روایت رنجهای آدمیان | مرور


«اما از کسی که چند شبانه روز توی قبرستان مسگرآباد خوابیده تا ترس از مرگ دست از سرش بردارد یا تنی که اینقدر خودش را به برف سابیده که هیچ گرمایی نمی‌تواند گرمش کند، انتظار زندگی عادی نداشته باش. برای تن ظریف تو و آن دست‌های جان بخش‌ات من زیادی مرده‌ام. مبارزه، تمام من را از خودم گرفته و چیزی باقی نگذاشته جز عشق تو که سخت به آن آویخته‌ام.»

داستان کاشی ششم سیما خسروی

مجموعه داستان «کاشی ششم» نوشته سیما خسروی، شامل ۱۸ داستان کوتاه در ۱۳۸ صفحه بهار ۱۴۰۱ منتشر شده است.

داستان‌ها اغلب از زبان شخصیت زن روایت می‌شود. تنهایی، عشق، بیماری و مرگ مضمون اغلب داستانهای این مجموعه را تشکیل می‌دهد.

سه داستان مجموعه یعنی «همین بود زندگی»، «کاشی ششم» و «قاب عکس» به اتفاقات اجتماعی و سیاسی دوره معاصر از تلاشهای مصدق برای ملی کردن نفت تا واقعه‌ی سیاهکل و مبارزات انقلابیون در دوره پهلوی اشاره‌ای گذرا دارد.

سیما خسروی دارستانی متولد ۱۹ خرداد ۱۳۵۸ رودبار، بزرگ شده‌ی رشت و در حال حاضر ساکن تهران است، و ما رد پای جغرافیا و فرهنگ این سه منطقه را در داستانهایش می‌بینیم.

از داستان کوتاه «کفش قرمز تق تقی» که در آن زمین لرزه رودبار زادگاهش را بازگو می‌کند تا رشت و سفالهای سقف و باران‌هایش، انزلی و دریا و گوش ماهی‌هایش در داستان «گیلانه خانم» و تهران و تنهایی آدمها و بیزاری از روزمرگی هاشان در «جات خالی».

شخصیت زن داستانها منفعل نیستند بلکه در تلاش برای ادامه‌ی زندگی به رغم دشواری‌ها و یا تغییر وضع موجودند.

در داستان «شام آخر» زن داستان با وجود دلبستگی از رابطه‌ی بی‌سرانجام خود با استاد و معشوقش دل می‌کند و راه خود را پی می‌گیرد.

«فکر کردم، هنوز تنهایی این مرد می‌تواند نرمم کند. می‌توانم تا ابد با بی‌مهری‌هایش بمانم. می‌توانم مثل امروز از دلتنگی بمیرم و به بهانه‌ی نگرانی بیایم و مثل یک دوست یا حتی خدمت کار، تمام کارهایش را بکنم. می‌توانستم تمام آن بوهای غریبه‌ی ملحفه‌ها را بشویم و به روی خودم نیاورم. شال و ژاکتم را برداشتم و گفتم: نیم ساعت دیگه قورمه سبزی آماده ست، کته رو دم بیاری، شام آخرم رو هم می‌خوری».

استفاده از واژه‌ها یا تک جمله‌هایی به گیلکی در شخصیت سازی‌ها مورد استفاده قرار گرفته است.
«جایی می‌خواندم آدم‌ها توی درد به زبان مادری حرف می‌زنند، مثلا زن‌ها موقع زایمان هر جای دنیا که بزرگ شده باشند، به زبان مادری ناله می‌کنند. مامان هروقت از بابا حرف می‌زند زبانش بر می‌گردد.
(تی پیر امی خون واسوزاند، خو او کار مره، دیوانه اکودا ا زاکا.)»

در داستان «رخساره» که او به زنده یاد بیژن نجدی نویسنده بنام گیلانی هدیه داده و یکی دو داستان دیگر تاثیرپذیری از سبک و شیوه‌ی نگارش شاعرانه نجدی دیده می‌شود.

«بغضی که تمام این مدت همراهش بود شکست و صدایش پیچید توی تونل، و ریل به ریل دور شد.»
«صبح خودش را چسبانده بود به شیشه‌های دود گرفته‌ی قهوه خانه.»
«صدای مرغ‌های دریایی ریخت توی ساحل و خورد توی صورت مسافر.»

از میان داستان‌ها «تانگو روی چنار»، «عصیان»، «کاشی ششم» و «رقص مرگ» با توجه به موضوع و شیوه پرداخت بیش از سایر داستان‌ها در ذهن مخاطب تاثیرگذاری و مانایی دارد.

با توجه به جذابیت نام «تانگو روی چنار» به نظر می‌رسد که این عنوان می‌توانست برای کتاب مناسب‌تر باشد، اما احتمالا دلبستگی خسروی به این داستان موجب انتخاب آن شده است.

دقت در بیان جزئیات برخی مکانها (مثل قهوه خانه زیرپل انزلی یا بازار هفتگی شنبه بازار) می‌تواند مخاطب را بهتر در فضای داستان قرار دهد.

سیما خسروی داستان نویسی را از سال ۸۸ شروع کرده و در کارگاه‌های داستان مرحوم زنوزی، استاد عباسلو و استاد جزینی شرکت کرده است. پیش از این در پنج کتاب که خود آنها را مجموعه داستان‌های کارگاهی می‌داند با نامهای آیات آسمانی، ملاقات با عاشقان آسمانی، از جنون تا مجنون، سیاه و سفید و همه‌ی چهارشنبه‌های ما آثاری از وی انتشار یافته است.

............... تجربه‌ی زندگی دوباره ...............

پس از ۲۰ سال به موطن­‌شان بر می­‌گردند... خود را از همه چیز بیگانه احساس می‌­کنند. گذشت روزگار در بستر مهاجرت دیار آشنا را هم برای آنها بیگانه ساخته است. ایرنا که که با دل آکنده از غم و غصه برگشته، از دوستانش انتظار دارد که از درد و رنج مهاجرت از او بپرسند، تا او ناگفته‌­هایش را بگوید که در عالم مهاجرت از فرط تنهایی نتوانسته است به کسی بگوید. اما دوستانش دلزده از یک چنین پرسش­‌هایی هستند ...
ما نباید از سوژه مدرن یک اسطوره بسازیم. سوژه مدرن یک آدم معمولی است، مثل همه ما. نه فیلسوف است، نه فرشته، و نه حتی بی‌خرده شیشه و «نایس». دقیقه‌به‌دقیقه می‌شود مچش را گرفت که تو به‌عنوان سوژه با خودت همگن نیستی تا چه رسد به اینکه یکی باشی. مسیرش را هم با آزمون‌وخطا پیدا می‌کند. دانش و جهل دارد، بلدی و نابلدی دارد... سوژه مدرن دنبال «درخورترسازی جهان» است، و نه «درخورسازی» یک‌بار و برای همیشه ...
همه انسان‌ها عناصری از روباه و خارپشت در خود دارند و همین تمثالی از شکافِ انسانیت است. «ما موجودات دوپاره‌ای هستیم و یا باید ناکامل بودن دانشمان را بپذیریم، یا به یقین و حقیقت بچسبیم. از میان ما، تنها بااراده‌ترین‌ها به آنچه روباه می‌داند راضی نخواهند بود و یقینِ خارپشت را رها نخواهند کرد‌»... عظمت خارپشت در این است که محدودیت‌ها را نمی‌پذیرد و به واقعیت تن نمی‌دهد ...
در کشورهای دموکراتیک دولت‌ها به‌طور معمول از آموزش به عنوان عاملی ثبات‌بخش حمایت می‌کنند، در صورتی که رژیم‌های خودکامه آموزش را همچون تهدیدی برای پایه‌های حکومت خود می‌دانند... نظام‌های اقتدارگرای موجود از اصول دموکراسی برای حفظ موجودیت خود استفاده می‌کنند... آنها نه دموکراسی را برقرار می‌کنند و نه به‌طور منظم به سرکوب آشکار متوسل می‌شوند، بلکه با برگزاری انتخابات دوره‌ای، سعی می‌کنند حداقل ظواهر مشروعیت دموکراتیک را به دست آورند ...
نخستین، بلندترین و بهترین رمان پلیسی مدرن انگلیسی... سنگِ ماه، در واقع، الماسی زردرنگ و نصب‌شده بر پیشانی یک صنمِ هندی با نام الاهه ماه است... حین لشکرکشی ارتش بریتانیا به شهر سرینگاپاتام هند و غارت خزانه حاکم شهر به وسیله هفت ژنرال انگلیسی به سرقت رفته و پس از انتقال به انگلستان، قرار است بر اساس وصیت‌نامه‌ای مکتوب، به دخترِ یکی از اعیان شهر برسد ...