جنسیتی، طبقاتی و نسلی در متنها دیده میشود.
در مجموع، «اینترنت ندارم، پس نیستم» اثری است که میان حوزه تخصصی جامعهشناسی و زندگی واقعی مردم ایران پلی میسازد. کتابی است که میخواهد نشان دهد جامعهشناسی تنها در دانشگاه و مقاله نیست، بلکه میتوان آن را در لنگه به لنگه پوشیدن، در میز غذا چیدن در جنگل، در بازگشت از سفر، و حتی در فکر به طلاق یافت. این کتاب نگاهی ژرف به چیزهایی دارد که اغلب نادیده میگیریم اما در واقع، بخش مهمی از هویت فردی و جمعی ما را شکل میدهند.این کتاب دعوتی است به تماشای زندگی، نه در قاب مفاهیم کلان، بلکه در آینه جزئیات ظریف روزمرگیها، با نگاهی همدلانه، منتقد، و گاه طنزآمیز.
کتاب «اینترنت ندارم پس نیستم (جستارهایی درباره روزمرگیها)» نوشته فردین علیخواه، به همت نشر روزنه در ۱۵۸ صفحه به قیمت ۲۴۵ هزار تومان منتشر شده است.
................ تجربهی زندگی دوباره ...............